English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
mounting U سوار کردن وسایل
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
fare dodger U کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
buffer U استفاده از فضای ذخیره سازی موقت در پورتهای ورودی یا خروجی تا وسایل جانبی آهسته بتوانند با CPU سریع کار کند
holdees U پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
suspension of arms U اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
protempore U موقت شاغل مقامی بطور موقت
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
holding area U منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
juryrig U برپا کردن موقت
enchase U سوار کردن
mounts U سوار کردن
modulating U سوار کردن
mount U سوار کردن
assemble U سوار کردن
rig U سوار کردن
assembles U سوار کردن
rigged U سوار کردن
assembled U سوار کردن
fabricates U سوار کردن
modulates U سوار کردن
fabricating U سوار کردن
modulate U سوار کردن
rigs U سوار کردن
fabricate U سوار کردن
fabricated U سوار کردن
take up U سوار کردن
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
time charter U کرایه کردن موقت کشتی
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
staging U سوار کردن جا دادن
pick up U سوار کردن مسافر
installing U سوار کردن جادادن
take on U مسافر سوار کردن
sets U سوار کردن جاانداختن
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
rodeo U سوار کاری کردن
embarking U درکشتی سوار کردن
rodeos U سوار کاری کردن
setting up U سوار کردن جاانداختن
embarked U درکشتی سوار کردن
embarks U درکشتی سوار کردن
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
installs U سوار کردن جادادن
set U سوار کردن جاانداختن
assemble U سوار کردن قطعات
imbark U در کشتی سوار کردن
install U سوار کردن جادادن
to take ship U در کشتی سوار کردن
assembled U سوار کردن قطعات
entrain U سوار کردن کشیدن
modulates U سوار کردن موج
embark U درکشتی سوار کردن
modulate U سوار کردن موج
modulating U سوار کردن موج
assembles U سوار کردن قطعات
dazzles U سوسو زدن کور کردن موقت
dazzled U سوسو زدن کور کردن موقت
dazzle U سوسو زدن کور کردن موقت
dazzling U سوسو زدن کور کردن موقت
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
erect U بناکردن سوار یا نصب کردن
assemblage U انجمن عمل سوار کردن
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
assemblages U انجمن عمل سوار کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
erecting U بناکردن سوار یا نصب کردن
erects U بناکردن سوار یا نصب کردن
mounting U اسباب سوار شدن یا کردن
erected U بناکردن سوار یا نصب کردن
removable U قابل سوار و پیاده کردن
To pick up a passenger. U مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
neutralizes U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
roll up U پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
augmentation U تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
the setting of a gem U سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
port of embarkation U بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
piggyback U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
piggybacks U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
fanning U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
camouflage U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
cavalry man U سوار در سوار نظام
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
commenting U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commented U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
comment U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
piggyback <idiom> U روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
enhances U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhance U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhancing U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
mounts U قنداق سوار کردن بر پا کردن
assemble U سوار کردن گردهمایی کردن
assembled U سوار کردن گردهمایی کردن
mount U قنداق سوار کردن بر پا کردن
assembles U سوار کردن گردهمایی کردن
rail loading U سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
roll on roll off U روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
to give one a lift U کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
salvaged U اوراق کردن وسایل
salvage U اوراق کردن وسایل
cryptodevice U وسایل رمز کردن
salvaging U اوراق کردن وسایل
salvages U اوراق کردن وسایل
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
holding anchorage U لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
directing U اداره کردن روانه کردن وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
cannibalised U محل اوراق کردن وسایل
hoists U بلند کردن وسایل سنگین
hoisted U بلند کردن وسایل سنگین
stacks U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
dismount U پیاده کردن قطعات و وسایل
hoist U بلند کردن وسایل سنگین
dismounting U پیاده کردن قطعات و وسایل
cannibalises U محل اوراق کردن وسایل
cannibalising U محل اوراق کردن وسایل
cannibalize U محل اوراق کردن وسایل
camouflaging U پنهان کردن وسایل جنگی
cannibalizing U محل اوراق کردن وسایل
stack U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
camouflaged U پنهان کردن وسایل جنگی
dismounts U پیاده کردن قطعات و وسایل
cannibalizes U محل اوراق کردن وسایل
camouflages U پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage U پنهان کردن وسایل جنگی
stacked U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
cannibalized U محل اوراق کردن وسایل
cocooning U اب بندی کردن درز وسایل هواپیما
stacks U جمع اوری و منظم کردن وسایل
stack U جمع اوری و منظم کردن وسایل
pickup zone U منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
stacked U جمع اوری و منظم کردن وسایل
floppy disk U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppies U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disks U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy discs U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
sync U حرف ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
mekeready U وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
sync U بیت ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com