English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
age of consent U سن قانونی دختر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interwed U در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
cousin U پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
cousins U پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
slut U دختر بی شرم دختر پیشخدمت
sluts U دختر بی شرم دختر پیشخدمت
to lay down a rule U قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
automatic release date U تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
legitimate U عذر قانونی قانونی
legitimated U عذر قانونی قانونی
legitimates U عذر قانونی قانونی
legitimating U عذر قانونی قانونی
authorized stoppage U برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
phoebe U دختر گا
daughters U دختر
daughter U دختر
wenches U دختر
wench U دختر
sissified U دختر
girly U دختر
she U ان دختر یا زن
quean U دختر
granddaughter U دختر دختر
grand daughter U دختر دختر
girls U دختر
girl دختر
girlie U دختر
maids U دختر
maid U دختر
granddaughters U دختر دختر
fille U دختر
lass U دختر
lasses U دختر
daughtren U دختر
tomboys U دختر پسروار
hussies U دختر گستاخ
tomboy U دختر پسروار
trull U دختر جوان
cowgirl U دختر گاوچران
grandson U پسر دختر
granddaughters U دختر پسر
czarevna U دختر تزار
balletgirl U دختر رقصنده
girl guide U دختر پیشاهنگ
bobby soxer U دختر نابالغ
colleen U دختر موخرمایی
colleen U دختر بور
bobby socker U دختر نابالغ
grandsons U پسر دختر
teeny-bopper U دختر بچه
gamine U دختر ولگرد
schoolgirls U دختر مدرسه
schoolgirl U دختر مدرسه
whose d. is she? U او دختر کیست
girl scout U پیشاهنگ دختر
first cousin U دختر عمو
first cousin U دختر خاله
first cousin U دختر دایی
first cousins U دختر عمو
girlfriends U دوست دختر
girlfriend U دوست دختر
girl scouts U پیشاهنگ دختر
first cousins U دختر خاله
first cousins U دختر عمه
teeny-boppers U دختر بچه
maiden U دختر باکره
periwinkles U گل تلفونی دختر
belle U دختر خوشگل
belles U دختر خوشگل
stepdaughters U دختر خوانده
first cousin U دختر عمه
stepdaughter U دختر خوانده
maidens U دختر باکره
wench U دختر دهقان
wenches U دختر دهقان
periwinkle U گل تلفونی دختر
first cousins U دختر دایی
proserpine U دختر زاوش
proserpina U دختر زاوش
inheritress U زن یا دختر ارث بر
ingenue U دختر ساده
hoyden ar hoi U دختر بی شرم
hoyden ar hoi U دختر گستاخ
hoyden U دختر گستاخ
gamine U دختر کوچه
grand son U پسر دختر
goddauhgter U دختر تعمیدی
god daughter U دختر تعمیدی
inheritrix U زن یا دختر ارث بر
hussy U دختر جسور
lass n U دختر بچه
demoiselle U دختر خانم
hussy U دختر گستاخ
hussies U دختر جسور
nursemaids U دختر پرستار
minx U دختر گستاخ
granddaughter U دختر پسر
nursemaid U دختر پرستار
nurse maid U دختر پرستار
spinster U دختر خانه مانده
fillies U دختر شوخ و جوان
old maid U دختر خانه مانده
goddaughters U دختر خواندهی روحانی
filly U دختر شوخ و جوان
nymphet U دختر کوچک و زیبا
pinup U تصویر دختر زیبا
who is this girl ? U این دختر کیست
milkmaids U دختر شیر دوش
milkmaid U دختر شیر دوش
old maids U دختر خانه مانده
She is self-centerd. she is an opinionated sort lf girl. U دختر خودرأیی است
She is a pretty of it . U دختر قشنگی؟ است
goddaughter U دختر خواندهی روحانی
grisette U دختر کارگر فرانسوی
spinsters U دختر خانه مانده
girly U دختر وار دخترانه
besom U دختر گستاخ وجسور
girlie U دختر وار دخترانه
niece U دختر برادر یا خواهر
senorita U دوشیزه دختر خانم
nieces U دختر برادر یا خواهر
gamine U دختر هوس باز
townswoman U دختر شهری فاحشه
princess of the blood U دختر یا نوه پادشاه
spinsterish U مثل دختر ترشیده
alumna U دختر یا زن فارغ التحصیل
She is a good – looker . U دختر خوش قیافه ای است
She bore him a daughter. U برایش یک دختر آورد (زائید)
princessroyal U بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
step daughter U دختر اندر دخترزن یا شوهر
jade U دختر لاسی پشم سبز
kitties U دختر جوان زن سبک و جلف
kitty U دختر جوان زن سبک و جلف
She is svelt . she has a small waist . U دختر کمر باریکی است
cissies U دختر مردیا بچه زن صفت
her next was a girl U بچه دومش دختر بود
wench U فاحشه دختر بازی کردن
She is very sweet . She is a pet . U دختر خیلی نازی است
sissy U دختر مردیا بچه زن صفت
sissies U دختر مردیا بچه زن صفت
statutory rape U هتک ناموس دختر نابالغ
wenches U فاحشه دختر بازی کردن
The blow made me giddy young girl . U دختر گیج وسر بهوایی است
infanta U دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
to pick up women <idiom> U دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
paranymph U دختر ملازم عروس به خانه داماد
She is a ball of fire. U دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
electra complex U حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
Will you go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
pinup girl U دختر زیبایی که عکسهایش به دیوار اویخته شود
girl scout U عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
girl scouts U عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
Do you want to go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
to date U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> U رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
to go out U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
femme-fleur U [طرح دختر رویایی در طراحی های هنرهای جدید فرانسه]
gals U واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
gal U واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
to pick up somebody U کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
How about going out together? U نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
to ask somebody out for dinner U کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
legiskative U قانونی
legit U قانونی
medical jurisprudence U طب قانونی
licit U قانونی
de jure U قانونی
forensic medicine U طب قانونی
legal medicine U طب قانونی
dejure U حق قانونی
wife's equity U حق قانونی زن
lawlessness U بی قانونی
lawless U بی قانونی
statutory U قانونی
anarchy U بی قانونی
illegality U بی قانونی
official U قانونی
constitutional U قانونی
canonical U قانونی
statutory law U قانونی
de jur U حق قانونی
copyrights U حق قانونی
regular U قانونی
standard U قانونی
lawful U قانونی
legal U قانونی
regulars U قانونی
formal U قانونی
copyright U حق قانونی
normative U قانونی
of age <idiom> U سن قانونی
standards U قانونی
legalising U قانونی کردن
legalises U قانونی کردن
legalize U قانونی کردن
legalised U قانونی کردن
Legal Advisor U مشاور قانونی
guardianship U قیمومیت قانونی
heir at law U وارث قانونی
jurisdiction U اختیار قانونی
legality U قانونی بودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com