Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
profoundness
U
سنگینی رسوخ یا نفوذزیاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
penetrate
U
رسوخ
penetrated
U
رسوخ
penetrates
U
رسوخ
ooze
U
رسوخ
resoluteness
U
رسوخ
oozes
U
رسوخ
oozing
U
رسوخ
staunchness
U
رسوخ
seepage
U
رسوخ
sinks
U
رسوخ
sink
U
رسوخ
oozed
U
رسوخ
seep
U
رسوخ
seeped
U
رسوخ
seeping
U
رسوخ
seeps
U
رسوخ
interpenetration
U
رسوخ
transudation
U
نفوذ رسوخ
penetrating
U
رسوخ کننده
transpierce
U
رسوخ کردن
pierces
U
رسوخ کردن
pierce
U
رسوخ کردن
penetrant
U
رسوخ کننده
perforate
U
رسوخ کردن
perforates
U
رسوخ کردن
perforating
U
رسوخ کردن
impregnable
U
رسوخ ناپذیر
impenetrable
U
غیر قابل رسوخ
break into the market
U
در بازار رسوخ کردن
transfusion
U
رسوخ تزریق خون
transfusions
U
رسوخ تزریق خون
imbue
U
رسوخ کردن در اغشتن
imbued
U
رسوخ کردن در اغشتن
imbues
U
رسوخ کردن در اغشتن
imbuing
U
رسوخ کردن در اغشتن
demureness
U
سنگینی
ponderosity
U
سنگینی
ponderance
U
سنگینی
heaviness
U
به سنگینی
massiness
U
سنگینی
ponderousness
U
سنگینی
graveness
U
سنگینی
ponderously
U
سنگینی
slowness
U
سنگینی
gravitas
U
سنگینی
weightiness
U
سنگینی
heavily
U
به سنگینی
gravity
U
سنگینی
gravitation
U
سنگینی
weight
U
سنگینی
break through
U
رسوخ مظفرانه پیشرفت غیرمنتظره
soaks
U
خیس خوردن رسوخ کردن
transfuse
U
رسوخ یافتن در تزریق کردن در
soak
U
خیس خوردن رسوخ کردن
queasiness
U
سنگینی خوراک
a hefty bill
U
صورتحساب سنگینی
specific weight
U
سنگینی ویژه
traffic density
U
سنگینی شد امد
absolute gravity
U
سنگینی مطلق
lethargy
U
سنگینی رخوت
avoirdupois
U
سنگینی وزن
deadweight
U
سنگینی وزن
drowsihead
U
سنگینی خواب
hypacousia
U
سنگینی گوش
hypacusia
U
سنگینی گوش
overweight
U
سنگینی کردن
overweight
U
سنگینی زیاد
lb
U
سنگینی مسکوکات راسنجیدن
lbs
U
سنگینی مسکوکات راسنجیدن
There was a heavy fall of snow (snow-fall).
U
برف سنگینی بارید
absolute specific gravity
U
سنگینی ویژه مطلق
drowsiness
U
کسالت یا سنگینی خواب
barology
U
علم ثقل یا سنگینی
mass of maneuver
U
سنگینی حرکات یکان
Lead is a heavy metal.
U
سرب فلز سنگینی بارید
A big load was taken off my back.
U
بار سنگینی از دوشم برداشته شد
hhhزينhhh hhhaaaي سن?يني رaaaمتحمل شدن
U
هزینه های سنگینی رامتحمل شدن
The crime lies heavily on his conscience.
U
جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
it pulls its weight
U
نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
to weigh down
U
سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
drag
U
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
dragged
U
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drags
U
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
ballast
U
سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
metamer
U
جسمی که در ترکیب و سنگینی با جسم دیگر برابرولی درخواص شیمیایی است
ballast
U
هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com