Perdic | سلول فوتوالکتریک چشم الکتریکی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	eletric eye U	سلول فوتوالکتریک چشم الکتریکی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	spermatid U	سلول حاصله از تقسیم سلول منی سازکه تبدیل به سلول منی میشود
	photoelectric effect U	اثر فوتوالکتریک
	spermatogonium U	سلول اولیه جنس نر سلول بیضه
	isogamete U	سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
	gametangium U	سلول یا عضوسازنده سلول جنسی
	electrostatic U	ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
	PSU U	مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
	electrical and otherwise U	الکتریکی و غیر الکتریکی
	anti- U	ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
	data cell U	سلول
	cell U	سلول
	cells U	سلول
	zoogamete U	سلول
	photoconductive cell U	سلول فوتورسانا
	cytology U	سلول شناس
	phagocytosis U	سلول خواری
	scarlet sage U	سلول اتشی
	cleaves U	شکافتن سلول
	selenium cell U	سلول سلنیومی
	photo cell U	سلول فتوالکتریک
	cleaved U	شکافتن سلول
	cleave U	شکافتن سلول
	photoelectric cell U	سلول فتوالکتریکی
	cell U	پیل سلول
	cells U	سلول یکنفری
	cells U	پیل سلول
	lymph cell U	سلول لنف
	gonocyte U	سلول جنسی
	celluloid U	مانند سلول
	pixel U	سلول تصویر
	gonium U	سلول نطفه
	photoelectric cell U	سلول فتوالکتریک
	data cell U	سلول داده
	cellule U	سلول کوچک
	germ cell U	سلول تخم
	gametangium U	سلول جنسی
	storage cell U	سلول انباره
	memory cell U	سلول حافظه
	germ cell U	سلول نطفه
	stractural cell U	سلول ساختاری
	transformer cell U	سلول ترانسفورماتور
	cellular U	سلول دار
	unit cell U	سلول واحد
	locular U	سلول دار
	solar cells U	سلول خورشیدی
	cell U	سلول یکنفری
	galvanic cell U	سلول گالوانی
	mononuclear U	سلول یک هستهای
	nerve cell U	سلول عصبی
	solar cell U	سلول خورشیدی
	odontoblast U	سلول دندانی
	cellulous U	سلول دار
	active cell U	سلول فعال
	wards U	سلول زندان
	ward U	سلول زندان
	cellulated U	سلول دار
	accumulator cell U	سلول اکومولاتور
	syncytium U	سلول چند هسته ایی
	binary cell U	سلول دودویی
	barrier layer cell U	سلول لایه سدی
	ectoclast U	پوسته خارجی سلول
	gonocyte U	سلول تولید کننده
	spermatogonium U	سلول موجد تخم
	progamete U	سلول مولد تخمچه
	endoderm U	لیف درخت یا سلول
	karyoplasm U	پرتوپلاسم هسته سلول
	intracellular U	واقع در درون سلول
	interneuron U	وابسته به سلول عصب
	interneural U	وابسته به سلول عصب
	ideal galvanic cell U	سلول گالوانیکی ایده ال
	phagocyte U	سلول بیگانه خوار
	cellulosic U	ساخته شده از سلول
	cataplasia U	تغییرات قهقهرایی در سلول
	primitive cell U	سلول واحد ابتدایی
	half cell reaction U	واکنش نیم سلول
	half cell potential U	پتانسیل نیم سلول
	loculus U	سلول یا حفره تخمدان مرکب
	lysis U	زوال وفساد سلول وغیره
	macrogamete U	سلول جنسی ماده بزرگتر
	karyokinesis U	تقسیم غیرمستقیم هسته سلول
	microphage U	سلول میکروب خوار کوچک
	ovum U	سلول نطفه ماده تخمک
	acrosome U	برجستگی قدامی سلول جنسی نر
	light sensitive cell U	سلول حساس در برابر نور
	end centered unit cell U	سلول واحد دو وجهی متقابل پر
	endosarc U	قسمت درونی سفیده سلول
	engram U	تحولات دائمی هسته سلول
	engramme U	تحولات دائمی هسته سلول
	enclosure U	سلول تارکان دنیا [دین]
	guard cell U	یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
	gonogenesis U	کمال و بلوغ سلول نطفه یاجرثومه
	gametogenesis U	ایجاد سلول جنسی قابل لقاح
	chromatolysis U	تجزیه وتحلیل مواد رنگی سلول
	lysate U	محصول زوال وفساد تدریجی سلول
	photovoltaic cell U	سلول خورشیدی [الکترونیک مهندسی برق]
	solar cell U	سلول خورشیدی [الکترونیک مهندسی برق]
	entry U	مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
	fibrocyte U	سلول دوکی شکل بافت همبندی
	biont U	واحد مستقل موجود زنده سلول
	nucleolus U	هستک گرد میان هسته سلول
	histogram U	نمایش طرز انتشار وفواصل وارتفاع سلول ها از هم
	unipotent U	دارای قدرت رویش در یک جهت یا بصورت یک سلول
	gas electric generating set U	مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
	gametophore U	سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
	mitosis U	تقسیم هسته سلول بدوقسمت بدون کم شدن کرموزم ها
	haplosis U	تقلیل تعدادکروموزوم ها درنتیجه تقسیم بدو سلول منفرد
	gametocyte U	سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
	gamete U	سلول جنسی بالغ قابل تکثیر انگل مالاریا
	meiosis U	تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدیدمیگردد
	zero condition U	حالت یک سلول مغناطیسی زمانی که صفر را نمایش میدهد
	gastraea U	رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دوقشر سلول تشکیل یافته
	germ layer U	یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
	gastrea U	رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دو قشر سلول تشکیل یافته
	histochemistry U	علمی که درباره پدیدههای شیمیایی سلول وبافت بحث میکند
	bit mapped screen U	pixel یک صفحه نمایش که در ان هر سلول تصویری میتوانددر ارتباط با مکانی از حافظه
	unbalanced cell U	سلول باطری نیکل کادنیم که بیش از سلولهای دیگر تخلیه شده است
	lymphoblast U	سلولی که تبدیل بذره سفید یابیرنگ بلغم یاخلط میگردد سلول نرسیده لنفی
	pronucleus U	هسته سلول قابل لقاح پس ازتکمیل دوره بلوغ وورودنطفه به درون تخم جانور
	kil U	مقبره این کلمه بصورت پیشوند وپسوند نیزبکاررفته وبمعنی >حجره و سلول ونهر<است
	photovoltaic cell U	مبدلی که مانند سلول فتوالکتریک تابشهای الکترومگنتیک را با طول موجهای مرئی و نزدیک ان به الکتریسیته تبدیل میکند
	gonidium U	یکی از سلولهای سبزی که زیر غشاء خارجی بدنه گیاه گلسنگها وجود دارد سلول جنسی جلبک ها وقارچ ها
	microphagus U	سلول میکروب خوار کوچک خرد خوار
	cross fertilization U	لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
	electrical U	الکتریکی
	electric U	الکتریکی
	electrotechnical U	الکتریکی
	electrical insulator U	عایق الکتریکی
	electro erosion U	فرسایش الکتریکی
	electrical conductivity U	رسانندگی الکتریکی
	electrical model U	مدل الکتریکی
	electrical prospecting U	کاوش الکتریکی
	electrise U	الکتریکی کردن
	electrical degree U	درجه الکتریکی
	electrical transcription U	ضبط الکتریکی
	electrical resistivity U	مقاومت الکتریکی
	electrical schematic U	نمودار الکتریکی
	electrical conductivity U	هدایت الکتریکی
	electrical interface U	تداخل الکتریکی
	spark erossion U	فرسایش الکتریکی
	electric apparatus U	دستگاه الکتریکی
	electromagnet U	اهنربای الکتریکی
	electromigration U	مهاجرت الکتریکی
	electromotor U	محرک الکتریکی
	electromotor U	موتور الکتریکی
	electron bombbardment U	بمباران الکتریکی
	electropathy U	مداوای الکتریکی
	galvano cautery U	داغ الکتریکی
	electrovalence U	فرفیت الکتریکی
	electrovalency U	فرفیت الکتریکی
	electric shock U	شوک الکتریکی
	capacitance U	فرفیت الکتریکی
	gasoline electric U	بنزین الکتریکی
	all electric U	تماما" الکتریکی
	air dielectric U	دی الکتریکی هوا
	electrolytic capacitor U	خازن الکتریکی
	electrolytic iron U	اهن الکتریکی
	hot seat U	صندلی الکتریکی
	electric shocks U	شوک الکتریکی
	electroplating U	ابکاری الکتریکی
	electric primer U	چاشنی الکتریکی
	electric energy U	انرژی الکتریکی
	electric charge U	بار الکتریکی
	electric bulb U	لامپ الکتریکی
	electric break down U	شکست الکتریکی
	electric brake U	ترمز الکتریکی
	electric balance U	تعادل الکتریکی
	electric attraction U	جاذبه الکتریکی
	electric arc U	قوس الکتریکی
	electric equipment U	تجهیزات الکتریکی
	electric eye U	چشم الکتریکی
	magic eye U	چشم الکتریکی
	electric drive U	محرکه الکتریکی
	electric circuit U	مدار الکتریکی
	electric potential U	پتانسیل الکتریکی
	electric machine U	ماشین الکتریکی
	electric resistance U	مقاومت الکتریکی
	electric discharge U	تخلیه الکتریکی
	electric coupling U	پیوست الکتریکی
	electric coupling U	تزویج الکتریکی
	electric control U	کنترل الکتریکی
	electric contact U	کنتاکت الکتریکی
	electric constant U	ثابت الکتریکی
	electric connection U	اتصال الکتریکی
	electric component U	قطعه الکتریکی
	electric clock U	ساعت الکتریکی
	electric field U	میدان الکتریکی
	electric unit U	واحدهای الکتریکی
	electric wave U	موج الکتریکی
	electric welding U	جوشکاری الکتریکی
	electric wind U	باد الکتریکی
	electrical analogue U	مشابهات الکتریکی
	electrical angle U	زاویه الکتریکی
	electrical bounding U	اتصال الکتریکی
	electrical breeze U	وزش الکتریکی
	flash fuze U	چاشنی الکتریکی
	electrical conductance U	رسانایی الکتریکی
	corona discharge U	تخلیه الکتریکی
	electrical conduction U	رسانش الکتریکی
	gyro compass U	قطبنمای الکتریکی
	conductivity U	رسانندگی الکتریکی