English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
macromere U سلولهای بزرگتری که در اثر تقسیم سلولی نامساوی تخم ایجادمیشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fissiparous U تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
meiosis U تقسیم سلولی
amitosis U یک نوع تقسیم سلولی
karyokinesis U مرحله تقسیم سلولی
prophase U مرحله اولیه تقسیم سلولی پیشگاه
telophase U اخرین مرحله تقسیم غیر مستقیم سلولی
gametocyte U سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
epicycle U دایرهای که مرکزش روی محیط دایره بزرگتری است ودر مدار دایره بزرگتری حرکت میکند
eldership U بزرگتری
superiority U بزرگتری
captaincy U ریاست بزرگتری
captainship U ریاست بزرگتری
hacked U شکافی که بر اثربیل زدن یا شخم زده ایجادمیشود
hack U شکافی که بر اثربیل زدن یا شخم زده ایجادمیشود
hacks U شکافی که بر اثربیل زدن یا شخم زده ایجادمیشود
unequal U نامساوی
NE U نامساوی با
inequality U نامساوی
inequalities U نامساوی
geostrophic U وابسته به نیروی انحناء وپیچیدگی یا انقباضی که دراثرگردش زمین ایجادمیشود
clausius inequality U نامساوی کلازیوس
incoordinate U نامساوی غیرمتجانس
disparate U نابرابر نامساوی
trundle bed U تختخواب چرخکدار کوتاهی که زیرتختخواب بزرگتری جا بگیرد
undergrowth U بوته ها و درختان کوچکی که زیر گیاه بزرگتری میروید
overbalance U چربیدن بر چیز نامساوی
overbalanced U چربیدن بر چیز نامساوی
dipody U دارای دو وزن نامساوی
overbalances U چربیدن بر چیز نامساوی
inequality U عدم تساوی نامساوی
overbalancing U چربیدن بر چیز نامساوی
inequalities U عدم تساوی نامساوی
scalene U دارای اضلاع نامساوی
divisor U عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
lightening hole U سوراخی که در قسمتی ازسازه که کمتر تحت تنش قراردارد برای کاهش وزن ایجادمیشود
bedsore U زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
vernier U درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
polymerize U باهم ترکیب وجمع شدن وذره بزرگتری تشکیل دادن
odontoblast U سلولهای عاج ساز
unipolar U سلولهای عصبی یک قطبی
somatogenic U ایجادکننده سلولهای جداری وجسمی
dendrite U شاخههای متعدد سلولهای عصبی
extracellular U واقع درخارج سلولهای بدن
turgor U ورم سلولهای زنده گیاهی
somatogenic U ناشی از سلولهای جداری وبدنه
leukocytoblast U سلولهای موجدگلبولهای سفید خون
exodermis U لایهء خارجی سلولهای زنده محیطی
myeloma U تومور بدخیم سلولهای مغز استخوان
manubrium U سلولهای استوانهای میان جدار داخلی
acanthoma U اماس سلولهای خارداربافت پوششی مالپیقی
baseband U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
autogenesis U ترکیب یا امیختگی سلولهای همانند یا هم نوع باهم
trellis coding U روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
haploid U دارای نیمی ازکروموزومهای اصلی مانندکروموسوم سلولهای جنسی
subdivide U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdividing U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
cellulous U سلولی
unicellularity U یک سلولی
unicellular U یک سلولی
sectors U کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sector U کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
unbalanced cell U سلول باطری نیکل کادنیم که بیش از سلولهای دیگر تخلیه شده است
intercellular U داخل سلولی
multicellular U چند سلولی
amoebas U جانور تک سلولی
amoebae U جانور تک سلولی
extracellular U خارج سلولی
cell animation U تحرک سلولی
cell receptor U گیرنده سلولی
amoeba U جانور تک سلولی
amebas U جانور تک سلولی
amebae U جانور تک سلولی
acellular U غیر سلولی
cellular U بافت سلولی
anoxia U فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
amoebic U وابسته به جانور تک سلولی
cellular structure U ساختارسلولی سازه سلولی
diploblastic U دارای دو غشاء سلولی
endoenzyme U انزیم داخل سلولی
lysate U حاصل تجزیه سلولی
exoenzyme U انزیم خارج سلولی
macronucleus U هسته سلولی بزرگتر
sclerenchyma U بافت سخت سلولی
stratum U رتبه طبقه نسج سلولی
triploblastic U دارای سه غشاء سلولی ابتدایی
receptacles U حفره درون سلولی گیاه
receptacle U حفره درون سلولی گیاه
agamete U تکثیر سلولی غیر جنسی
protoplasm U ماده اصلی جسم سلولی
lumen U حفره سلولی درون جدار گیاه
karyolymph U ماده اساسی زمینه هسته سلولی
schizogony U تولید مثل بوسیله شکاف یاتقسیم سلولی
lyse U بوسیله " لیزین " تجزیه سلولی بعمل اوردن
hi res graphics U graphics resolution high تصویر صاف و واقعی روی صفحه نمایش که به وسیله تعداد زیادی سلولهای تصویرتولید میشود
gonidium U یکی از سلولهای سبزی که زیر غشاء خارجی بدنه گیاه گلسنگها وجود دارد سلول جنسی جلبک ها وقارچ ها
mastigophoran U اغازیان تک سلولی تاژکدار که گاهی جزء جلبک محسوبند
prolotherapy U اصلاح وتر یا عضوی بوسیله کاهش رویش وتکثیر سلولی
islets of langerhans U دستههای سلولی اثنی عشر بنام >جزایرلانگرهانس < که تولید انسولین میکنند
lymphoblast U سلولی که تبدیل بذره سفید یابیرنگ بلغم یاخلط میگردد سلول نرسیده لنفی
scanners U وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanner U وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
colony U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
gemmulation U جوانه کوچک ایجادموجود تازه توسط جوانه سلولی
scans U وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scanned U وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scan U وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
hair U [الیاف نازکتر از پشم مو یا کرک بز و شتر، تفاوت آن با پشم در داشتن ساختار سلولی است که کیسه های هوای موجود باعث ایجاد درخشندگی بیشتر آن می گردد.]
karyology U هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
karyosystematice U بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
embryonic layer U غشاء جنینی غشاء سلولی
two cell accumulator U اکومولاتور دو سلولی اکومولاتور دوبل
admensuration U تقسیم
admeasurement U تقسیم
apportionment U تقسیم
allocating U تقسیم
allocates U تقسیم
dispensation U تقسیم
allocate U تقسیم
cleavages U تقسیم
cleavage U تقسیم
graduator U خط تقسیم کن
branches U تقسیم
division U تقسیم
distributions U تقسیم
dealing U تقسیم
distribution U تقسیم
branch U تقسیم
allotment U تقسیم
allotments U تقسیم
divisions U تقسیم
dispensations U تقسیم
repartition U تقسیم
sharing U تقسیم
divisions U عمل تقسیم
battery bus U جعبه تقسیم
divider U تقسیم کننده
divisive U تقسیم کننده
dichotomy U تقسیم به دو بخش
busbar U جعبه تقسیم
divided U تقسیم شده
autotomy U تقسیم خودبخود
division U عمل تقسیم
divider U پرگار تقسیم
aminister U تقسیم کردن
frequency alloment U تقسیم فرکانس
fire distribution U تقسیم اتش
scissor U قطع تقسیم
severability U قابلیت تقسیم
sharing the market U تقسیم بازار
short division U تقسیم باختصار
sortition U تقسیم با قرعه
to share out U تقسیم کردن
divisional U مربوط به تقسیم
frequency division U تقسیم فرکانس
frequency domulipliction U تقسیم فرکانس
frequency distribution U تقسیم فرکانس
load distribution U تقسیم بار
line graduation U تقسیم بندی خط
market segmentation U تقسیم بازار
meiosis U تقسیم کاهشی
o o line U خط تقسیم دیدبانی
partition function U تابع تقسیم
indistributable U تقسیم نشدنی
quartile U تقسیم شده به 4/3و 4/1
hyphenation U تقسیم کلمه
division line U خط تقسیم شده
water point U نقطه تقسیم اب
zeradivide U تقسیم بر صفر
demultiplexer U تقسیم کننده
delay allowance U زمان تقسیم
compart U تقسیم کردن
division sign U نماد تقسیم
clastic U تقسیم شونده
give-and-take <idiom> U تقسیم کردن
go halves <idiom> U تقسیم مساوی
division of labor U تقسیم کار
distributing box U جعبه تقسیم
splice box U جعبه تقسیم
distribution box U جعبه تقسیم
division check U ازمایش تقسیم
divisibility U قابلیت تقسیم
divide exception U خطای تقسیم
divide exception U استثناء تقسیم
dividable U قابل تقسیم
distribution pannel U تابلوی تقسیم
distribution of the estate U تقسیم ترکه
distribution of forces U تقسیم نیروها
distribution coefficient U ضریب تقسیم
division U تقسیم [ریاضی]
compartments U تقسیم کردن
regionalism U تقسیم کشوربنواحی
shared U تقسیم کردن
shares U تقسیم کردن
junction boxes U جعبه تقسیم
junction box U جعبه تقسیم
intersects U تقسیم کردن
fifty fifty U تقسیم بالمناصفه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com