English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
thearchy U سلسله مراتب خدایان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
command channels U سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
hierarchy U سلسله مراتب
channels U سلسله مراتب
channelled U سلسله مراتب
channeling U سلسله مراتب
channeled U سلسله مراتب
channel U سلسله مراتب
sequences U سلسله مراتب
hierachy U سلسله مراتب
sequence U سلسله مراتب
chain of command U سلسله مراتب
hierarchies U سلسله مراتب
pecking order U سلسله مراتب
data hierarchy U سلسله مراتب داده ها
cryptochannel U سلسله مراتب رمز
heavenly hierarchy U سلسله مراتب فرشتگان
hierarchism U اصول سلسله مراتب
hierarchy of needs U سلسله مراتب نیازها
memory hierarchy U سلسله مراتب حافظه
military channel U سلسله مراتب نظامی
control hierarchy U سلسله مراتب کنترل
request mast U از طریق سلسله مراتب
occupational hierarchy U سلسله مراتب شغلی
response hierarchy U سلسله مراتب پاسخ
chain of command U سلسله مراتب فرماندهی
chain U سلسله سلسله مراتب
chains U سلسله سلسله مراتب
pecking order U سلسله مراتب دانه چینی
hierarchic U وابسته به سلسله مراتب وریاست
echelons U ستون طبقه سلسله مراتب
echelon U ستون طبقه سلسله مراتب
request mast U گزارش از طریق سلسله مراتب
habit family hierarchy U سلسله مراتب عادتهای هم خانواده
exempted station U یکان استثنایی از نظر سلسله مراتب
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
ghaut U سلسله سلسله کوه
odin U خدای خدایان
thearchy U حکومت خدایان
heroic age U عصرنیم خدایان
o merciful powers U ای خدایان بخشنده
theomachy U جنگ خدایان
penates U خدایان خانواده
noumenal U وابسته به معنویات و خدایان
ichor U خون خدایان اب جراحت
theogony U نسب نامه خدایان
polytheism U پرستش خدایان متعدد
mercury U یکی از خدایان یونان قدیم
libation U تقدیم شراب به حضور خدایان
zeus U زاوش رئیس خدایان یونانی
libations U تقدیم شراب به حضور خدایان
idol U وابسته به خدایان دروغی وبت ها
nectar U شراب لذیذ خدایان یونان شهد
heroify U درگروه گردان ونیم خدایان دراوردن
theogony U مطالعه وشناسایی اجداد واعقاب خدایان
mnemonics U دارگونه حافظ ومادر خدایان شعروادب
zoomorphic U دارای خدایان مجسم بشکل جانور
jagannath U یکی از خدایان هندوهاکه اوراkrishnaمینامندومظهرهشتمین vishnuاست
pantheons U معبد تمام خدایان و ادیان مختلف
pantheon U معبد تمام خدایان و ادیان مختلف
hebe U الهه جونی که ساقی خدایان بود
zoomorphism U تجسم خدا یا خدایان بشکل حیوانات پست
theogonic U وابسته به مطالعه وشناسایی اجداد واعقاب خدایان
chthonic U درون زمین وابسته به خدایان وارواح عالم اسفل
chthonian U درون زمین وابسته به خدایان وارواح عالم اسفل
hiearchic U مراتب
infinitely U به مراتب
ambrosia U خوراک خدایان که زندگی جاوید بانها میداده مائدهء بهشتی
theholy orders U مراتب روحانیون
the above was a summary U مراتب فوق
at best U منتهای مراتب
supemundane U فوق مراتب دنیوی
supramundane U ماورای مراتب دنیوی
data hierarchy U سلسه مراتب داده ها
in witness whereof U برای گواهی مراتب بالا
ranked U طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
ranks U طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
rank U طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
By [In] comparison with the French, the British eat far less fish. U در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
catena U سلسله
kingdom U سلسله
dynasty U سلسله
ranges U سلسله
genealogy U سلسله
chain U سلسله
runs U سلسله
run U سلسله
gradations U سلسله
system U سلسله
gradation U سلسله
systems U سلسله
range U سلسله
trains U سلسله
genealogies U سلسله
ranged U سلسله
train U سلسله
dynasties U سلسله
nexus U سلسله
trained U سلسله
chains U سلسله
strips U سر سلسله
trained U رشته سلسله
systems U سلسله رشته
range U سلسله ردیف
trains U رشته سلسله
the vascular system U سلسله اوندهاومجراها
ranged U سلسله ردیف
system U سلسله رشته
mountain ranges U سلسله جبال
phylum U اجداد سلسله
phylon U اجداد سلسله
train U رشته سلسله
protomartyr U سر سلسله شهدا
pulse train U سلسله تپش ها
ommiad U سلسله امیه
series U سلسله ردیف
unit system U سلسله احاد
ommiades U سلسله امیه
ranges U سلسله ردیف
rank U سلسله مقام
ranked U سلسله مقام
ranks U سلسله مقام
coneatenation U تسلسل سلسله
nervous system U سلسله عصب
nervous systems U سلسله عصب
ghat U رشته سلسله
ghat U سلسله کوه
chains U سلسله کوه
chain U سلسله کوه
string U ردیف سلسله
achamenidae U سلسله هخامنشی هخامنشیان
neural U وابسته به سلسله اعصاب
the nervous system U سلسله پیهای نباتی
hierarchical network U شبکه سلسله مراتبی
hierarchical model U مدل سلسله مراتبی
flight U یک رشته پلکان سلسله
hierachical structure U ساختار سلسله مراتبی
hierarchy U ساختار دادهای سلسله مراتبی
novus actus intervenieus U قطع سلسله علیت در خسارات
hierarchies U ساختار دادهای سلسله مراتبی
sympathetics U سلسله پیهای نباتی باشد
algebraic hierarchy parenthese U پرانتزهای سلسله مراتبی جبری
hierachical file system U سیستم فایل سلسله مراتبی
argumentum U یک سلسله دلایل قابل قبول
campaigning U سلسله عملیات کوره بلند
campaigns U سلسله عملیات کوره بلند
campaigned U سلسله عملیات کوره بلند
campaign U سلسله عملیات کوره بلند
ohm U واحد مقاومت برق در سلسله .S.K.
dynastical U وابسته بیک سلسله پادشاهان
dynast U عضو سلسله پادشاهان سرسلسله
ohms U واحد مقاومت برق در سلسله .S.K.
trained U سلسله وقایع توالی حیله جنگی
train U سلسله وقایع توالی حیله جنگی
trains U سلسله وقایع توالی حیله جنگی
aborted U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
semiosis U یک سلسله فعل وانفعالات مشخص جانور علامت
aborts U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborting U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
underplot U یک سلسله حوادث تبعی و عرفی نمایش توط ئه
hierarchical data base management system U سیستم مدیریت پایگاه داده سلسله مراتبی
abort U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
hierarchies U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchy U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
fiscal station U قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
hdbms U DataBase Hierarchicalسیستم مدیریت پایگاه داده سلسله مراتبی Systems anagement
onion skin language U زبان عملیات پایگاه داده ها که میتواند ساختار داده سلسله مراتبی را پردازش کند
Tahmasb U شاه تهماسب [پسر شاه اسماعیل موسس سلسله صفوی خدمات زیادی برای حفظ و اعتلا هنر فرشبافی ایران به جای گذاشت.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com