Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tamping
U
سفت کردن حفره ها بعد ازپرکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vesiculate
U
حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
ventricle
U
حفره
ventricles
U
حفره
pothole
U
حفره
potholes
U
حفره
sockets
U
حفره
interstice
U
حفره
chamber
U
حفره
laigh
U
حفره
chambers
U
حفره
delving
U
حفره
ditches
U
حفره
lacuna
U
حفره
ditched
U
حفره
craters
U
حفره
holing
U
حفره
borings
U
حفره
loculus
U
حفره
cell
U
حفره
cells
U
حفره
socket
حفره
crater
U
حفره
hole
U
حفره
holed
U
حفره
holes
U
حفره
cavitation
U
حفره
venter
U
حفره
cavern
U
حفره
caverns
U
حفره
sinuses
U
حفره مغ
sinus
U
حفره مغ
fovea
U
حفره
sheugh
U
حفره
cavity
U
حفره
sheuch
U
حفره
hollow
U
حفره
cavities
U
حفره
sucket
U
حفره
porous
U
حفره
delved
U
حفره
dale
U
حفره
delves
U
حفره
dales
U
حفره
delve
U
حفره
hollows
U
حفره
thirl
U
حفره
ditch
U
حفره
foveate
U
حفره دار
pit
U
گودال حفره
ozone hole
U
حفره اوزون
knot hole
U
محل حفره
camouflet
U
حفره زیرزمینی
calyculate
U
حفره دار
gleonid
U
حفره دار
crypts
U
حفره غدهای
alveolate
U
حفره دار
foveiform
U
حفره مانند
weak square
U
حفره سوراخ
charging socket
حفره جا شارژر
crypt
U
حفره غدهای
fossate
U
حفره دار
maw
U
حفره معده
cavitation
U
حفره سازی
pitted
U
حفره دار
trilocular
U
دارای سه حفره
foveal
U
حفره دار
fossa
U
حفره فرورفتگی
pit
U
حفره روباه
vacuolar
U
حفره مانند
mold cavity
U
حفره قالب
vacuolation
U
تشکیل حفره
cavern
U
حفره زیرزمینی
hollow
U
گودی حفره
vacuolation
U
ایجاد حفره
caverns
U
حفره زیرزمینی
loculate
U
حفره دار
hollows
U
گودی حفره
pits
U
گودال حفره
camouflet
U
حفره ماسوره
vacuolate
U
حفره مانند
boring
U
حفره کنی
pitting
U
ایجاد حفره
electron hole
U
حفره الکترونی
pits
U
حفره روباه
pits
U
حفره خرج چاه
fuze cavity
U
حفره نصب ماسوره
sinks
U
ته نشینی حفره یاگودال
sink
U
ته نشینی حفره یاگودال
socket bayonet
سرنیزه حفره دار
fox hole
U
سنگر حفره روباه
loculus
U
حفره کیسه گرده
cellular expanded
U
بتن با حفره منبسط
vacuolate
U
حفرهای حفره دار
excavation
U
گود برداری حفره
chamber
U
جان لوله حفره
triloculate
U
دارای سه حفره سه یاختهای
electron pair
U
زوج الکترون حفره
pit
U
حفره خرج چاه
chambers
U
جان لوله حفره
vacuolar
U
حفرهای حفره دار
calyculate
U
دارای سطوح حفره دار
cavity
U
سوراخ حفره یا محفظه قالب
lacunar
U
وابسته به حفره یا جای خالی
cavities
U
سوراخ حفره یا محفظه قالب
hydrothorax
U
تجمع مایع در حفره جنب
vesicular
U
حفره ایجادکردن ابدانک دارکردن
loculus
U
سلول یا حفره تخمدان مرکب
hawse buckler
U
درپوش حفره زنجیر لنگر
lacunate
U
وابسته به حفره یا جای خالی
receptacles
U
حفره درون سلولی گیاه
lacunary
U
وابسته به حفره یا جای خالی
receptacle
U
حفره درون سلولی گیاه
vesiculate
U
مربوط به حفره تاول دار
lacunal
U
وابسته به حفره یا جای خالی
lumen
U
حفره یا مجرای عضولولهای شکل
vesicular
U
مربوط به حفره تاول دار
hamstring
U
زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrung
U
زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrings
U
زردپی طرفین حفره پشت زانو
lumen
U
حفره سلولی درون جدار گیاه
hamstringing
U
زردپی طرفین حفره پشت زانو
sitzmark
U
حفره حاصل از زمین خوردن اسکی باز
crater
U
دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
craters
U
دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
loculicidal
U
شکوفا در شکاف پشت حفره یاحجره گرزن گیاه
pit
U
منطقه فرود در پرشها حفره پشت میلههای بولینگ
pits
U
منطقه فرود در پرشها حفره پشت میلههای بولینگ
stope
U
حفره پله مانند برای استخراج سنگ معدن
PCMCIA
U
- سوزنی که در انتهای کارت PCMCIA درون حفره آن قرار دارد
ball and socket joint
[مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
endodontia
U
شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
endodontics
U
شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
middle ear
U
حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
ditch
U
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
cupped
U
حفره یاسوراخ فنجان مانندروی چمن نرم گلف قسمت فنجانی شکل قرقره ماهیگیری
cups
U
حفره یاسوراخ فنجان مانندروی چمن نرم گلف قسمت فنجانی شکل قرقره ماهیگیری
ditched
U
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
cup
U
حفره یاسوراخ فنجان مانندروی چمن نرم گلف قسمت فنجانی شکل قرقره ماهیگیری
ditches
U
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
back plane
U
یک برد مدار چاپی PCB که شامل حفره هایی است که سایر بردها می توانند بازاویههای صحیح در ان جای بگیرند
earths
U
حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
earth
U
حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
faxing
U
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxes
U
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxed
U
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
fax
U
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
sullage pit
U
چاله زه کشی سنگر یا حفره زه کشی
phototransistor
U
نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
shoot the curl
U
موج سواری در حفره موج
alveolar
U
حفره دار حبابک دار
shoot the tube
U
موج سواری در حفره موج
black holes
U
حفره سیاه چاله سیاه
black hole
U
حفره سیاه چاله سیاه
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
pelvises
U
لگن خاصره حفره لگن خاصره
pelvis
U
لگن خاصره حفره لگن خاصره
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com