English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9478 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
custom built U سفارشی تهیه شده اختصاصی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
several fishery U محل صید اختصاصی ماهی صیدگاه اختصاصی
laying up U تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
custom-made U سفارشی
custom built U سفارشی
tailor-made U سفارشی
tailor made U سفارشی
made to order U سفارشی
custom made U سفارشی
bespoken U سفارشی
bespoke U سفارشی
specified command U فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
registered mail U پست سفارشی
special delivery U پست سفارشی
recorded delivery U تحویل سفارشی
custom designed U باطرح سفارشی
purpose made U کالای سفارشی
certified mail U پست سفارشی
registered letter U نامه سفارشی
Registered mail. U نامه سفارشی
cancel an order U سفارشی را لغو کردن
registered letter with receipt attached U نامه سفارشی دو قبضه
certified mail U پست سفارشی دو قبضه
recorded delivery U ارسال بصورت سفارشی
registry jacket U پاکت مخصوص نامههای سفارشی
accountable mail U پست یا نامه سفارشی و بیمه شده
purvey U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveyed U تهیه اذوقه تهیه سورسات
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
decorative rugs U قالیچه های تابلویی [که بصورت سفارشی و در تعداد کم تولید می شود.]
technical U اختصاصی
allocation U اختصاصی
occupation crossing U پل اختصاصی
individuals U اختصاصی
individual U اختصاصی
dedicated U اختصاصی
allocations U اختصاصی
appropriative U اختصاصی
proprietary U اختصاصی
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
specialty U رشته اختصاصی
separates U علیحده اختصاصی
specified command U نیروی اختصاصی
special ability U توانایی اختصاصی
specificity U اختصاصی بودن
lacunar amnesia U یادزدودگی اختصاصی
specific variance U پراکنش اختصاصی
special tribunal U دادگاه اختصاصی
dedicated lines U خطوط اختصاصی
specializing U اختصاصی کردن
specializes U اختصاصی کردن
native language U زبان اختصاصی
native compiler U کامپایلر اختصاصی
specialize U اختصاصی کردن
allotments U منابع اختصاصی
local theory U نظریه اختصاصی
specialising U اختصاصی کردن
dedicated device U دستگاه اختصاصی
parts peculiar U قطعات اختصاصی
separated U علیحده اختصاصی
separate U علیحده اختصاصی
proprietary program U برنامه اختصاصی
proprietary goods U کالاهای اختصاصی
dedicated computer U کامپیوتر اختصاصی
dedicated system U سیستم اختصاصی
allotment U منابع اختصاصی
specialises U اختصاصی کردن
localized amnesia U یادزدودگی اختصاصی
characters U صفت اختصاصی
private U اختصاصی خصوصی
privates U اختصاصی خصوصی
a dedicated line U یک خط [سیم] اختصاصی
driveways U راه اختصاصی
aedis U زیارتگاه اختصاصی
character U صفت اختصاصی
aedes U زیارتگاه اختصاصی
speciality U رشته اختصاصی
trait U نشان اختصاصی
traits U نشان اختصاصی
appropriation U ذخیره اختصاصی
distinguishing U مشخص اختصاصی
patent medicine U داروی اختصاصی
appropriated surplus U ذخیره اختصاصی
additional outlet U انشعاب اختصاصی
patent medicines U داروی اختصاصی
specialities U رشته اختصاصی
landmarks U نشان اختصاصی
landmark U نشان اختصاصی
dedicated word processor U کلمه پرداز اختصاصی
characterization U توصیف صفات اختصاصی
dedicated file server U خدمتگذار فایل اختصاصی
harmonic selective ringing U تلفن اختصاصی همساز
suigeneris U اختصاصی منحصر بفرد
privy U محرم اسرار اختصاصی
specific search U تجسس اختصاصی منطقه
a dedicated wiring circuit U یک مدار الکتریکی اختصاصی
reservations U قطعه زمین اختصاصی
the peculiarities of mammals U نشانهای اختصاصی پستانداران
a dedicated server U [رایانه] خدمتگذار اختصاصی
proprietary file format U قالب فایل اختصاصی
reservation U قطعه زمین اختصاصی
post exchange U فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
individual U اختصاصی فردی یک نفر سرباز
non specific factors of production U عوامل غیر اختصاصی تولید
distinctively U بطورمشخص یا اختصاصی بروجه تمیز
individuals U اختصاصی فردی یک نفر سرباز
netware U سیستم عامل شبکه اختصاصی ساخت Novell
Dudley carpet U فرش سفارشی ایرانی دادلی [مربوط به قرن هفدهم میلادی به همراه درختان شکوفه دار و زمینه گل و بته بصورت ردیف های عرضی و جلوه ای از طرح جوشقان]
projections U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
purveyed U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
narrative statement U عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی در شروع برنامه اختصاصی میدهد
characteristically U صفت اختصاصی یا ممیز نشان ویژه علامت مشخصه مشخصه
characteristic U صفت اختصاصی یا ممیز نشان ویژه علامت مشخصه مشخصه
service peculiar U امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
speciality U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
calloc U در برنامه نویسی C دستور اختصاصی حافظه به برنامه
specialities U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
earmarked stock U موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
court rug U فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
purvey U تهیه
seating U تهیه جا
purveyed U تهیه
purveying U تهیه
purveys U تهیه
counter preparation U ضد تهیه
housing U تهیه جا
supplied U تهیه
preparations U تهیه
preparation U تهیه
provision U تهیه
ministration U تهیه
supply U تهیه
off hand U بی تهیه
supplying U تهیه
procurement U تهیه
suppliers U تهیه کننده
affords U تهیه کردن
vacuum-packed تهیه شده
provides U تهیه کردن
afford U تهیه کردن
afforded U تهیه کردن
affording U تهیه کردن
laid on <past-p.> U تهیه شده
provided <adj.> <past-p.> U تهیه شده
provided [that] <conj.> U تهیه شده
appropriated <adj.> <past-p.> U تهیه شده
provides U تهیه دیدن
victualage U تهیه اذوقه
victual U تهیه اذوقه
the water supply of tehran U تهیه اب تهران
base development U تهیه پایگاه
the preparation day U روز تهیه
preparation fire U تیر تهیه
purveyance U تهیه خواربار
provisionment U تهیه خواربار
prepare mortar U تهیه ملات
preparatorily U بعنوان تهیه
preparator U تهیه کننده
preparation time U زمان تهیه
counter preparation U تیر ضد تهیه
preparation of food U تهیه خوراک
preparation fire U اتش تهیه
photo imagery U تهیه عکس
parasceve U روز تهیه
on the stocks U د رشرف تهیه
lighting feeder U تهیه روشنایی
to bargain for U تهیه دیدن
to find in U تهیه کردن
administer U تهیه کردن
administered U تهیه کردن
administering U تهیه کردن
administers U تهیه کردن
placement U تهیه کار
placement U تهیه شغل
placements U تهیه کار
placements U تهیه شغل
triplicity U تهیه در سه نسخه
triplication U تهیه در سه نسخه
process U تهیه کردن
processes U تهیه کردن
to make provision U تهیه دیدن
supplier U تهیه کننده
pitched U تهیه دیده
fabricator U تهیه کننده
data processing U تهیه و تولیداطلاعات
data processing U تهیه اطلاعات
provision U تهیه کردن
blends U تهیه کردن
preparations U اتش تهیه
preparations U تهیه و ارایش
supplied U تهیه کردن
blend U تهیه کردن
procuring U تهیه کردن
supply U تهیه کردن
Recent search history Forum search
2procuring activity
1 tofu معنی این کلمه تو دیکشنری نیست
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com