English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stand U سطح معمولی اب دریا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
continental shelf U مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide U کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity U نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
mean sea level U سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
holding anchorage U لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
ordinary U معمولی
open cheque U چک معمولی
conventional U معمولی
wonted U معمولی
received U معمولی
faceless U معمولی
routine U معمولی
routines U معمولی
copybook U معمولی
light water U اب معمولی
standards U معمولی
run-of-the-mill <idiom> U معمولی
normal U معمولی
routinely U معمولی
ferial U معمولی
usu U معمولی
standard U معمولی
longhand U خط معمولی
ordinary share U سهام معمولی
irregular U غیر معمولی
wrought iron U اهن معمولی
nonstandard U غیر معمولی
onery U عادی معمولی
ordinary clay U خاک رس معمولی
ordinal type U نوع معمولی
normal good U کالای معمولی
charge hand U کارگر معمولی
normal permeability U نفوذپذیری معمولی
normal interval U فاصله معمولی صف
unselected clay U خاک رس معمولی
ornary U عادی معمولی
white mulatto U توت معمولی
normal U عادی معمولی
everyday U معمولی مبتذل
street virus U ویروس معمولی
standard trench U سنگر معمولی
procedure message U پیام معمولی
standard motor U موتور معمولی
standard gauge U اندازه معمولی
standard brick U اجر معمولی
the a merchant U سوداگر معمولی
standard U طبیعی یا معمولی
ornery U عادی معمولی
piper nigrum U فلفل معمولی
plain concrete U بتن معمولی
ranko U سرباز معمولی
rock brake U بسفایج معمولی
rudas U پست معمولی
workaday U معمولی عادی
standards U طبیعی یا معمولی
standard bar U میله معمولی
ambient U پس زمینه معمولی
complementing U تعارفات معمولی
complemented U تعارفات معمولی
complement U تعارفات معمولی
meanest U پست معمولی
meaner U پست معمولی
mean U پست معمولی
commonplace U معمولی مبتذل
single precision U با دقت معمولی
banal U مبتذل معمولی
common link U حلقه معمولی
medium lampholder U سرپیچ معمولی
civil time U ساعت معمولی
American bond U آجرچینی معمولی
mass concrete U بتن معمولی
typical <adj.> U بافت معمولی
man in the street U فرد معمولی
complements U تعارفات معمولی
generals U معمولی و نه مخصوص
common whipping U بست معمولی
generals U کلی معمولی
general U معمولی و نه مخصوص
general U کلی معمولی
commonest U معمولی متعارفی
commoners U معمولی متعارفی
common U معمولی متعارفی
ethyl alcohol U الکل معمولی
mulberry U توت معمولی
mulberries U توت معمولی
ethanol U الکل معمولی
general cargo U کالای معمولی
hepatica U غافث معمولی
undressing U جامه معمولی
undresses U جامه معمولی
undress U جامه معمولی
ap seogi U ایستادن معمولی
mean sea level U ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
undersized U کوچکتر ازاندازه معمولی
conventional forces U نیروهای رزمی معمولی
conventional milling machine U دستگاه فرز معمولی
inverted l antenna U انتن معمولی رادیو
well-worn U پیش پا افتاده معمولی
conventional U جنگ افزارهای معمولی
head cold U سرماخوردگی معمولی زکام
well worn U پیش پا افتاده معمولی
normal sulphation of battery U سولفاتی شدن معمولی
normal magnetization curve U خم مغناطیس پذیری معمولی
normal charge U خرج معمولی توپ
l antenna U انتن معمولی رادیو
ordinary grasp U گرفتن میله معمولی
light hydrogen U هیدروژن سبک یا معمولی
martlet U پرستوی معمولی اروپایی
meadow mushroom U قارچ خوراکی معمولی
admedium lampholder U سرپیچ بزرگتر از معمولی
combination grasp U گرفتن معمولی و برعکس
milkwort U پلی گالای معمولی
common stock U سهام معمولی شرکت
fencing measure U فاصله معمولی دو شمشیرباز
standard size whole brick U اجر فشاری معمولی
outre U خارج از حدود معمولی
route U راه جریان معمولی
standard lamp holder U سرپیچ معمولی لامپ
routes U راه جریان معمولی
week day U روز معمولی هفته
joiner door U درب معمولی ناو
in normal situations on public roads U در ترافیک معمولی خیابان
regular weave [plain] U بافت معمولی و ساده
chamomile U بابونه معمولی یامعطر
bracket U حالت معمولی کروشه
standard rain gage باران سنج معمولی
stake driver U بوتیمار معمولی امریکایی
walk U گام معمولی اسب
walked U گام معمولی اسب
walks U گام معمولی اسب
fair wear and tear U خسارت در حد معمولی فرسودگی در حد معمول
normalises U بصورت عادی و معمولی دراوردن
guttersnipe U نوک دراز یا پاشله معمولی
conventional take off and landing U هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
horseweed U خزه معمولی امریکای شمالی
normalised U بصورت عادی و معمولی دراوردن
It was the usual scene. U صحنه [موقعیت] معمولی بود.
ordinary differential equation [ODE] U معادله دیفرانسیل معمولی [ریاضی]
deffered maintenance U تعمیر ونگهداری غیر معمولی
normalizes U بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalize U بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalising U بصورت عادی و معمولی دراوردن
ordinary U پیام معمولی از نظر ارجحیت
ordinary least square method U روش حداقل مربعات معمولی
it is of a normal size U دارای اندازه عادی یا معمولی است
I'd like a shampoo for normal hair. من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
air hardening U سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
snail mail U اصط لاح عامیه به پست معمولی
service ceiling U سقف پرواز معمولی یا جنگی هواپیما
standard egg section U مقطع تخم مرغی شکل معمولی
entremets U غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
prepares U تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
prepare U تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
Can't you just say hello like a normal person? U نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
half U حرکت یا نمایش گرافیکی با نیمی از شدت معمولی
preparing U تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
names U کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
shock waves U موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
shock wave U موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
name U کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
zero stage U طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
mufti U جامه معمولی برتن کسی که حق داردجامه رسمی بپوشد
office U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
offices U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
fosse commune U [قبر معمولی در گورستان که هر هفت سال یا بیشتر استفاده می شود.]
quads U چهار بیت داده ذخیره شده در محل معمولی یکی
kilderkin U چلیک یابشکه کوچکی معادل نصف یاربع بشکه معمولی
gyroplane U نوعی هواپیما که حد فاصل میان هلیکوپتر و طیارههای معمولی است
man down U بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
quad U چهار بیت داده ذخیره شده در محل معمولی یکی
superspeedway U مسیر مسابقه معمولی 2 در5/2 مایل با کنارههای باشیب تند
advertorial U تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد
spume U کف آب دریا
high water line U خط مد دریا
ocean foam U کف آب دریا
ground U کف دریا
overboard U در دریا
high tide U مد دریا
beach foam U کف آب دریا
benthos U ته دریا
d.j.'s locker U ته دریا
sepiolite U کف دریا
sea froth U کف دریا
bree U دریا
sea foam U کف دریا
cuttle bone U کف دریا
sea foam U کف آب دریا
at sea U در دریا
asea U به دریا
meerschaum U کف دریا
meerscham U کف دریا
seas U دریا
acajou U دریا
sea U دریا
lough U اب دریا
holm U دریا
asea U در دریا
high water U مد دریا
high tides U مد دریا
main U دریا
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com