English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
needle point U سر سوزن سوزن دوزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
needle U سوزن دوزی کردن
needled U سوزن دوزی کردن
needles U سوزن دوزی کردن
needling U سوزن دوزی کردن
needlework U کار سوزن دوزی
fancy work U سوزن دوزی ذوقی یاتفننی کارهای ذوقی
needle lace U کار سوزن دوزی
needle work U سوزن دوزی [برای تزئین حاشیه و یا طرح فرش]
Other Matches
acupunctuate U با سوزن سوراخ کردن سوزن فروکردن
erasable U قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
switch point U سوزن
styli U سوزن
stilus U سوزن
needleful U یک سوزن نخ
bards U سوزن
bard U سوزن
needles U سوزن
styluses U سوزن
needling U سوزن
stylus U سوزن
needled U سوزن
needle U سوزن
inject U سوزن زدن
vga U - سوزن یا پورت
packing needle U سوزن جوالدوزی
pointsman U سوزن بان
drilling pipe U سوزن حفاری
pricks U خراش سوزن
pricking U خراش سوزن
pricked U خراش سوزن
prick U خراش سوزن
sailmaker's needle U سوزن چادردوزی
aciform U بشکل سوزن
test point U سوزن ازمایشی
injecting U سوزن زدن
injects U سوزن زدن
acicular U سوزن وار
darning needle U سوزن رفوگری
housewife U سوزن دان
firing pin U سوزن اتش
firing pin U سوزن ماشه
belonephebia U سوزن هراسی
catwhisker U سوزن بلور
core nail U سوزن هسته
needle point U نوک سوزن
housewives U سوزن دان
switches U سوزن دوراهی
switched U سوزن دوراهی
switch U سوزن دوراهی
touch needle U سوزن محک
pinning U ورودی با سه سوزن
needled U سوزن پیکاپ
injected U سوزن زدن
aciculate U سوزن وار
the eye of the needle U سوراخ سوزن
needles U سوزن پیکاپ
needling U سوزن پیکاپ
darning neddle U سوزن رفوگری
sew U سوزن کاری
work basket U سبد سوزن و نخ
pinned U ورودی با سه سوزن
whisker U سوزن بلور
work baskets U سبد سوزن و نخ
needle U سوزن پیکاپ
staple U سوزن منگنه
pin U ورودی با سه سوزن
dog spike U سوزن نوک گیر
drop on U سوزن دوراهی خط اهن
needling U با سوزن تزریق کردن
needle book U سوزن دان کتابی
gas inlet valve needle U سوزن شیرورودی بنزین
firing pin U سوزن قفل اتش
needles U با سوزن تزریق کردن
gate U سوزن اتصال به یک FET
gates U سوزن اتصال به یک FET
needle U با سوزن تزریق کردن
needled U با سوزن تزریق کردن
needle test of vicat U ازمایش با سوزن ویکا
eying U دهانه سوراخ سوزن
eyes U دهانه سوراخ سوزن
eyeing U گوشوارهای سوراخ سوزن
eyes U گوشوارهای سوراخ سوزن
eyeing U دهانه سوراخ سوزن
eye U گوشوارهای سوراخ سوزن
A sharp knife (pin , needle) U چاقو (سوزن ) تیر
eying U گوشوارهای سوراخ سوزن
eye U دهانه سوراخ سوزن
vaccine point U سوزن ابله کوبی
There is no room to throw a needle . <proverb> U جاى سوزن انداختن نیست .
switchman U سوزن بان راه اهن
palm and needle U کفه چرمی ملوانی و سوزن
needles U سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
firing pin U سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
needle U سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needling U سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
hypo U سوزن تزریق زیر جلدی
tone arm U الت سوزن نگهدار گرامافون
needled U سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
hyodermic needle U سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
etui U جعبهء کوچک زینتی سوزن نخ و دکمه
prickling U احساس سوزن سوزنی یا تیغ تیغی
hypodermics U سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
hypodermic U سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
jack U ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
jacks U ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
needleful U نخی که یکبار درته سوزن میکنند
center fire U اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
acupuncture U روش چینی بی حس سازی بوسیلهء فروکردن سوزن در بدن
reeve U ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
staple U سوزن [حرف ] یو شکل [برای محکم کردن سیمی به دیوار]
to prick at something U بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
socket [سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
sockets U سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
embriodery U [آراستن و زینت دادن زمینه فرش به کمک سوزن کاری و گلدوزی]
pinout U شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
isoclinal line U خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
needling U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needles U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needled U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needle U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
isoclinic line U خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
pinning U قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinned U قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pin U قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
drill extractor U التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
to strain at a gnat U ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
DB connector U اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
printhead U 1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
electrically U قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
pinwork U کوک برجستهء حاشیه دوزی وبرودری دوزی
BNC connector U متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
lacing U یراق دوزی ملیله دوزی
fancywork U حاشیه دوزی برودره دوزی
overcast stilch U سر دوزی
taping U ته دوزی
broidery U گل دوزی
passementerie U گلابتون دوزی
patchery U پینه دوزی
embroidered U برودره دوزی
picot U قلاب دوزی
applique U تکه دوزی
embroidering U برودره دوزی
serge U ته دوزی کردن
pointlace U ملیله دوزی
filigree U ملیله دوزی
embroider U برودره دوزی
tapestry U ملیله دوزی
lining U استر دوزی
linings U استر دوزی
glare U چشم دوزی
glared U چشم دوزی
glares U چشم دوزی
patchwork U وصله دوزی
tapestries U ملیله دوزی
couching U یکجورقلاب دوزی
conformator U فنرکلاه دوزی
drawnwork U حاشیه دوزی
lacet U قیطان دوزی
embroiders U برودره دوزی
netting U توری دوزی
roping U طناب دوزی
needle point U کانوا دوزی
broidery U ملیله دوزی
fancywork U توری دوزی
overcast stilch U پاک دوزی
overhand U ترکی دوزی
sewing U حاشیه دوزی
dress making U زنانه دوزی
patch U وصله دوزی کردن
glare effect U اثر چشم دوزی
braid U قیطان دوزی کردن
braided U قیطان دوزی کردن
braids U قیطان دوزی کردن
filigreed U ملیله دوزی شده
sackings U پارچه کیسه دوزی
sackcloth U پارچه کیسه دوزی
embroider U قلاب دوزی کردن
to sew overhand U ترکی دوزی کردن
broider U ملیله دوزی کردن
candlewick U نخ پنبهای حاشیه دوزی
purfle U ارایش حاشیه دوزی
purfle U حاشیه دوزی کردن
oversew U ترکی دوزی کردن
arras U پردهء قلاب دوزی
patches U وصله دوزی کردن
filigree U ملیله دوزی کردن
embroiders U قلاب دوزی کردن
embroidering U قلاب دوزی کردن
ice wool U کرک قلاب دوزی
knotwork U یکجورسوزن دوزی یاقلابدوزی
embroidered U قلاب دوزی کردن
grindery U کارخانه تیزکنی افزارکفش دوزی
arras U نقاشی طراحی قلاب دوزی
froufrou U حاشیه دوزی حشو وزوائد
fourragere U بند قیطان دوزی شده
cross stitch U بخیه دوزی بچپ وراست
rosettes U پارچه ملیله دوزی روبان لباس
cobble U سنگ فرش کردن پینه دوزی
rosette U پارچه ملیله دوزی روبان لباس
soutache U حاشیه دوزی زری ویراق لباس
cobbles U سنگ فرش کردن پینه دوزی
lace U بندکفش را بستن یراق دوزی کردن
laces U بندکفش را بستن یراق دوزی کردن
featherstitch U کوک مورب و چپ و راست درحاشیه دوزی
mechlin U توری فریف مخصوص کلاه وتوری دوزی
accessory stitches U چرم دوزی، دوخت ها و بخیه های تزپینی فرش
give someone an inch and they will take a mile <idiom> U اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
fret U گلابتون دوزی کردن اخم کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com