Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
financial investment
U
سرمایه گذاری مالی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
residential investments
U
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
desired investment
U
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization
U
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
cooperative scorer
U
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
supply price of capital
U
قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
liquidity trap
U
سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment
U
سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
multiplier principle
U
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
financial capital
U
سرمایه مالی
invested
U
سرمایه گذاری
invest
U
سرمایه گذاری
enterprise
U
سرمایه گذاری
enterprises
U
سرمایه گذاری
capitalization
U
سرمایه گذاری
investment
U
سرمایه گذاری
finances
U
سرمایه گذاری
financed
U
سرمایه گذاری
financing
U
سرمایه گذاری
finance
U
سرمایه گذاری
invests
U
سرمایه گذاری
investing
U
سرمایه گذاری
investments
U
سرمایه گذاری
financed
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finance
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financing
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finances
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
opportunity to invest
U
فرصت سرمایه گذاری
net investment
U
سرمایه گذاری خالص
national investment
U
سرمایه گذاری ملی
replacement investment
U
سرمایه گذاری جانشینی
reinvestment
U
سرمایه گذاری مجدد
malinvestment
U
سرمایه گذاری نامناسب
share holding
U
سرمایه گذاری در سهام
over investment
U
سرمایه گذاری بیش از حد
yield of invested capital
U
بازده سرمایه گذاری
overinvestment
U
سرمایه گذاری بیش از حد
primary investment
U
سرمایه گذاری اولیه
propensity to invest
U
گرایش به سرمایه گذاری
social investment
U
سرمایه گذاری اجتماعی
rate of investment
U
نرخ سرمایه گذاری
deposit
U
سرمایه گذاری کردن
industrial investment
U
سرمایه گذاری صنعتی
invested
U
سرمایه گذاری کردن
real investment
U
سرمایه گذاری واقعی
actual investment
U
سرمایه گذاری واقعی
foreign investment
U
سرمایه گذاری خارجی
investment banks
U
بانکهای سرمایه گذاری
investment cost
U
هزینه سرمایه گذاری
funded
U
سرمایه گذاری کردن
investing
U
سرمایه گذاری کردن
capital output ratio
U
ضریب سرمایه گذاری
deposits
U
سرمایه گذاری کردن
fixed investment
U
سرمایه گذاری ثابت
gross investment
U
سرمایه گذاری ناخالص
invest
U
سرمایه گذاری کردن
invests
U
سرمایه گذاری کردن
capital investment
U
سرمایه گذاری ثابت
autonomous investment
U
سرمایه گذاری مستقل
induced investment
U
سرمایه گذاری القائی
capital outlay
U
ارزش سرمایه گذاری
investment function
U
تابع سرمایه گذاری
investment mulliplier
U
ضریب سرمایه گذاری
investment institutions
U
موسسات سرمایه گذاری
fund
U
سرمایه گذاری کردن
investment opportunities
U
امکانات سرمایه گذاری
investment plan
U
برنامه سرمایه گذاری
joint adventure
U
سرمایه گذاری مشترک
joint venture
U
سرمایه گذاری مشترک
capital program
U
برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
investment multiplier
U
ضریب فزاینده سرمایه گذاری
investiture
U
سرمایه گذاری دادن امتیاز
deeping of capital
U
پایه گذاری اساسی سرمایه
margin efficiency of investment
U
بازده نهایی سرمایه گذاری
marginal efficiency of investment
U
کارائی نهائی سرمایه گذاری
useful life of an investment
U
عمر مفیع یک سرمایه گذاری
marginal return of investment
U
بازدهی نهائی سرمایه گذاری
holding company
U
شرکت در سرمایه گذاری درسهام
investments
U
مبلغ سرمایه گذاری شده
marginal propensity to invest
U
میل نهائی به سرمایه گذاری
holding company
U
شرکت سرمایه گذاری درسهام
investment
U
مبلغ سرمایه گذاری شده
investitures
U
سرمایه گذاری دادن امتیاز
investment in human capital
U
سرمایه گذاری در نیروی انسانی
overcapitalize
U
بیش از حد سرمایه گذاری کردن
international investment
U
سرمایه گذاری بین المللی
intended investment
U
سرمایه گذاری مورد انتظار
net foreign investment
U
خالص سرمایه گذاری خارجی
recapitalize
U
سرمایه گذاری مجدد کردن
net fixed investment
U
سرمایه گذاری ثابت خالص
outlay
U
مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
planned investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
marginal efficiency of investment schedu
U
نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
don't put all your eggs in one basket
<idiom>
U
[تمام منابعت رو یک جا سرمایه گذاری نکن]
capitalized value
U
درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
To put money into somethings.
U
درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
investment
U
مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
investments
U
مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
induced investment
U
سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
plow back
U
عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
crowding out effect
U
نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
acceleration principle
U
براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
pooled
U
ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pools
U
ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pool
U
ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
submarginal land
U
زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
joint venture
U
سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
fiscal drag
U
اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
over capitalised
U
براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock
U
سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
financial statement
U
صورت مالی گزارش مالی
capital consumption allowance
U
کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
capitalization
U
تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
financiers
U
سرمایه دار سرمایه گذار
financier
U
سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain
U
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism
U
کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
quando acciderint
U
وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
cere
U
موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
registered capital
U
سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
marginal utility of capital
U
مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
collapse capitalism
U
فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
punctuation marks
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
marxist economics
U
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
cobb doglas production function
U
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
public
U
روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
fuze
U
ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing
U
چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
fiscal
U
مالی
financed
U
مالی
finance
U
مالی
financing
U
مالی
monetary
U
مالی
accounting classification
U
کد مالی
pecuniary
U
مالی
financial
U
مالی
finances
U
مالی
financial intermediary
U
واسطه مالی
financial period
U
دوره مالی
felting
U
نمد مالی
financial plan
U
برنامه مالی
financial policy
U
سیاست مالی
financial position
U
وضعیت مالی
padding
U
لگد مالی
financial relations
U
روابط مالی
financial secretary
U
مشاور مالی
snow job
U
ماست مالی
anointment
U
پماد مالی
credit
U
اعتبار مالی
funded
U
اعتبار مالی
credited
U
اعتبار مالی
chamberlains
U
نافر مالی
chamberlain
U
نافر مالی
self support
U
استقلال مالی
inunction
U
روغن مالی
financial inventory
U
ذخایر مالی
fund
U
اعتبار مالی
financial affairs
U
امور مالی
credits
U
اعتبار مالی
financial management
U
مدیریت مالی
crediting
U
اعتبار مالی
Mali
U
کشور مالی
embrocation
U
روغن مالی
fiscally
U
ازلحاظ مالی
subvention
U
کمک مالی
capital commitment
U
تعهدات مالی
embrocations
U
روغن مالی
financial market
U
بازار مالی
mart
U
بازار مالی
sustentation
U
استعانت مالی
fiscal policy
U
سیاست مالی
subsidization
U
کمک مالی
in low water
U
در تنگی مالی
illinition
U
روغن مالی
unction
U
روغن مالی
sparge
U
گل مالی کردن
subsidy
U
کمک مالی
financial status
U
وضع مالی
fiscal control
U
نظارت مالی
fiscal control
U
کنترل مالی
sustention
U
استعانت مالی
financiers
U
متخصص مالی
finance markets
U
بازارهای مالی
finance officer
U
افسر مالی
non pecuniary
U
غیر مالی
financial ability
U
تمکن مالی
fiscal years
U
سال مالی
committee of ways and means
U
کمیسیون مالی
financial adviser
U
مشاور مالی
financially
U
از نظر مالی
financial assets
U
دارائیهای مالی
finance house
U
موسسه مالی
financier
U
متخصص مالی
pecuniary penalty
U
مجازات مالی
taction
U
دست مالی
financial year
U
سال مالی
financial years
U
سال مالی
fiscal year
U
سال مالی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com