English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
She took umbrage at your remark . U سخن شما برایش گران آمد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dear bought U جنس گران خریداری شده خریداری به قیمت گران
i fell pity for him U دلم برایش سوخت
my heart bleeds for him U دلم برایش می سوزد
i felt sorry for him U دلم برایش سوخت
i felt sorry for him U اوقاتم برایش تلخ شد
ne'er do well U ادمی که امیدبهبودی برایش نیست
She has been a good wife to him. U همسر خوبی برایش بوده
She bore him a daughter. U برایش یک دختر آورد (زائید)
You will need to spend some money on it. U تو باید برایش پول خرج بکنی.
to get rid of a baby U بچه اش را برایش انداختن [اصطلاح روزمره]
She found it hard to make up her mind. U برایش سخت بود که تصمیم بگیرد
He was framed. U برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
He lost everything that was dear to him. U آنچه برایش عزیز بود از دست داد
at a great penny worth U گران
dear U گران
dearer U گران
overpriced U گران
dearest U گران
dears U گران
expensive U گران
pricey U گران
sumptuous U گران
dearly U گران
heavies U گران
onerous U گران
costliest U گران
heavier U گران
heaviest U گران
heavy U گران
costly U گران
costlier U گران
natatores U شنا گران
high interest U بهره گران
high money U پول گران
too expensive <adj.> U بسیار گران
high value U گران قیمت
highest U سخت گران
be too dear U گران بودن
high U سخت گران
high priced U گران بها
valuable U گران بها
to sell dearly U گران فروختن
deluxe U مجلل گران
dear bought U گران خرید
highs U سخت گران
expensively U گران بها
massively U گران کوه
dears U گران کردن
dearest U گران کردن
dearer U گران کردن
endear U گران کردن
dear U گران کردن
priceless U بسیار گران
massive U گران کوه
big ticket U گران قیمت
stingy U گران کیسه
endears U گران کردن
overpriced <adj.> U بسیار گران
endeared U گران کردن
not too expensive U خیلی گران نباشد.
white elephants U گران و پر خرج و کم فایده
white elephant U گران و پر خرج و کم فایده
You have paid too much for your car . U اتوموبیلت را گران خریدی
This is really expensive ! U این چه گران است !
It is too expensive. خیلی گران است.
The price of butter has gone up . butter has become expensive . U کره گران شده
worth a kings ransom U بسیار گران بها
i paid dear for it U برای من گران تمام شد
highs U وافر گران گزاف
highest U وافر گران گزاف
overburden U گران بار شدن
exclusive U منحصر بفرد گران
prohibitory U گران جلوگیری کننده
dear bought U گران تمام شده
prohibitive U گران جلوگیری کننده
viscosity U قوام گران روی
high U وافر گران گزاف
beyoned price U بی قیمت بسیار گران بها
i paid dearly for it U بسیار گران برایم تمام شد
highs U وسیله گران یا با کارایی بالا
assays U عیارگیری فلزات گران قیمت
high U وسیله گران یا با کارایی بالا
costs an arm and a leg <idiom> U [فوق العاده پرخرج یا گران]
pyrrhic victory U پیروزی ای که بی اندازه گران تمام شد
He overcharged us. U پایمان گران حساب کرد
highest U وسیله گران یا با کارایی بالا
assay U عیارگیری فلزات گران قیمت
I paid dearly for this mistake . U این اشتباه برایم گران تمام شد
The hotel has overcharged me . U هتل گران پایم حساب کرده
gem U سنگ گران بها جواهر نشان کردن
a white elephant U شیئی کم مصرف و جا تنگ کن اما گران قیمت
gems U سنگ گران بها جواهر نشان کردن
A thing you dont want is dear at any price. <proverb> U چیزى را که نخواهى ,با هر قسمتى برایت گران است.
thunderscan U یک پیمایش کننده گران و باوضوح و دقت بالا
manganic U دارای مغنیساوابسته بسنگ سیاه شیشه گران
pallet U ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
pallets U ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
glyptics U کنده کاری در روی سنگهای گران بها
manganesian U مغنیسایی دارای مغنیساوابسته بسنگ سیاه شیشه گران
Hotel accommodation is rather expensive there. U قیمت [اتاق] هتل آنجا واقعا گران است.
We do not usually go places that cost a lot of money. U ما معمولا به جاهای گران قیمت گردش نمی کنیم.
white elephant U هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white elephants U هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
It is too expensive for me to buy ( purchase ). U برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
Smoking makes you ill and it is also expensive. U سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
He bought them expensive presents, out of guilt. U او [مرد] بخاطر احساس گناهش برای آنها هدیه گران بها خرید.
bulls U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bull U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
i read him to sleep U برایش خواندم تا خوابش برد انقدر خواندم تا خوابش برد
court rug U فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com