Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
puritaism
U
سخت گیری در تصفیه مذهب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
under the veil of religion
U
درلفافه مذهب بعنوان مذهب ببهانه دین
coreligionist
U
هم مذهب
rubricator
U
مذهب
religion
U
مذهب
religions
U
مذهب
Methodism
U
مذهب " متدیست "
illuminator
U
نورافکن مذهب
theocracy
U
حکومت مذهب
principles of religion
U
اصول مذهب
conversions
U
تغییر مذهب
conversion
U
تغییر مذهب
pyrrhonism
U
مذهب فیرونی
specticism
U
مذهب شکاکیون
theocracies
U
حکومت مذهب
sunnism
U
مذهب تسنن
Buddhism
U
مذهب بودا
religiousness
U
پیروی مذهب
free thought
U
وارستگی از مذهب
state religion
U
مذهب رسمی
revivalism
U
اصالت احیا مذهب
sunnite
U
پیرو مذهب سنت
zen buddhism
U
فلسفه یا مذهب ذن بوداییسم
ecumenism
U
هم پیوند گرایی مذهب
denominations
U
مذهب واحد جنس
free thinking
U
ازادی از قیود مذهب
Catholicism
U
اصول مذهب کاتولیکی
denomination
U
مذهب واحد جنس
one of the two major sects among muslims
U
مذهب اهل تسنن
shiite
U
پیرو مذهب شیعه
shia
U
پیرو مذهب شیعه
evangelicalism
U
فلسفهء مذهب اوانجلی
patristic
U
وابسته به اولیاء وبزرگان مذهب
followers
U
پیرو مذهب شیعه مقلد
follower
U
پیرو مذهب شیعه مقلد
libertines
U
کسیکه پابند مذهب نیست
shinto
U
مذهب ارواح پرستی درژاپن
libertine
U
کسیکه پابند مذهب نیست
Judaic
U
وابسته به جهودان و مذهب یهود
free thinker
U
وبه مذهب بی اعتنا است .
naturalism
U
فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
Methodists
U
فرقه مسیحی " متدیست " مومن به این مذهب
Methodist
U
فرقه مسیحی " متدیست " مومن به این مذهب
heterodox
U
دارای مذهب وعقایدی مخالف عقاید عمومی
deistic
U
مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
deistical
U
مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
He's a wet blanket.
U
او
[مرد]
آدم روح گیری
[نا امید کننده ای یا ذوق گیری]
است.
religionize
U
دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
school of jurisprudence
U
مذهب جعفری Ashari Ithna of Imam sixthshii the Sadiq al Imamafar after named uslims
settlements
U
تصفیه
rectification
U
تصفیه
infiltration
U
تصفیه
liquidation
U
تصفیه
water purification
U
تصفیه اب
settlement
U
تصفیه
clearance
U
تصفیه
clarification
U
تصفیه
arrangements
U
تصفیه
arrangement
U
تصفیه
depuration
U
تصفیه
conciliation
U
تصفیه
adjustment
U
تصفیه
expurgation
U
تصفیه
adjustments
U
تصفیه
fining
U
تصفیه
water softener
U
اب تصفیه کن
purgation
U
تصفیه
administrations
U
تصفیه
percolation
U
تصفیه
administration
U
تصفیه
water softeners
U
اب تصفیه کن
his severity relaxed
U
از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
lotus
U
[نوعی گل نیلوفر آبی مصری که در فرش های چینی بیشتر بکار رفته و نشانه مذهب، تکامل، خلوص و زیبائی بوده و شباهتی با گل ختائی دارد.]
sunni
U
اهل سنت پیرو مذهب سنت
break up price
U
بهای تصفیه
calcining klin
U
بوته تصفیه
discharges
U
مفاصا تصفیه
discharge
U
مفاصا تصفیه
secondary treatment
U
تصفیه دومین
average adjustment
U
تصفیه خسارت
sewage purification
U
تصفیه فاضلاب
gold refining
U
تصفیه طلا
refinef copper
U
مس تصفیه شده
settlement
U
تصفیه پرداخت
refines
U
تصفیه شدن
depurate
U
تصفیه کردن
tries
U
تصفیه کردن
administrators
U
مدیر تصفیه
administrator
U
مدیر تصفیه
try
U
تصفیه کردن
clarifies
U
تصفیه شدن
clarifies
U
تصفیه کردن
clarify
U
تصفیه شدن
clarify
U
تصفیه کردن
depurative
U
تصفیه کننده
depuratory
U
تصفیه کننده
refines
U
تصفیه کردن
refine
U
تصفیه شدن
refine
U
تصفیه کردن
expurgator
U
تصفیه کننده
expurgatory
U
تصفیه کننده
filtration
U
تصفیه پالایش
gas cleaning
U
تصفیه گاز
gold parting
U
تصفیه طلا
depurator
U
تصفیه کننده
clarifying
U
تصفیه شدن
clarifying
U
تصفیه کردن
accommodate
U
تصفیه کردن
puriform
U
تصفیه کردن
adjust
تصفیه نمودن
rarefy
U
تصفیه کردن
rarify
U
تصفیه کردن
receivers
U
مدیر تصفیه
receiver
U
مدیر تصفیه
calcine
U
تصفیه کردن
calcining method
U
روش تصفیه
order of discharge
U
حکم تصفیه
purificator
U
تصفیه کننده
purification
U
شستشو تصفیه
accommodated
U
تصفیه کردن
reconcile
U
تصفیه کردن
official liquidator
U
مدیر تصفیه
reconciles
U
تصفیه کردن
overrefinement
U
تصفیه بسیار
reconciling
U
تصفیه کردن
trustees
U
مدیر تصفیه
trustee
U
مدیر تصفیه
primary treatment
U
تصفیه نخستین
settlements
U
تصفیه پرداخت
smeet
U
تصفیه کردن
liquidator
U
مدیر تصفیه
outstanding
U
تصفیه نشده
catharsis
U
تصفیه تطهیر
rectify
U
تصفیه کردن
rectifies
U
تصفیه کردن
rectified
U
تصفیه کردن
refineries
U
تصفیه خانه
accords
U
تصفیه کردن
refinery
U
تصفیه خانه
refined
U
تصفیه شده
purified
U
تصفیه شده
have it out with someone
<idiom>
U
تصفیه حساب
outstandingly
U
تصفیه نشده
liquidators
U
مدیر تصفیه
official receiver
U
مدیر تصفیه
administer
U
تصفیه کردن
administered
U
تصفیه کردن
compound
U
تصفیه کردن
compounded
U
تصفیه کردن
compounds
U
تصفیه کردن
administering
U
تصفیه کردن
accommodates
U
تصفیه کردن
administers
U
تصفیه کردن
zone purification
U
تصفیه منطقهای
water sterilizing bag
U
کیف تصفیه اب
filter
U
تصفیه کردن
administratrix
U
مدیره تصفیه
liquidation
U
تصفیه شرکت
to pay off
U
تصفیه کردن
to set at rest
U
تصفیه کردن
sublimated
U
تصفیه کردن
unsettled
U
تصفیه نشده
to a upon
U
تصفیه کردن
accorded
U
تصفیه کردن
to pay out
U
تصفیه کردن
filters
U
تصفیه کردن
sublimate
U
تصفیه کردن
sublimating
U
تصفیه کردن
sublimates
U
تصفیه کردن
accord
U
تصفیه کردن
digamy
U
دو زن گیری دو شوهر گیری
muscovado
U
قند تصفیه نشده
sewage works
{sg}
U
تصفیه خانه فاضلاب
calcined lime
U
اهک تصفیه شده
furnace refining
U
تصفیه و پالایش کوره
settles
U
تصفیه حساب کردن
filtrate
U
مایع تصفیه شده
peaceful adjustment of disputes
U
تصفیه مسالمت امیز
waste water purification plant
U
تصفیه خانه فاضلاب
chastens
U
تصفیه وتزکیه کردن
clarified
U
ناب تصفیه شده
realization
[American E]
[of something]
U
تصفیه شرکت
[اقتصاد]
gold refinery
U
واحد تصفیه طلا
to make odds even
U
اختلافات را تصفیه کردن
scrubbing process
U
فرایند شستشو و تصفیه
acquit
U
پرداختن و تصفیه کردن
acquits
U
پرداختن و تصفیه کردن
acquitting
U
پرداختن و تصفیه کردن
liquidation of company
U
تصفیه امور شرکتها
air refining
U
با هوا تصفیه کردن
air refining process
U
فرایند تصفیه با هوا
aquavitae
U
الکل تصفیه نشده
leaching
U
تصفیه بوسیله شستشو
clarificant
U
ماده تصفیه کننده
chasten
U
تصفیه وتزکیه کردن
chastened
U
تصفیه وتزکیه کردن
expurgatorial
U
تصفیه یاتنقیح کننده
check out
U
تصفیه حساب کردن
refined asphalt
U
قیر تصفیه شده
purificatory
U
تصفیه کننده تصفیهای
filtering
U
صاف کنندگی تصفیه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com