Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
flame hardening
U
سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
powder cutting
U
برش توسط شعله
luridly
U
شعله تیره شعله دودنما
lurid
U
شعله تیره شعله دودنما
strain hardenability
U
قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hadening
U
سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
flares
U
شعله زنی شعله
flare
U
شعله زنی شعله
source
U
مجموعه کدهای نوشته شده توسط برنامه نویس که مستقیماگ توسط کامپیوتر اجرا نمیشوند و باید به برنامه که هدف ترجمه شوند توسط کامپایلر یا منر
short cycle annealing
U
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
processor
U
وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
readable
U
آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
digital read out
U
نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
air turbine starter
U
استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
pull down menu
U
فهرستی که میتواند توسط تیک کردن اشاره گر ماوس بر روی عنوان ان و یا توسط فشردن دکمه صفحه کلیدنمایش داده
gas discharge display
U
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas plasma display
U
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
ramble
U
سر گردانی
rambled
U
سر گردانی
regimental
U
گردانی
rambles
U
سر گردانی
environment
U
متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
environments
U
متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
menus
U
برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر
menu
U
برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر
exception handling
U
استثنا گردانی
file handling
U
پرونده گردانی
revolvable
U
دور گردانی
rim drive
U
لبه گردانی
rectification
U
راست گردانی
data handling
U
داده گردانی
repeal
U
باز گردانی
repeals
U
باز گردانی
runaround
U
دور سر گردانی
thinning
U
رقیق گردانی
hardening
U
سخت گردانی
transliteration
U
نویسه گردانی
magnetization
U
مغناطیس گردانی
virtual
U
که موجود نیست ولی توسط کامپیوتر شبیه سازی شده است و توسط کاربر به صورت مجازی قابل استفاده است
hardening furnace
U
کوره سخت گردانی
age hardening
U
سخت گردانی زمانی
curing vessel
U
فرف سخت گردانی
precipitation hardening
U
سخت گردانی رسوبی
induction harening
U
سخت گردانی القائی
selective hardening
U
سخت گردانی انتخابی
toughen by sparks
U
سخت گردانی با جرقه
case harden
U
سخت گردانی سطحی
curing oven
U
کوره سخت گردانی
quench age hardening
U
سخت گردانی و ترساندن
hardening distortion
U
شکستگی سخت گردانی
aging
U
سخت گردانی زمانی
ausformig
U
سخت گردانی اوستینیتی
hardening room
U
اطاق سخت گردانی
cure rate
U
سرعت سخت گردانی
hot tempering
U
سخت گردانی درجهای
direct quenching
U
سخت گردانی مستقیم
work hardening
U
سخت گردانی سرد
hardening constituent
U
جزء سخت گردانی
softening furnace
U
کوره نرم گردانی
partial jurisdiction
U
حق خود گردانی محدود
softening point
U
نقطه نرم گردانی
hardening crake
U
ترک سخت گردانی
nitrogen hardening
U
سخت گردانی ازتی
temper hardening
U
سخت گردانی بازپخت
quenching and tempering
U
ترساندن و سخت گردانی
magnetization characteristic
U
منحنی مغناطیس گردانی
magnetizing field
U
میدان مغناطیس گردانی
case hardening
U
سخت گردانی سطحی
cementation
U
سیمانکاری سخت گردانی
strain hadening
U
سخت گردانی کرنشی
strain hadening
U
سخت گردانی سرد
induced magnetization
U
مغناطیس گردانی القائی
electrolytic deposition
U
متالیزه گردانی گالوانیکی
magnetizing current
U
جریان مغناطیس گردانی
radiation hardening
U
سخت گردانی تابشی
broken hardening
U
سخت گردانی شکسته
magnetic biasing
U
مغناطیس گردانی مقدماتی
austemper
U
سخت گردانی حرارتی
austemper
U
سخت گردانی باینیت
hard surfacing
U
سخت گردانی سطحی
double hardening
U
سخت گردانی مضاعف
depth of hardening zone
U
عمق ناحیه سخت گردانی
hardening strain
U
تغییر طول سخت گردانی
gas case hardening
U
سخت گردانی پوسته گازی
hard facing alloy
U
الیاژ سخت گردانی سطحی
carburizer
U
ماده ویژه سخت گردانی
simplifcation
U
ساده گردانی مختصر سازی
oil hardening steel
U
فولاد سخت گردانی روغنی
mold drying oven
U
کوره خشک گردانی قالبی
self hardening steel
U
فولاد خود سخت گردانی
quenched and tempered condition
U
حالت ترساندن و سخت گردانی
salt bath hardening
U
سخت گردانی حمام نمک
cold upsetting die
U
حدیده چاق گردانی سرد
simplifications
U
ساده گردانی مختصر سازی
simplification
U
ساده گردانی مختصر سازی
battalion landing team
U
تیم پیاده شونده گردانی
age hardening susceptibility
U
تقبل سخت گردانی زمانی
strain age hardening
U
سخت گردانی کرنشی زمانی
reinstatement of revolving credit
U
اعتبار گردانی را تجدید کردن
flameproof
U
ضد شعله
flamy
U
شعله ور
flaming
U
شعله ور
flames
U
شعله
flashproof
U
ضد شعله
flame
شعله
alighting
U
شعله ور
afire
U
شعله ور
bonefire
U
شعله
aphlogistic
U
بی شعله
flameless
U
بی شعله
ingle
U
شعله
flaring
U
شعله ور
aflame
U
شعله ور
alight
U
شعله ور
flame proof
U
ضد شعله
alighted
U
شعله ور
alights
U
شعله ور
inflammable
U
شعله ور
heating flame
U
شعله
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
quenching and tempering furnace
U
کوره ویژه سخت گردانی و ترساندن
air hardening
U
سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
gas fired hardening tempering furnace
U
کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
salt bath case hardening
U
سخت گردانی سطحی حمام نمک
high frequency induction hardening
U
سخت گردانی القایی فرکانس بالا
flashbacks
U
پس زدن شعله
lurid flame
U
شعله تیره
backfiring
U
پس زدن شعله
lurid flame
U
شعله دودنما
positive glow
U
شعله اندی
flamboyant
U
شعله دار
reducing flame
U
شعله احیاگر
flashbacks
U
برگشت شعله
flashback
U
برگشت شعله
oxidizing flame
U
شعله اکساینده
gaslight
U
شعله گاز
backfire
U
پس زدن شعله
backfired
U
پس زدن شعله
neutral flame
U
شعله خنثی
backfires
U
پس زدن شعله
flamboyant
U
شعله مانند
positive glow
U
شعله مثبت
flashback
U
پس زدن شعله
oriflamme
U
شعله زرین
flame thrower
U
شعله افکن
flash suppressor
U
شعله پوش
flareback
U
پس زهنی شعله
flamy
U
شعله مانند
flame test
U
محک شعله
calenture
U
شعله ور شدن
commissioning pennant
U
پرچم شعله
white flame
U
شعله سفید
flame holder
U
شعله نگهدار
fire thrower
U
شعله افکن
falmethrower
U
شعله افکن
fire point
U
نقطه شعله
twin jet blowpipe
U
مشعل دو شعله
torch cutting
[برشکاری شعله ای]
flame damper
U
شعله خفه کن
anode glow
U
شعله اندی
inflammation
U
شعله ور سازی
flashproof
U
لباس ضد شعله
flashless charges
U
خرج بی شعله
flame scraf
U
با شعله پهن کردن
reducer
U
کم کننده شعله یا حرارت
oxy hydrogen flame
U
شعله اکسی ئیدروژن
multi flame burner
U
اجاق چند شعله
flash reducer
U
کم کننده شعله باروت
flame adjustment wheel
چرخ تنظیم شعله
acetylene oxygen flame
U
شعله استیلن اکسیژن
flameproof
U
عایق شعله ضد اتش
to smother a flame
U
شعله ای را خاموش کردن
multi jet blowpipe
U
بوری چند شعله
muzzle bell
U
شعله پوش شیپوری
flashless charges
U
خرج کم کننده شعله
flashback screen
U
توری مانع شعله
inflammable
U
قابل شعله ورشدن
backblast
U
شعله عقب نشینی
rate of flame propagation
U
سرعت انتشار شعله
blind coal
U
زغال سنگ بی شعله
flame harden
U
با شعله سخت کردن
blazes
U
شعله درخشان یا اتش مشتعل
blaze
U
شعله درخشان یا اتش مشتعل
blazed
U
شعله درخشان یا اتش مشتعل
muzzle brake
U
شعله پوش لوله توپ
flamboyant gothic
U
شیوه گوتیک شعله اسا
flame safety
U
ایمنی در مقابل شعله اتش
flames
U
شعله زدن زبانه کشیدن
to burn blue
U
شعله یا نور ابی دادن
flame
U
شعله زدن زبانه کشیدن
whiffle
U
نا بهنگام وزیدن جنبیدن شعله
flashed
U
برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flashed
U
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashes
U
برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flash
U
برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flashes
U
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flareback
U
اشتعال برخلاف مسیر عادی شعله
garish
U
دارای زرق و برق زیاد شعله ور
anode glow
U
شعله مثبت فضای روشن اند
flash suppressor
U
خنثی کننده شعله دهانه توپ
ignisfatuus
U
چیز گمراه کننده شعله کمرنگ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com