English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
radiation hardening U سخت گردانی تابشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
strain hardenability U قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hadening U سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
radiative U تابشی
radials U تابشی
radial U تابشی
photo ionization U یونش تابشی
radiation excitation U تحریک تابشی
ray U اشعه تابشی
radiation ionization U یونش تابشی
radiant flux U شار تابشی
rediant energy U انرژی تابشی
radiant energy U انرژی تابشی
radiation energy U انرژی تابشی
incident light U نور تابشی
radiation sickness U بیماری تابشی
radiant energy density U چگالی انرژی تابشی
nonradiative relaxation U رهاشدگی غیر تابشی
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
van allen radiation belt U کمربندهای تابشی وان الن
photolysis U تجزیه شیمیایی بر اثر نیروی تابشی
light quantum U کوچکترین ذره حامل انرژی درنورواشعه تابشی
photoemission U خروج الکترون از فلز در اثرنیروی تابشی نور وغیره
regimental U گردانی
ramble U سر گردانی
rambled U سر گردانی
rambles U سر گردانی
transliteration U نویسه گردانی
rim drive U لبه گردانی
revolvable U دور گردانی
magnetization U مغناطیس گردانی
rectification U راست گردانی
runaround U دور سر گردانی
file handling U پرونده گردانی
exception handling U استثنا گردانی
thinning U رقیق گردانی
repeals U باز گردانی
repeal U باز گردانی
hardening U سخت گردانی
data handling U داده گردانی
ausformig U سخت گردانی اوستینیتی
quench age hardening U سخت گردانی و ترساندن
strain hadening U سخت گردانی سرد
hard surfacing U سخت گردانی سطحی
case hardening U سخت گردانی سطحی
cementation U سیمانکاری سخت گردانی
partial jurisdiction U حق خود گردانی محدود
aging U سخت گردانی زمانی
strain hadening U سخت گردانی کرنشی
precipitation hardening U سخت گردانی رسوبی
age hardening U سخت گردانی زمانی
selective hardening U سخت گردانی انتخابی
austemper U سخت گردانی حرارتی
austemper U سخت گردانی باینیت
softening furnace U کوره نرم گردانی
broken hardening U سخت گردانی شکسته
softening point U نقطه نرم گردانی
case harden U سخت گردانی سطحی
quenching and tempering U ترساندن و سخت گردانی
nitrogen hardening U سخت گردانی ازتی
temper hardening U سخت گردانی بازپخت
magnetizing field U میدان مغناطیس گردانی
hardening constituent U جزء سخت گردانی
work hardening U سخت گردانی سرد
toughen by sparks U سخت گردانی با جرقه
curing vessel U فرف سخت گردانی
hardening crake U ترک سخت گردانی
electrolytic deposition U متالیزه گردانی گالوانیکی
double hardening U سخت گردانی مضاعف
direct quenching U سخت گردانی مستقیم
hardening furnace U کوره سخت گردانی
hardening distortion U شکستگی سخت گردانی
hardening room U اطاق سخت گردانی
cure rate U سرعت سخت گردانی
curing oven U کوره سخت گردانی
induction harening U سخت گردانی القائی
magnetic biasing U مغناطیس گردانی مقدماتی
induced magnetization U مغناطیس گردانی القائی
magnetization characteristic U منحنی مغناطیس گردانی
hot tempering U سخت گردانی درجهای
magnetizing current U جریان مغناطیس گردانی
strain age hardening U سخت گردانی کرنشی زمانی
self hardening steel U فولاد خود سخت گردانی
simplifcation U ساده گردانی مختصر سازی
simplifications U ساده گردانی مختصر سازی
depth of hardening zone U عمق ناحیه سخت گردانی
simplification U ساده گردانی مختصر سازی
salt bath hardening U سخت گردانی حمام نمک
cold upsetting die U حدیده چاق گردانی سرد
oil hardening steel U فولاد سخت گردانی روغنی
quenched and tempered condition U حالت ترساندن و سخت گردانی
age hardening susceptibility U تقبل سخت گردانی زمانی
carburizer U ماده ویژه سخت گردانی
battalion landing team U تیم پیاده شونده گردانی
hardening strain U تغییر طول سخت گردانی
hard facing alloy U الیاژ سخت گردانی سطحی
gas case hardening U سخت گردانی پوسته گازی
reinstatement of revolving credit U اعتبار گردانی را تجدید کردن
mold drying oven U کوره خشک گردانی قالبی
high frequency induction hardening U سخت گردانی القایی فرکانس بالا
gas fired hardening tempering furnace U کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
salt bath case hardening U سخت گردانی سطحی حمام نمک
quenching and tempering furnace U کوره ویژه سخت گردانی و ترساندن
air hardening U سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
flame hardening U سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
dispersion hardening U سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
cyaniding U سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
age hardening U سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
tempering (metallurgy) U بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
strain hardenability U سخت گردانی سخت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com