Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Generosity runs in the family.
U
سخاوت دراین خانواده ارثی است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rule the roost
<idiom>
U
عزیز خانواده بودن ،سوگلی خانواده
handed
U
با سخاوت
bountifulness
U
سخاوت
charitableness
U
سخاوت
free heartedness
U
سخاوت
liberality
U
سخاوت
free handed
U
با سخاوت
bounty
U
سخاوت
ungenerous
U
بی سخاوت
open hands
U
سخاوت
free hearted
U
با سخاوت
free handedness
U
سخاوت
generosity
U
سخاوت
uncharitable
U
بی سخاوت
illiberality
U
عدم سخاوت
largess
U
انعام سخاوت
heritable
U
ارثی
congenital
U
ارثی
genetic
U
ارثی
coparcenery
U
هم ارثی
patrimonial
U
ارثی
successive
U
ارثی
inherited
U
ارثی
hereditary
U
ارثی
genotype
U
سنخ ارثی
genomotives
U
انگیزههای ارثی
hereditarianism
U
ارثی نگری
geneticism
U
ارثی نگری
geneticists
U
ارثی نگر
geneticist
U
ارثی نگر
be in one's blood
<idiom>
U
ارثی بودن
genetic endowment
U
موهبت ارثی
bequests
U
ارثی که بنابوصیت رسیده
diathesis
U
بیماری پذیری ارثی
prerogatives
U
امتیاز مخصوص حق ارثی
genetic endowment
U
ساز و برگ ارثی
bequest
U
ارثی که بنابوصیت رسیده
prerogative
U
امتیاز مخصوص حق ارثی
principals
U
رئیس موسسه اثاثه ارثی
sex linked
U
واقع در کروموزم جنسی ارثی
principal
U
رئیس موسسه اثاثه ارثی
legitimism
U
هواخواه سلطنت ارثی ومشروع
amphiploid
U
دارای حداقل کرموسوم ارثی
dysgenic
U
مضر برای صفات وخصوصیات ارثی
legitimist
U
هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
hither and thither
<idiom>
U
دراین سو وآن سو
In this case ( instance) .
U
دراین مورد
of late
U
دراین روزها
here below
U
دراین جهان
hereabout
U
دراین حدود
in this connextion
U
دراین زمینه
in this matter
U
دراین امر
in this p case
U
دراین موردبخصوص
recapitulating
U
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulated
U
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulate
U
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
inviable
U
عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
recombinant
U
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
recapitulates
U
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
In this holy month.
U
دراین ماه مبارک
herein named
U
نامبرده دراین نامه
In this day and age.
U
دراین دور وزمان
there
U
دراین موضوع انجا
On this holy month.
U
دراین روز مبارک
genes
U
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
incross
U
اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
gene
U
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
All the expenses.
U
دراین عکس خوب افتادید
All the world and his wife were at this party .
U
هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
I am a strange in this town.
U
دراین شهر غریب هستم
He has no influence in this company .
U
دراین شرکت کاره ای نیست
of late years
U
دراین چند سال گذشته
She did not ask about this.
U
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
In this day and age.
U
دراین سال وزمانه ( امروزه )
He talked in this connection (vein).
U
دراین زمینه صحبت کرد
in the last fortnight
U
دراین پانزده روز گذشته
he is an a. on that
U
سخن او دراین باره است
How many people live here ?
U
چند نفر دراین خانه می نشینند ؟
the pilgrimage of life
U
زندگی چندروزه ادمی دراین جهان
Did you get anything out of this deal ?
U
دراین معامله چیزی گیرت آمد ؟
simple shear
U
دراین برش تنش عمودی وجودندارد
I'll give you that
[much]
.
U
دراین نکته اعتراف می کنم
[که حق با تو است]
.
You name it , they have it in thes department store.
U
هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) .
U
رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
We dont have qualified personnel in this company.
U
دراین شرکت آدم حسابی نداریم
Did you make any profit in this deal ?
U
آیا دراین معامله استفاده ای داشتید ؟
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .
U
دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
He has a poor service record in this company.
U
دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
U
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
I made a lot of profit in the deal .
U
دراین معامله فایده زیادی بردم
This shop deals in goods of all sorts .
U
دراین مغازه همه چیز معامله می شود
We have no vacant position ( opening ) in this company .
U
دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
Allow me to chew it over in my mind .
U
اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
The surely clean you out in this nightclub .
U
دراین کارباره آدم را لخت می کنند ( می چاپند )
I'll speak at length on this subject.
U
دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
It this case , the purpose has been defeated .
U
دراین مورد نقض غرض شده است
There are not many amusements in this town.
U
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
This car can hold 6 persons comefortably.
U
دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
There is nothing I can do about it.
U
از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
Several people could be accommodated in this room.
U
چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
There are ine milion book (volumes)in this library.
U
دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
In this contract , there are no loopholes for either party .
U
دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
neap tide
U
دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
ilk
U
خانواده
gens
U
خانواده
menage
U
خانواده
wife
U
خانواده
families
U
خانواده
households
U
خانواده
household
U
خانواده
family
U
خانواده
clan
U
خانواده
clans
U
خانواده
family doctors
U
پزشک خانواده
sheikhs
U
رئیس خانواده
lanthanide series
U
خانواده لانتانیدها
sheiks
U
رئیس خانواده
royalty
U
از خانواده سلطنتی
matriarch
U
رئیسه خانواده
royalties
U
از خانواده سلطنتی
goodman
U
بزرگ خانواده
home visit
U
بازدید خانواده
consanguine family
U
خانواده هم خون
sheikh
U
رئیس خانواده
penates
U
خدایان خانواده
type font
U
خانواده حروف
turnix
U
خانواده بلدرچین
turnicidae
U
خانواده بلدرچین
to maintain one's family
U
خانواده خود را
family doctor
U
پزشک خانواده
the girls
U
دخترهای یک خانواده
subfamily
U
خانواده فرعی
sheik
U
رئیس خانواده
schizogenic family
U
خانواده اسکیزوفرنی زا
patronymic family
U
خانواده پدرنامی
nation
U
خانواده طایفه
matronymic family
U
خانواده مادرنامی
member of a family
U
عضو خانواده
motorola 000 family
U
خانواده موتورولا
mustelidea
U
خانواده سمور
zinnia
U
خانواده گل اهاری
nations
U
خانواده طایفه
patriarchate
U
ریاست خانواده
arachnida
U
خانواده کارتنه
paterfamilias
U
سالار خانواده
cruciferae
U
خانواده چلیپاییان
crustacea
U
خانواده خرچنگ
crustaceous
U
خانواده خرچنگ
culex
U
خانواده پشه
culicidae
U
خانواده پشه
paterfamilias
U
بزرگ خانواده
familial
U
مربوط به خانواده
ecomania
U
بیزاری از خانواده
extended family
U
خانواده گسترده
conjugal family
U
خانواده زن و شوهری
batrachia
U
خانواده غوکان
apiaceae
U
خانواده چتریان
actinide series
U
خانواده اکتینیدها
accipitres
U
خانواده لاشخوران
bring home the bacon
<idiom>
U
نانآور خانواده
circuit family
U
خانواده مداری
citrus
U
خانواده مرکبات
family planning
U
تنظیم خانواده
clannishness
U
خانواده پرستی
clansman
U
عضو خانواده
computer family
U
خانواده کامپیوتر
strips
U
موسس خانواده
family budget
U
بودجه خانواده
patriarch
U
رئیس خانواده
nuclear family
U
خانواده هستهای
font family
U
خانواده فونت
nuclear families
U
خانواده هستهای
broken homes
U
خانواده گسیخته
broken home
U
خانواده گسیخته
gas family
U
خانواده گاز
horseflesh
U
خانواده اسب
matriarchs
U
رئیسه خانواده
crustaceans
U
خانواده خرچنگ
crustacean
U
خانواده خرچنگ
family expenditure
U
هزینه خانواده
family of computers
U
خانواده کامپیوترها
family structure
U
ساخت خانواده
patriarchs
U
رئیس خانواده
family therapy
U
خانواده درمانی
family law
U
حقوق خانواده
coalition
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
protectionism
U
دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
marshall plan
U
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
coalitions
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
to return to the fold
[family]
U
به خانواده خود برگشتن
born in the purpule
U
عضو خانواده سلطنتی
wear the pants in a family
<idiom>
U
رئیس خانواده بودن
family men
U
مرد خانواده - دوست
family man
U
مرد خانواده - دوست
urticaceous
U
وابسته به خانواده گزنه
viverrine
U
خانواده گربه زباد
He left his family in Europe .
U
خانواده اش را دراروپ؟ گذاشت
lobelia
U
خانواده گیاهان لوبلیا
family planning programs
U
برنامههای تنظیم خانواده
family size
U
تعداد افراد خانواده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com