Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pass
U
سبقت گرفتن از خطور کردن
passed
U
سبقت گرفتن از خطور کردن
passes
U
سبقت گرفتن از خطور کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lead curve
U
خط منحنی گرفتن سبقت درتیراندازی منحنی سبقت توپ
grabs
U
سبقت گرفتن
outdistances
U
سبقت گرفتن بر
outdistanced
U
سبقت گرفتن بر
outdistance
U
سبقت گرفتن بر
overtakes
U
سبقت گرفتن
outmaneuver
U
سبقت گرفتن بر
to get the better of
U
سبقت گرفتن بر
outdistancing
U
سبقت گرفتن بر
grab
U
سبقت گرفتن
grabbed
U
سبقت گرفتن
grabbing
U
سبقت گرفتن
overtaken
U
سبقت گرفتن
precess
U
سبقت گرفتن
forereach
U
سبقت گرفتن از
best
U
سبقت گرفتن
overtake
U
سبقت گرفتن
overtaken
U
سبقت گرفتن بر رد شدن از
overtake
U
سبقت گرفتن بر رد شدن از
overtakes
U
سبقت گرفتن بر رد شدن از
anticipate
U
پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipating
U
پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipated
U
پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipates
U
پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
overtaking sight distance
U
مسافت دید برای سبقت گرفتن
outfoot
U
در سرعت سبقت گرفتن بر جلو افتادن از
outpoint
U
سبقت گرفتن پوان یا نمره بیشتر اوردن از
isolead curve
U
خط میزان منحنی نقاط هم سبقت در تیراندازی خط نمایش سبقت
linear speed
U
روش محاسبه سبقت به طریقه خطی سبقت خطی هدف
occurrence
U
خطور
occurrences
U
خطور
haunts
U
خطور مراجعه مکرر
haunt
U
خطور مراجعه مکرر
perspective
U
خطور فکر دیدانداز
perspectives
U
خطور فکر دیدانداز
transcendence or cy
U
سبقت
antedated
U
سبقت
precedence
U
سبقت
competitiveness
U
سبقت جو
competitive
U
سبقت جو
antedate
U
سبقت
antedates
U
سبقت
overtaking lane
U
خط سبقت
precession
U
سبقت
overtaking
U
سبقت
antecedence
U
سبقت
get the start of
U
سبقت جستن بر
competitions
U
سبقت جوئی
prediction angle
U
زاویه سبقت
outguess
U
سبقت جستن
lead angle
U
زاویه سبقت
transcends
U
سبقت جستن
passant
U
سبقت گیر
transcend
U
سبقت جستن
transcended
U
سبقت جستن
exceeding
U
سبقت و پیشی
transcending
U
سبقت جستن
GIVE WAY
U
سبقت آزاد
stadia line
U
خط انحراف سبقت
one upmanship
U
یک قدم سبقت
lead
U
زاویه سبقت
lateral tell
U
سبقت عرضی
competition
U
سبقت جوئی
lead lag relation
U
رابطه سبقت
lead pursuit
U
مسیر سبقت
leads
U
سبقت هادی
GIVE WAY
U
محل سبقت
leads
U
زاویه سبقت
leads and lags
U
سبقت ها و تاخیرها
lead
U
سبقت هادی
one-upmanship
U
یک قدم سبقت
competitions
U
هم چشمی سبقت جویی
competition
U
هم چشمی سبقت جویی
overtaking vessel
U
شناوه سبقت گیرنده
overtaking vessel
U
ناو درحال سبقت
leading line
U
خط بستن زاویه سبقت به توپ
prediction mechanism
U
دستگاه مدبر یا محاسب سبقت هدف
toget the start of one's rival
U
بررقیبان خود پیشی یا سبقت جستن
one upmanship
U
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
kinetic lead
U
سبقت مربوط به شتاب یاانرژی سینتیک
one-upmanship
U
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
to cut brake or beat a r
U
گوی سبقت رادر رشتهای ازپیشینیان ربودن
anticipation
U
سبقت وقوع قبل از موعد مقرر پیشدستی
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
inflaming
U
اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflame
U
اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflames
U
اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
seen fire
U
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
seizes
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seized
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seize
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
to smell out
U
گرفتن وپیدا کردن
hold
U
جا گرفتن تصرف کردن
surrenders
U
پس گرفتن و تبدیل کردن
circle
U
گرفتن احاطه کردن
embraces
U
در بر گرفتن بغل کردن
holds
U
جا گرفتن تصرف کردن
educe
U
گرفتن استخراج کردن
engage
U
گرفتن استخدام کردن
engages
U
گرفتن استخدام کردن
obtains
U
گرفتن یا دریافت کردن
obtains
U
فراهم کردن گرفتن
obtained
U
گرفتن یا دریافت کردن
obtain
U
گرفتن یا دریافت کردن
obtain
U
فراهم کردن گرفتن
embracing
U
در بر گرفتن بغل کردن
circled
U
گرفتن احاطه کردن
abalienate
U
منتقل کردن پس گرفتن
circles
U
گرفتن احاطه کردن
fogs
U
تیره کردن مه گرفتن
circling
U
گرفتن احاطه کردن
hunt down
U
دنبال کردن و گرفتن
obtained
U
فراهم کردن گرفتن
embrace
U
در بر گرفتن بغل کردن
fog
U
تیره کردن مه گرفتن
embraced
U
در بر گرفتن بغل کردن
to fill up
U
گرفتن تکمیل کردن
bevel
U
پخ کردن لبه گرفتن
strike root
U
ریشه کردن گرفتن
surrendered
U
پس گرفتن و تبدیل کردن
surrender
U
پس گرفتن و تبدیل کردن
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
wailing
U
ناله کردن ماتم گرفتن
borrow
U
وام گرفتن اقتباس کردن
to release for a ransom
U
با گرفتن فدیه ازاد کردن
jest
U
ببازی گرفتن شوخی کردن
ingurgitate
U
فرا گرفتن زیاد پر کردن
wails
U
ناله کردن ماتم گرفتن
to set a
U
اندازه گرفتن باطل کردن
occupying
U
مشغول کردن به کار گرفتن
wailed
U
ناله کردن ماتم گرفتن
occupy
U
مشغول کردن به کار گرفتن
occupies
U
مشغول کردن به کار گرفتن
wail
U
ناله کردن ماتم گرفتن
borrowed
U
وام گرفتن اقتباس کردن
employing
U
مشغول کردن بکار گرفتن
fine
U
جریمه گرفتن از صاف کردن
overlie
U
قرار گرفتن خفه کردن
mourn
U
ماتم گرفتن گریه کردن
mourned
U
ماتم گرفتن گریه کردن
take on
U
گرفتن کارگر هیاهو کردن
fined
U
جریمه گرفتن از صاف کردن
employs
U
مشغول کردن بکار گرفتن
rises
U
ترقی کردن سرچشمه گرفتن
concludes
U
نتیجه گرفتن استنتاج کردن
jests
U
ببازی گرفتن شوخی کردن
rise
U
ترقی کردن سرچشمه گرفتن
mourns
U
ماتم گرفتن گریه کردن
borrows
U
وام گرفتن اقتباس کردن
to get to
U
شروع کردن دست گرفتن
employ
U
مشغول کردن بکار گرفتن
stack up
U
جمع کردن اندازه گرفتن
employed
U
مشغول کردن بکار گرفتن
conclude
U
نتیجه گرفتن استنتاج کردن
resign
U
کناره گرفتن تفویض کردن
hugged
U
بغل کردن محکم گرفتن
hug
U
بغل کردن محکم گرفتن
to go to school to
U
یاد گرفتن یا تقلید کردن از
secures
U
تصرف کردن گرفتن هدف
hugs
U
بغل کردن محکم گرفتن
run down
<idiom>
U
انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
to run over
U
مرور کردن زیر گرفتن
hold
U
دریافت کردن گرفتن توقف
holds
U
دریافت کردن گرفتن توقف
resigns
U
کناره گرفتن تفویض کردن
frame
U
چارچوب گرفتن طرح کردن
finest
U
جریمه گرفتن از صاف کردن
embeds
U
دور گرفتن جاسازی کردن
secure
U
تصرف کردن گرفتن هدف
follow through
U
گرفتن زه پس از رها کردن تیر
bath
U
ابتنی کردن حمام گرفتن
to split the difference
U
میانه را گرفتن مصالحه کردن
bathed
U
ابتنی کردن حمام گرفتن
hugging
U
بغل کردن محکم گرفتن
gathered
U
نتیجه گرفتن استباط کردن
gather
U
نتیجه گرفتن استباط کردن
embed
U
دور گرفتن جاسازی کردن
getting
U
حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
slurred
U
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
slur
U
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
slurs
U
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
To take an invevtory.
U
صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
track down a person
U
رد پای کسی را گرفتن و او رادستگیر کردن
takle
U
به قلاب اویزان کردن با چنگک گرفتن
To pick up (to lose) the thread of conversation.
U
رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
slurring
U
مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
to mediate a result
U
وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
overestimate
U
غلو کردن دست بالا گرفتن
overestimating
U
غلو کردن دست بالا گرفتن
fussing
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
overestimated
U
غلو کردن دست بالا گرفتن
early weaning
U
از شیر گرفتن زودرس شیرسوز کردن
fusses
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
gets
U
حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
boot
U
خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
overestimates
U
غلو کردن دست بالا گرفتن
fuss
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fussed
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
titrate
U
عیارچیزی را معین کردن عیار گرفتن
get
U
حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com