English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
There is just no comparison between canned vegetables and fresh ones. U سبزیجات کنسرو شده و سبزیجات تازه اصلا قابل مقایسه نیستند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vegetables U سبزیجات
greens U سبزیجات
green stuff U سبزیجات
green U سبزیجات
greenest U سبزیجات
pot herbs U سبزیجات پختنی
herbs U سبزیجات معطر
Vegetables dont agree (disagree)with me . U سبزیجات به من نمی سازد
to cultivate vegetables U زراعت کردن سبزیجات
verdure U تازگی سبزیجات سبزی
julienne U ابگوشت سبزیجات بریده شده
herb spice blend U آمیخته ای از ادویه و سبزیجات معطر
pot liquor U اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
olericulture U سبزی فروشی فراوردن و نگاهداری سبزیجات
goulash U نوعی غذا که با گوشت گاو یاگوساله و سبزیجات تهیه میشود
stops U لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stop U لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stopped U لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stopping U لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
quercetin U ماده رنگی کریسیتین [این رنگینه زرد از پوست درختان و بعضی سبزیجات استخراج می شود ولی طول عمر زیادی ندارد.]
hardest U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
harder U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hard U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
burn notice U علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
analogous U قابل مقایسه
hidden U فایلهای سیستم مهم که در لیست دایرکتوری نشان داده نمیشوند و توسط کاربر قابل خواندن نیستند
comparably U بطور قابل مقایسه
incomparability U غیر قابل مقایسه
to bear comparison with U قابل مقایسه بودن با
to stand comparison with U قابل مقایسه بودن با
comparable U آنچه قابل مقایسه نیست
comparable U قابل مقایسه مانند کردنی
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. U هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
dry cell battery U باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery
benchmarks U نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
benchmark U نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
fragmentation U حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند
He's a good director but he doesn't bear [stand] comparison with Hitchcock. U او [مرد ] کارگردان خوبی است اما او [مرد] قابل مقایسه با هیچکاک نیست.
This compares to the Mini models, which cost only 200 EUR. U این قابل مقایسه است با مدل های مینی که قیمتشان فقط ۲۰۰ اویرو است.
to contrast [with] U مقایسه کردن با [برابرکردن برای مقایسه]
new blood <idiom> U جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
enactory U دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
conserves U کنسرو
conserve U کنسرو
conserved U کنسرو
forcemeat U کنسرو
conserving U کنسرو
tin fish U ماهی کنسرو
put-up U کنسرو کردن
tinned U کنسرو شدن
put up U کنسرو کردن
new coined U تازه بنیاد تازه سکه زده
conserving U کنسرو تهیه کردن
conserves U کنسرو تهیه کردن
sardines U ماهیهای کنسرو شده
conserved U کنسرو تهیه کردن
conserve U کنسرو تهیه کردن
newlywed U تازه داماد تازه عروس
odd U که ضریب دو نیستند
oddest U که ضریب دو نیستند
odder U که ضریب دو نیستند
cannery U کارخانهای که گوشت ومیوه وغیره رادرقوطی کنسرو میکند
canneries U کارخانهای که گوشت ومیوه وغیره رادرقوطی کنسرو میکند
hemiparasite U انگلهایی که بیماری زا نیستند
no serious incidents U حوادثی که وخیم نیستند
sync U دو وسیله کاملاگ سنکرون نیستند
hobbledehoy U کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
blurred U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
blurring U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
blurs U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
blur U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
by birth U اصلا
cardinally U اصلا"
no-no U اصلا نه
mainly U اصلا"
nix U اصلا
possibly U اصلا"
essentially U اصلا"
ever- U اصلا
materially U اصلا"
fundamentally U اصلا"
ever U اصلا
to begin with U اصلا
to start with U اصلا
in no case U اصلا
initially U اصلا"
radically U اصلا
on no account U اصلا
originally U اصلا"
none U اصلا
starter's list U فهرست اسبهاییکه واجدشرایط برای شرکت درمسابقه نیستند
Atari ST U و از پردازنده هایی استفاده می کنند که سازگار با IBM PC نیستند
in the main U بیشتر اصلا
why on earth U اصلا چرا
generations U زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند
generation U زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند
by some means or other <adv.> U هیچ چیز [اصلا]
It is ridicrlous . I t is a farce . U اصلا" مسخره است
anything <adv.> U هیچ چیز [اصلا]
He answered nothing. U اصلا جواب نداد
he is of greek origin U اصلا یونانی است
to not feel hungry [to not like having anything] U اصلا اشتها نداشتن
overscan U از دست دادن متن در پایان خط وقتی که کامپیوتر ومانیتور بدرستی با هم سازگار نیستند
I don't [ couldn't ] give a damn about it. <idiom> U برایم اصلا مهم نیست.
It isn't anything like her. U او [زن] اصلا همچنین رفتاری ندارد.
Nothing is further from my mind than marriage . U اصلا" فکر ازدواج نیستم
Forget it . dont give it a thought . U اصلا"فکرش راهم نکن
I didnt relize what was going on . U اصلا" نفهمیدم چه خبر است
Money is no object at all . U پول اصلا" مطرح نیست
There was absolutely no point in her going . U رفتن او اصلا" موردی نداشت
to not give a toss about something [British E] U برایشان اصلا مهم نباشد.
to not lift a finger <idiom> U اصلا هیچ کاری نکردن
to not give a stuff about something [British E] U برایشان اصلا مهم نباشد.
to not give a hoot in hell for something U برایشان اصلا مهم نباشد.
not on any account U اصلا روی هیچ حسابی
Such a thing does not exist at all . U چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
The suggestion didn't go down very well with our boss. U کارفرما این پیشنهاد را اصلا نپذیرفت.
It is of no interest to me at all. U من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
I don't give a fuck! [vulgar] <idiom> U به ت.مم! [حرف رکیک و عامیانه] [اصلا اهمیت نمیدم]
it is of doubtful proveance U معلوم نیست اصلا از کجا امده است
I don't give a monkey's (fart)! [vulgar] <idiom> U به ت.مم! [حرف رکیک و عامیانه] [اصلا اهمیت نمیدم]
I don't give a damn shit! [vulgar] <idiom> U به ت.مم! [حرف رکیک و عامیانه] [اصلا اهمیت نمیدم]
I don't give a shit! [vulgar] <idiom> U به ت.مم! [حرف رکیک و عامیانه] [اصلا اهمیت نمیدم]
graphical user interface U استفاده میکند و به نرم افزار امکان کنترل آسانتر میدهد. دستورات سیستم که لازم به نوشتن نیستند
without lifting a finger U بدون اینکه اصلا کاری بکند [اصطلاح روزمره]
If this is your problem , it is no problem , it is no problem . U اگر گرفتاریت فقط اینست که اصلا" گرفتاری نیست
to not give a shit about something U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
to not give a smeg about something [British E] U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
hot money U منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
to not give a damn about something [somebody] U برای چیزی [کسی] اصلا مهم نباشد. [اصطلاح روزمره]
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
off line U وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
out of line U جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
asynchronous U ارسال داده بین وسایلی که مط ابق با ساعت نیستند و هر وقت آماده بودند ارسال می شوند
continuous U ارسال داده سریع که در آن کلمات داده همزمان نیستند ولی به سرعت پشت سرهم می آیند
analogies U مقایسه
resemblance U مقایسه
collations U مقایسه
collation U مقایسه
datum line U خط مقایسه
comparison U مقایسه
comparisons U مقایسه
analogy U مقایسه
routines U تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند
routine U تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند
routinely U تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند
assimilatc U مقایسه نمودن
comparing U مقایسه کردن
compares U مقایسه کردن
comparison operator U عملگر مقایسه
incomparable U غیرقابل مقایسه
cf U مقایسه شود
comparator U مقایسه کننده
incomparable U مقایسه ناپذیر
compare U مقایسه کردن
comparatively U بطور مقایسه
contrasts U مقایسه کردن
refrence U مبنای مقایسه
compared U مقایسه کردن
contrasting U مقایسه کردن
contrasted U مقایسه کردن
contrast U مقایسه کردن
comparableness U قابلیت مقایسه
comparisons U روش مقایسه
logical comparison U مقایسه منطقی
odd parity U مقایسه فرد
frequency comparison U مقایسه فرکانس
even parity U مقایسه زوج
parity checking U بازبینی مقایسه
parity error U غلط مقایسه
to make comparisons U مقایسه کردن
to draw comparisons U مقایسه کردن
parity error U خطای مقایسه
datum U سطح مقایسه
no parity U عدم مقایسه
comparison U روش مقایسه
incomparability U مقایسه ناپذیری
incommensurable U مقایسه ناپذیر
parity bit U بیت مقایسه
detecting U سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detected U سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detect U سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detects U سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
tape comparator U مقایسه کننده نوار
Next to you I'm slim. U در مقایسه با تو من لاغر هستم.
a beauty and an elegance beyond [ without] compare U زیبایی و ظرافتی بی مقایسه
to compare oppsites U چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
a comparison of the brain to a computer U مقایسه ای از مغز با کامپیوتر
incomparably U بطور غیرقابل مقایسه
paired comparisons method U روش مقایسه جفتی
by comparison U وقتی مقایسه می شوند
between U دربین درمقام مقایسه
A comparison of theory and practice. U مقایسه ای از نظری و عمل.
measure U مقایسه کردن سنجش
comparative gage U دستگاه مقایسه کننده
comparative philology U علم مقایسه زبانها
comparator U وسیله انجام مقایسه
table comparator U مقایسه کننده نوارها
VBScript U مقایسه شود با JAVA SCRIPT
priority U اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com