English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
She comes here once in a blue moon . U سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
biannual U سالی دوبار دوسال یکبار
leet U دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
She comes here at least once a week . U دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
monthly U ماهی یکبار
semimonthly U دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
Dont ever come here again. دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار. [اینجا نیا.]
once in a while U بندرت
seldom U بندرت
rarely U بندرت
infrequently U بندرت
once in the blue moon U خیلی بندرت
Barking dogs seldom bite. <proverb> U سگى که پارس مى کند بندرت گاز مى گیرد.
drouth U خشک سالی
famine U تنگ سالی
per annum U هر سالی سالیانه
biyearly U سالی دوبار
famines U تنگ سالی
vlsi U مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity U حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super- U کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
novennial U نه سالی به نه سال رخ دهنده
semiannual U شش ماهه نصف سالی
remontant U سالی دوبارگل دهنده
drought U خشک سالی تنگی
droughts U خشک سالی تنگی
etesian U سالی یک مرتبه واقع شونده
the year in question U سالی که مورد بحث است
All the year round. Yes in year out . U سالی دوازده ماه ( هر سال )
pomfret U یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse U موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck U ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar U نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
I've been doing it for nine years. U من این کار نه سالی هست که انجام میدهم.
wet year U سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
dry year U سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
haddock U ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
mackerel U ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
guppy U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fishes U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fished U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fish U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppies U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
ultra high frequency U بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f. U بسامد بسیار بسیار زیاد
walker cup U مسابقه گلف بین مردان اماتور امریکا و انگلستان سالی یک بار
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
grayfish U نوعی ماهی روغن سگ ماهی
once in a whiled U یکبار
quatrerly U سه ماه یکبار
sexennial U شش سال یکبار
septan U هفت وز یکبار
TAN [Transaction authentication number] U رمز یکبار مصرف
fortnight U هر دوهفته یکبار
Every now and then . Occassionally . U هر چند یکبار
semiannual U شش ماه یکبار
fortnights U هر دوهفته یکبار
sextan U 6 روز یکبار
weekly U هفتهای یکبار
weeklies U هفتهای یکبار
horary U هرساعت یکبار
trimonthly U هر سه ماه یکبار
triweekly U هر سه هفته یکبار
write once read many U یکبار نویس
once U یکبار دیگر
once U فقط یکبار
ever and anon U هرچندوقت یکبار
for once U یکبار استثناء
from time to time U هرچندوقت یکبار
triennial U هر سه سال یکبار
throwaway U یکبار مصرف
biweekly U دوهفته یکبار
every now and then U هرچندوقت یکبار
biyearly U دوسال یکبار
that once U همین یکبار
just for once U یکبار استثناء
this once U همین یکبار
sepennial U هفت سال یکبار
again باز [یکبار دیگر]
Wednesday U هر چهار شنبه یکبار
octennially U هشت سال یکبار
quinquennial U هر پنج سال یکبار
quadrennial U چهار سال یکبار
Wednesdays U هر چهار شنبه یکبار
septennial U هفت سال یکبار
quartan U چهار روز یکبار
How often ? U چند وقت یکبار ؟
septennially U هفت سال یکبار
trimensual U سه ماه یکبار رخ دهنده
tertian U هرسه روز یکبار
triennal U سه سال یکبار رخ دهنده
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
sabbatical year U مرخصی هر هفت سال یکبار
off and on U گاهی هرچند وقت یکبار
old wool U پشم یکبار مصرف شده
expendable packing U بسته بندی یکبار مصرف
bidental U دوسال یکبار رخ دهنده دوساله
sabbatic year مرخصی هر هفت سال یکبار
worms U چند بار بخوان یکبار بنویس
needleful U نخی که یکبار درته سوزن میکنند
worm U چند بار بخوان یکبار بنویس
wormed U چند بار بخوان یکبار بنویس
Fortune Knocks at least once at everymans gate. <proverb> U خوشبختى بالاخره یکبار در خانه هر کس را مى زند.
state-of-the-art U بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
sea calf U گوساله ماهی سگ ماهی
in these parts <adv.> U در اینجا
here U اینجا
here U در اینجا
hither U اینجا
hither U به اینجا
so far U تا اینجا
where U اینجا
thus far U تا اینجا
in this country <adv.> U در اینجا
hitherto U تا اینجا
pickerel U اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
up and down U اینجا وانجا
passim U اینجا وانجا
i am a stranger here U من اینجا غریبم
here and there U اینجا انجا
We are short of space here . U اینجا جا کم داریم
At this point of the conversation. U صحبت که به اینجا رسید
I wI'll get off here. U اینجا پیاده می شوم
Make some room here. U یک قدری اینجا جا باز کن
make oneself scarce <idiom> U دور شو ،از اینجا برو
Come here tomorrow . U فردا بیا اینجا
i had hom there U اینجا گیرش اوردم
hereon U در این مورد در اینجا
i wish to stay here U میخواهم اینجا بمانم
isn't he there U ایا او اینجا نیست
i do not belong here U من اهل اینجا نیستم
Let us get out of here! U برویم از اینجا بیرون!
no one is here U هیچکس اینجا نیست
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
Out with them! U بروند بیرون [از اینجا] !
here lies U در اینجا دفن است
I am just passing through. فقط از اینجا میگذرم.
casual labour U کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
It is extremely hot in here . U اینجا بی اندازه گرم است
None of that here. Nothing doing here. U اینجا از این خبرها نیست
He came over here in a mad rush. U او [مرد] با کله اینجا آمد.
The bus to ... stops here. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
i have come on business U کاری دارم اینجا امدم
take away your things U اسباب خود را از اینجا ببرید
some one must stay here U یک کسی باید اینجا بماند
i intend to stay here U قصد دارم اینجا بمانم
what is your business here U کار شما اینجا چیست
Left out of one place and driven away from another. <proverb> U از آنجا مانده از اینجا رانده .
Is there a car wash? U آیا اینجا ماشینشویی هست؟
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
Is there a car wash? U آیا اینجا کارواش هست؟
I am here on business. برای کار اینجا آمدم.
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
It has been a very enjoyable stay. در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
It is pointless for her to come here . U موضوع ندارد اینجا بیاید
I am here on holiday. من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
He promised me to be here at noon . U به من قول داد ظهر اینجا با شد
I dropped in to say hello. U آمدم اینجا یک سلامی بکنم
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose. U ماندن او در اینجا بی فایده است
He usually drops by to see me . U غالبا" می آید اینجا بدیدن من
open cycle reactor system U سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
I am leaving early in the morning. من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
Could you put us up for the night ? U ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
Just sign here and leave at that . U اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
How dare he come here . U غلط می کند قدم اینجا بگذارد
I am working here non-stop. U یک بند دارم اینجا کار می کنم
How long can I park here? U چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
May I park there? U ممکن است اینجا پارک کنم؟
How long does the train stop here? U چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
hic jacet U در اینجا خفته است ه کتیبه روی قبر
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
The bus stop is no distance at all . U ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
This is an ideal spot for picnics . U اینجا برای پیک نیک ماه است
His coming here was quite accidental. U آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
Do you think it advisable to wait here U آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
This is a good residential are ( neighbourhood ) . U اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
We were afraid lest she should get here too late . ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
commit no nuisance U ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
They dont recognize your high-school diploma here. U دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
Well, now everyone's here, we can begin. U خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . U اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
trey U پیشوندیست بمعنی دارای سه قسمت وسه قسمتی وسه تایی وهرسه واحد یکبار
teleost U ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
Are there any antiquities here? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
bimestrial U هر دوماه یکبار دوماه ادامه یابنده
We consider it a great honor to have you here with us tonight. U این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
typeover U توانایی یک چاپگر تماسی درضربه زدن بیش از یکبار به کاراکتر و در نتیجه ایجاد اثردرشت و برجستهای از ان روی نسخه چاپی تایپ روی مطلب
DVD U درایو دیسک DVD که به کاربر امکان نوشتن یکبار داده روی دیسک DVD میدهد
What is going on here? U اینجا چه خبر است؟ [وقتی قضیه نامفهوم است] [اصطلاح روزمره]
My mind was elsewahere. My thouthts were wandering. U حواسم اینجا نبود ( حواسم جای دیگه بود )
plenty U بسیار
far U بسیار
ever so U بسیار
out and a way U بسیار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com