English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
off hours U ساعات بیکاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
leisure hours U ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
quantity of leisure U مقدار ساعات بیکاری
vacant hours U ساعات بیکاری یا فراغت
Other Matches
natural rate hypothesis U فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
okuns law U براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
dead hours U ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
office hours U ساعات کار
office hours U ساعات اداری
dead hours U ساعات خاموشی در شب
off hours U ساعات فراغت
hours of labor U ساعات کار
curfew period U ساعات خاموشی
duration of sunshine U ساعات افتابی
silent hours U ساعات خواب
prime time U ساعات اوج
visiting hours ساعات ملاقات
overtime U ساعات اضافی
prime time U ساعات پر شنونده
prime time U ساعات پر بیننده
workweek U ساعات کارهفته
waking hours U ساعات بیداری
thoughtful hours U ساعات تفکر
thoughtful hours U ساعات فکر
the small hours U ساعات بعد از نیمه شب
happy hour <idiom> U ساعات تفریح وخوشی
hours of worship ساعات پرستش یا نماز
impatient hours U ساعات نا شکیبایی یا بی صبری
commander's call U ساعات در اختیار فرماندهی
small hours ساعات عبادت صبحگاهی
schooltime U ساعات درس مدرسه
out of [outside] office hours U خارج از ساعات اداری
horoscope U جدول ساعات روز
timetabling U جدول ساعات کار
timetabled U جدول ساعات کار
timetable U جدول ساعات کار
timetables U جدول ساعات کار
horoscopes U جدول ساعات روز
idly U به بیکاری
idleness U بیکاری
inoccupation U بیکاری
vacation U بیکاری
vacations U بیکاری
unemployment U بیکاری
idless U بیکاری
sloth U بیکاری
time book U دفتر ثبت ساعات کار
time sheet U ورقه ثبت ساعات کار
daylight saving time U افزودن یک ساعت بر ساعات روز
canonical hours ساعات رسمی نماز یا عقد
man-hour U جمع تعداد ساعات کار
man-hours U جمع تعداد ساعات کار
horary U مربوط به ساعات دعایاکتاب دعا
curfew period U ساعات منع عبور و مرور
technological unemployment U بیکاری فنی
rate of unemployment U نرخ بیکاری
structural unemployment U بیکاری بنیادی
unemployment rate U نرخ بیکاری
residual unemployment U بیکاری باقیمانده
structural unemployment U بیکاری ساختاری
seasonal unemployment U بیکاری فصلی
voluntary unemployment U بیکاری ارادی
unemployment insurance U بیمه بیکاری
hidden unemployment U بیکاری پنهان
chronic unemployment U بیکاری مزمن
frictional unemployment U بیکاری اصطکاکی
idle hours U ساعتهای بیکاری
down time U زمان بیکاری
disguised unemployment U بیکاری نامرئی
intellectual unemployment U بیکاری تحصیلکرده ها
latency U زمان بیکاری
In ones spare time . U دروقت بیکاری
marginal unemployment U بیکاری نهائی
an off day U روز بیکاری
mass unemployment U بیکاری انبوه
unemployment inflation dilemma U معمای بیکاری
disguised unemployment U بیکاری پنهان
jobless U وابسته به بیکاری
cyclical unemployment U بیکاری ادواری
cyclical unemployment U بیکاری دورانی
split shift U تقسیم ساعات کار بدو یا چندقسمت
timetabling U صورت اوقات برنامه ساعات کار
keep regular hours U ساعات خواب و بیداری منظم داشتن
timetabled U صورت اوقات برنامه ساعات کار
timetables U صورت اوقات برنامه ساعات کار
timetable U صورت اوقات برنامه ساعات کار
unemployment fund U صندوق تامین بیکاری
natural unemployment rate U نرخ بیکاری طبیعی
inactively U از روی بیکاری بطورغیرفعال
idlesse U بیکاری تنبلی بطالت
involuntary unemployment U بیکاری غیر ارادی
dole U حق بیمه ایام بیکاری
kief U بنگ کیف بیکاری
idleness U بیکاری تنبلی بطالت
time chart U جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
full timer U بچهای که درهمه ساعات اموزشگاه دراموزشگاه میما
Time hangs heavily on my hands. U از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
inflationary gap U بیکاری مطلقا" وجودنداشته باشد
lay off U فصل کم کاری دوره بیکاری
idle time U دوره فترت زمان بیکاری
unemployment benefit U کمک دریافتی در دوران بیکاری
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
I am obsessed by fear of unemployment . U تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
man a bout town U ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
frictional unemployment U بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
mondayish U بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
begger my neighbour policy U سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
new deal U برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
phillips curve U منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
workdays U ایام کار اداری ساعات کار اداری
workday U ایام کار اداری ساعات کار اداری
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com