English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
central treaty organization U سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
brucsels treaty organization U سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
cento U سازمان پیمان مرکزی
ibi U Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
central treaty organization U پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
e c s c (european coal & steel commissio U سازمان متشکل ازنمایندگان بلژیک
bilateral infrastructure U سازمان داخلی متشکل ازاعضای دو جانبه تشکیلات دوجانبه
formation U برنامه سازمان دفاعی یاتهاجمی در اغاز هر مسابقه
north atlantic treaty organization (nato U سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
organization of central american states U سازمان دول امریکای مرکزی
NATO U مخفف ناتو سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
sub domain U سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
Common Market U بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
C.I.A U مخفف عبارت سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا
secret police U سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
distributing U سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
distribute U سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
distributes U سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
international labour organization U سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
apparatus [machinery] U سازمان [سازمان اداری ]
structures U سازمان سازمان دادن
structure U سازمان سازمان دادن
structuring U سازمان سازمان دادن
scotland yard U اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
activity U سازمان
inst U سازمان
system U سازمان
activities U سازمان
systems U سازمان
departments U سازمان
department U سازمان
institution U سازمان
machinery U سازمان
structuring U سازمان
organisms U سازمان
organism U سازمان
structures U سازمان
structure U سازمان
organizations U سازمان
organisations U سازمان
organization U سازمان
wrap round engine U موتور توربوجت متشکل ازقسمت مرکزی ان که با کانال رم جت مجزایی احاطه شده است
task organization U سازمان رزمی
file organization U سازمان فایل
economic organization U سازمان اقتصادی
file organization U سازمان پرونده
data organization U سازمان داده ها
nonprofit organization U سازمان غیرانتفاعی
counterintelligence U سازمان ضد جاسوسی
force structure U سازمان یکانها
social organization U سازمان اجتماعی
United Nations U سازمان ملل
organized U سازمان یافته
foundation U سازمان خیریه
table of organization U جدول سازمان
visual organization U سازمان دیداری
physiques U سازمان بدن
clandestine U سازمان پنهانی
unit structure U سازمان یکان
sensory organization U سازمان حسی
organizational U مربوط به سازمان
organising U سازمان دادن
charity organization U سازمان خیریه
organize U سازمان دادن
organizations U سازمان بندی
labor service U سازمان کار
physique U سازمان بدن
planning organization U سازمان برنامه
organization chart U لوحه سازمان
organizes U سازمان دادن
tailors U سازمان دادن
organizing U سازمان دادن
organization U سازمان بندی
tailor U سازمان دادن
system U مجموعه سازمان
board of inspection and survey U سازمان بازرسی
organisations U سازمان بندی
organises U سازمان دادن
labor organization U سازمان کارگری
reorganization U تجدید سازمان
systems U مجموعه سازمان
organizing U بازار سازمان یافته
direction U سازمان دهی یامدیریت
united nations organization U سازمان ملل متحد
cadre U اعضای یک سازمان نظامی
organized market U بازار سازمان یافته
reorganization U تجدید سازمان کردن
Organization of American States U سازمان دول امریکایی
nonprofit organization U سازمان غیر انتفاعی
world health organization U سازمان بهداشت جهانی
United Nations U سازمان ملل متحد
organizes U بازار سازمان یافته
reform U اصلاحات تجدید سازمان
reforms U اصلاحات تجدید سازمان
organising U بازار سازمان یافته
social security organization U سازمان تامین اجتماعی
food and agricultural organization U سازمان خواروبار وکشاورزی
stablishment U قسمت نظامی سازمان
geological survey U سازمان زمین شناسی
hiring hall U اژانس یا سازمان کاریابی
order of battle U سازمان نیروهایا یکان
organises U بازار سازمان یافته
table of organization and equipment (toe U جدول سازمان و تجهیزات
organize U بازار سازمان یافته
task organization U سازمان برای رزم
the church e. U سازمان قانونی کلیسا
economic reorganization U تجدید سازمان اقتصادی
type table U نوع جدول سازمان
u.n. U سازمان ملل متحد
front office U سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
restructured U تجدید سازمان کردن
Civil Aviation Organization U سازمان هواپیمایی کشور
reorganised U دوباره سازمان دادن
reorganised U تجدید سازمان کردن
tribalism U سازمان وتشکیلات قبیلهای
reorganises U دوباره سازمان دادن
reorganises U تجدید سازمان کردن
compositions U ارایش یکان سازمان
composition U ارایش یکان سازمان
organized U سازمان داده شده
directs U مدیریت یا سازمان دهی
chief programmer U سازمان برنامه نویسی
coast defence U سازمان پدافنداز ساحل
directed U مدیریت یا سازمان دهی
direct U مدیریت یا سازمان دهی
infrastructure U سازمان زیر سازی
reorganizes U تجدید سازمان کردن
reorganizing U تجدید سازمان کردن
reorganising U دوباره سازمان دادن
reorganizing U دوباره سازمان دادن
cadres U اعضای یک سازمان نظامی
reorganizes U دوباره سازمان دادن
reorganized U تجدید سازمان کردن
restructure U تجدید سازمان کردن
reorganized U دوباره سازمان دادن
advance organizer U پیش سازمان دهنده
association for women in computing U سازمان حرفهای وغیرانتفاعی
restructures U تجدید سازمان کردن
reorganising U تجدید سازمان کردن
reorganize U تجدید سازمان کردن
reorganize U دوباره سازمان دادن
sequential file organization U سازمان دهی ترتیبی فایل
organization for economic co opration U سازمان توسعه و همکاری اقتصادی
organization for european economic coopr U سازمان همکاری اقتصادی اروپا
OPEC U سازمان کشورهای صادرکننده نفت
reorder point U نقطه تجدید سازمان یا تجدیدگسترش
gestapo U گشتاپو سازمان پلیس مخفی
ku klux klan U سازمان سری ضدسیاهپوستان امریکا
army management structure U سازمان مدیریت نیروی زمینی
organization of petroleum exporting cont U سازمان کشورهای صادرکننده نفت
international refugee organization U سازمان بین المللی اوارگان
accountable supply distribution activity U سازمان نگهداری سوابق امادی
international standards organization U سازمان استانداردهای بین المللی
gosplan U سازمان برنامه ریزی شوروی
APEC U سازمان مرکز همکاریهای اقتصادی
distributions U سازمان دادن پراکندگی تیر
distribution U سازمان دادن پراکندگی تیر
consumer organization U سازمان حمایت از مصرف کنندگان
mafias U سازمان سری و قانون شکن
mafia U سازمان سری و قانون شکن
OAS U مخفف سازمان کشورهای امریکایی
mafia U سازمان سری دولت ستیز
federative U مبنی بر سازمان کشورهای متحد
coefficient of relative efficiency organ U ضریب نسبی کارایی سازمان
mafias U سازمان سری دولت ستیز
general assmbly of the united nations U مجمع عمومی سازمان ملل متحد
eia U Association ElectronicIndustries سازمان صنایع الکترونیک
integrated revision U بررسی نهایی جداول سازمان و تجهیزات
competroller U سازمان کنترل اسناد و بودجه و اعتبارات
security council U شورای امنیت سازمان ملل متحد
to shake up [a company] <idiom> U سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
international peace force U نیروهای حافظ صلح سازمان ملل
peace force U نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
iso U Organization InternationalStandards سازمان بین المللی استانداردها
reshuffled U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
peace keeping forces U نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
reshuffles U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffling U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffle U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
preprocess U اجرای سازمان ابتدایی و پردازش ساده داده
task organization U سازمان دادان برای رزم برش رزمی
record U سازمان دهی وطول فیلدها ی مختلف در رکورد
interactive U سازمان تخصصی که موضوعاتی شامل زبان نویسنده
forming up U تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
IMA U سازمان تخصصی که حاوی موضوعاتی مثل قواعد زبان
physical U سازمان دهی و ساختار پایگاه داده ذخیره شده
national infrastructure U سازمان بندی داخلی نیروهای هر ملت در عملیات چند ملیتی
enterpreneur U شخصی که یک سازمان تجاری را پایه گذاری کرده واداره میکند
British Standards Institute U سازمان انگلیسی که طراحی و امنیت استاندارهای انگلیس را بررسی میکند
de scramble U سازمان دادن مجدد پیام یا سیگنالی که حالت نامناسب دارد
trust territory U ناحیه تحت قیمومت شورای امنیت سازمان ملل متحد
dumbarton oaks conference U شوروی و چین ضمن مذاکراتی شالوده سازمان ملل متحد را ریختند
din U سازمان استاندارد صنعتی آلمان معمولاگ مربوط به مشخصات ورودی ها و سوکت ها
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. U سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
greenwash U نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
campus network U شبکهای که شبکههای محلی کوچکتر را به هم وصل میکند در هر سازمان یا سایت دانشگاهی
profit centre U قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
half area U محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com