Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
visual organization
U
سازمان دیداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sub domain
U
سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
central treaty organization
U
سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
secret police
U
سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
ibi
U
Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
central treaty organization
U
پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
economic and social council
U
شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
international labour organization
U
سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
stables
U
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable
U
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
apparatus
[machinery]
U
سازمان
[سازمان اداری ]
structures
U
سازمان سازمان دادن
structure
U
سازمان سازمان دادن
structuring
U
سازمان سازمان دادن
visually
U
دیداری
sight
U
دیداری
at sight
U
دیداری
visuals
U
دیداری
sights
U
دیداری
on sight
U
دیداری
payable at sight
U
دیداری
visual
U
دیداری
visual check
U
مقابله دیداری
visile
U
سنخ دیداری
visually handicapped
U
معلول دیداری
videotape
U
نوار دیداری
visual type
U
سنخ دیداری
videotapes
U
نوار دیداری
visual span
U
فراخنای دیداری
videotaping
U
نوار دیداری
visuo motor
U
دیداری- حرکتی
videotaped
U
نوار دیداری
apparition
U
توهم دیداری
apparitions
U
توهم دیداری
visual adaptation
U
انطباق دیداری
visual projection
U
فرافکنی دیداری
draft at sight
U
برات دیداری
visual cliff
U
پرتگاه دیداری
sight vocabulary
U
واژگان دیداری
sight method
U
روش دیداری
sight bill
U
برات دیداری
visual hallucination
U
توهم دیداری
photoma
U
توهم دیداری
demand deposit
U
سپرده دیداری
teletractor
U
مبدل دیداری
visual induction
U
القاء دیداری
audiovisual
U
دیداری- شنیداری
visual perception
U
ادراک دیداری
bill pay able at sight
U
برات دیداری
visual focusing
U
تمرکز دیداری
visual fixation
U
تثبیت دیداری
sight draft
U
برات دیداری
payable at sight
U
پرداخت دیداری
visual aphasia
U
زبان پریشی دیداری
visual aids
U
ابزارهای کمکی دیداری
visual display unit
U
واحد نمایش دیداری
sight draft
U
برات یا حواله دیداری
visual righting response
U
پاسخ تعادل دیداری
optical illusion
U
خطای ادراکی دیداری
audi
U
بازتاب دیداری- شنیداری
visual illusion
U
خطای ادراکی دیداری
days sight draft
U
برات دیداری 06 روزه
episcotister
U
محرک نمای دیداری
on sight bill of exchange
U
برات برویت یا دیداری
optical illusions
U
خطای ادراکی دیداری
visual agnosia
U
ادراک پریشی دیداری
audiovisual aids
U
ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
visual bender motor gestalt test
U
ازمون طرح دیداری- حرکتی بندر
bender visual motor gestalt test
U
ازمون طرحهای دیداری-حرکتی بندر
sight bill
U
حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
departments
U
سازمان
system
U
سازمان
activities
U
سازمان
activity
U
سازمان
organism
U
سازمان
organisms
U
سازمان
inst
U
سازمان
department
U
سازمان
institution
U
سازمان
organizations
U
سازمان
structure
U
سازمان
machinery
U
سازمان
structuring
U
سازمان
structures
U
سازمان
systems
U
سازمان
organisations
U
سازمان
organization
U
سازمان
file organization
U
سازمان پرونده
economic organization
U
سازمان اقتصادی
labor organization
U
سازمان کارگری
social organization
U
سازمان اجتماعی
labor service
U
سازمان کار
nonprofit organization
U
سازمان غیرانتفاعی
organizational
U
مربوط به سازمان
counterintelligence
U
سازمان ضد جاسوسی
organization chart
U
لوحه سازمان
system
U
مجموعه سازمان
table of organization
U
جدول سازمان
organizations
U
سازمان بندی
data organization
U
سازمان داده ها
unit structure
U
سازمان یکان
United Nations
U
سازمان ملل
force structure
U
سازمان یکانها
charity organization
U
سازمان خیریه
file organization
U
سازمان فایل
sensory organization
U
سازمان حسی
organization
U
سازمان بندی
planning organization
U
سازمان برنامه
board of inspection and survey
U
سازمان بازرسی
task organization
U
سازمان رزمی
organisations
U
سازمان بندی
tailor
U
سازمان دادن
physique
U
سازمان بدن
physiques
U
سازمان بدن
clandestine
U
سازمان پنهانی
reorganization
U
تجدید سازمان
organising
U
سازمان دادن
organize
U
سازمان دادن
organises
U
سازمان دادن
tailors
U
سازمان دادن
foundation
U
سازمان خیریه
systems
U
مجموعه سازمان
organizes
U
سازمان دادن
organized
U
سازمان یافته
organizing
U
سازمان دادن
restructured
U
تجدید سازمان کردن
social security organization
U
سازمان تامین اجتماعی
stablishment
U
قسمت نظامی سازمان
economic reorganization
U
تجدید سازمان اقتصادی
table of organization and equipment (toe
U
جدول سازمان و تجهیزات
world health organization
U
سازمان بهداشت جهانی
task organization
U
سازمان برای رزم
organizes
U
بازار سازمان یافته
nonprofit organization
U
سازمان غیر انتفاعی
organises
U
بازار سازمان یافته
reorganization
U
تجدید سازمان کردن
organized market
U
بازار سازمان یافته
organize
U
بازار سازمان یافته
restructure
U
تجدید سازمان کردن
hiring hall
U
اژانس یا سازمان کاریابی
organizing
U
بازار سازمان یافته
order of battle
U
سازمان نیروهایا یکان
geological survey
U
سازمان زمین شناسی
front office
U
سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
Organization of American States
U
سازمان دول امریکایی
restructures
U
تجدید سازمان کردن
coast defence
U
سازمان پدافنداز ساحل
food and agricultural organization
U
سازمان خواروبار وکشاورزی
organising
U
بازار سازمان یافته
direction
U
سازمان دهی یامدیریت
reorganised
U
تجدید سازمان کردن
direct
U
مدیریت یا سازمان دهی
reorganising
U
دوباره سازمان دادن
reorganising
U
تجدید سازمان کردن
cadres
U
اعضای یک سازمان نظامی
cadre
U
اعضای یک سازمان نظامی
association for women in computing
U
سازمان حرفهای وغیرانتفاعی
reorganize
U
دوباره سازمان دادن
reorganize
U
تجدید سازمان کردن
reorganized
U
دوباره سازمان دادن
directed
U
مدیریت یا سازمان دهی
directs
U
مدیریت یا سازمان دهی
reorganised
U
دوباره سازمان دادن
compositions
U
ارایش یکان سازمان
composition
U
ارایش یکان سازمان
organized
U
سازمان داده شده
tribalism
U
سازمان وتشکیلات قبیلهای
advance organizer
U
پیش سازمان دهنده
infrastructure
U
سازمان زیر سازی
reorganises
U
دوباره سازمان دادن
reorganises
U
تجدید سازمان کردن
reorganized
U
تجدید سازمان کردن
reorganizes
U
دوباره سازمان دادن
reform
U
اصلاحات تجدید سازمان
chief programmer
U
سازمان برنامه نویسی
reorganizing
U
تجدید سازمان کردن
u.n.
U
سازمان ملل متحد
type table
U
نوع جدول سازمان
the church e.
U
سازمان قانونی کلیسا
Civil Aviation Organization
U
سازمان هواپیمایی کشور
reforms
U
اصلاحات تجدید سازمان
United Nations
U
سازمان ملل متحد
reorganizes
U
تجدید سازمان کردن
united nations organization
U
سازمان ملل متحد
reorganizing
U
دوباره سازمان دادن
cento
U
سازمان پیمان مرکزی
organization for european economic coopr
U
سازمان همکاری اقتصادی اروپا
organization for economic co opration
U
سازمان توسعه و همکاری اقتصادی
mafia
U
سازمان سری و قانون شکن
mafia
U
سازمان سری دولت ستیز
OAS
U
مخفف سازمان کشورهای امریکایی
organization of central american states
U
سازمان دول امریکای مرکزی
organization of petroleum exporting cont
U
سازمان کشورهای صادرکننده نفت
reorder point
U
نقطه تجدید سازمان یا تجدیدگسترش
APEC
U
سازمان مرکز همکاریهای اقتصادی
mafias
U
سازمان سری و قانون شکن
sequential file organization
U
سازمان دهی ترتیبی فایل
OPEC
U
سازمان کشورهای صادرکننده نفت
gestapo
U
گشتاپو سازمان پلیس مخفی
distributions
U
سازمان دادن پراکندگی تیر
federative
U
مبنی بر سازمان کشورهای متحد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com