Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 243 (44 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reduce
U
ساده کردن
reduces
U
ساده کردن
reducing
U
ساده کردن
simplifies
U
ساده کردن
simplify
U
ساده کردن
simplifying
U
ساده کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
queried
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
simple
U
نادان ساده کردن
simple
U
که استفاده و کار کردن با آن ساده است
simpler
U
نادان ساده کردن
simpler
U
که استفاده و کار کردن با آن ساده است
simplest
U
نادان ساده کردن
simplest
U
که استفاده و کار کردن با آن ساده است
graphics
U
تعداد توابع ذخیره شده در فایل کتابخانهای که به هر برنامه کاربر اضافه میشود برای ساده کردن عمل نوشتن برنامههای گرافیکی
graphics
U
پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
surf
U
جستجوی وب سایت با نگاه کردن به صفحات وب به صورت نا مرتب ولی حرکت ساده بین صفحات با استفاده از اتصالات
oversimplification
U
زیاد ساده کردن
oversimplified
U
زیاد ساده کردن
oversimplifies
U
زیاد ساده کردن
oversimplify
U
زیاد ساده کردن
oversimplifying
U
زیاد ساده کردن
streamline
U
ساده وموثر کردن
streamlines
U
ساده وموثر کردن
streamlining
U
ساده وموثر کردن
algebra
U
ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
directories
U
روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
directory
U
روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
simplifies
U
ساده تر کردن چیزی
simplify
U
ساده تر کردن چیزی
simplifying
U
ساده تر کردن چیزی
boolean algebra
U
قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
ikon
U
نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
macro
U
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
notron utilities
U
مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
periphrastic conjugation
U
صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
predigest
U
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
QBE
U
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
unix
U
امکانات نرم افزاری که کپی کردن داده را برای کاربر از یک کامپیوتر ساده تر میکند.
spoon-feed
<idiom>
U
ساده کردن چیزی برای کسی
talk down to someone
<idiom>
U
از کلمات ساده استفاده کردن
Other Matches
simple design
U
طرف کف ساده
[هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
basic
U
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics
U
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
mirror carpet
U
طرح آینه
[در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
structuring
U
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure
U
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures
U
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
clean
U
ساده
simplistic
U
ساده
explicit
U
ساده
cleaned
U
ساده
frugal
U
ساده
taffetized
U
ساده
homespun
U
ساده
cleans
U
ساده
naive
U
ساده
unaffected
U
ساده
unsophisticated
U
ساده
cleanest
U
ساده
daff
U
ساده دل
charmless
U
ساده
incomplex
U
ساده
incomposite
U
ساده
slick
U
ساده
simple minded
U
ساده دل
idiot
U
ساده
idiots
U
ساده
untutored
U
ساده
unmeaning
U
ساده
simpleminded
U
ساده دل
simple
U
ساده
simple
U
ساده دل
simplex
U
ساده
simpler
U
ساده
simpler
U
ساده دل
simplest
U
ساده دل
simplest
U
ساده
slickest
U
ساده
fanciless
U
ساده
plainest
U
ساده
plains
U
ساده
unassuming
U
ساده
fraudless
U
ساده
free spoken
U
ساده گو
freestanding
U
ساده
baldest
U
ساده
positive
U
ساده
plainer
U
ساده
plain hearted
U
ساده دل
baldly
U
ساده
simple hearted
U
ساده دل
balder
U
ساده
bald
U
ساده
sheepishly
U
ساده دل
unceremonious
U
ساده
unceremoniously
U
ساده
sheepish
U
ساده دل
unaadorned
U
ساده
plain
U
ساده
clodhopper
U
ساده
innocent
<adj.>
U
ساده دل
simple-hearted
<adj.>
U
ساده دل
artless
U
ساده
naif
U
ساده
semplice
U
ساده
seemly
<adj.>
U
ساده دل
good-humored
U
ساده دل
fructose
U
ساده
expansive
<adj.>
U
ساده دل
inexpensive
U
ساده
clodhoppers
U
ساده
downright
U
ساده
conversable
<adj.>
U
ساده دل
simple distillation
U
تقطیر ساده
plain paper
U
کاغذ ساده
simple interest
U
سود ساده
plain rib
U
تیغه ساده
single entry
U
حسابداری ساده
single bond
U
پیوند ساده
credulity
U
ساده لوحی
simple minded
U
ساده لوح
simplex transmission
U
مخابره ساده
simple eye
U
چشم ساده
simple fraction
U
کسر ساده
simple magnet
U
مغناطیس ساده
primary cell
U
پیل ساده
simple bending
U
خمش ساده
nincompoop
U
ساده لوح
reducible
U
ساده شدنی
simple mean
U
میانگین ساده
dupe
U
ساده لوح
dupes
U
ساده لوح
simplifier
U
ساده کننده
sketched
U
طرح ساده
plain weave
U
بافت ساده
sketch
U
نقشه ساده
credulous
U
ساده لوح
primitive
U
شکل ساده
simplifcation
U
ساده سازی
sketched
U
نقشه ساده
fall guys
U
ساده لوح
lamblike
U
ساده لوح
sketches
U
نقشه ساده
credulousness
U
ساده لوحی
fall guy
U
ساده لوح
sketches
U
طرح ساده
lamblkin
U
ساده لوح
duping
U
ساده لوح
duped
U
ساده لوح
single bevel but weld
U
جوش لب به لب "وی " ساده
sketch
U
طرح ساده
In simple (plain) English.
U
به انگلیسی ساده
simple parry
U
دفاع ساده
simplifies
U
ساده سازی
naivete
U
ساده لوحی
natively
U
بطور ساده
ingenuous
U
صاف و ساده
simple schizophrenia
U
اسکیزوفرنی ساده
simple shear
U
برش ساده
simple stress
U
تنش ساده
simple structure
U
ساخت ساده
simple oscillator
U
نوسانگر ساده
simplistic
U
ساده طبع
lamb
U
ادم ساده
lambs
U
ادم ساده
sementem
U
معنی ساده
goof
U
ادم ساده
goofed
U
ادم ساده
simplifying
U
ساده سازی
goofing
U
ادم ساده
goofs
U
ادم ساده
simplify
U
ساده سازی
simple truss
U
خرپای ساده
overhand knot
U
گره ساده
simple beam
U
تیر ساده
simple compression
U
فشار ساده
simple correlation
U
همبستگی ساده
martin
U
ساده لوح
phoneme
U
صدای ساده
phonemes
U
صداهای ساده
pick wickian
U
ساده بی تکلف
plain flap
U
فلپ ساده
reductions
U
ساده سازی
simple average
U
میانگین ساده
simpleminded
U
ساده لوح
(a) snap
<idiom>
U
خیلی ساده
take it easy
<idiom>
U
ساده بگیر
simplified
U
ساده شده
perfect gazes
U
گازهای ساده
candid
U
صاف و ساده
reduction
U
ساده سازی
simplex channel
U
مجرای ساده
simple attack
U
حمله ساده
nincompoops
U
ساده لوح
smpleton
U
ساده لوح
book keeping by single e.
U
دفترداری ساده
cats paw
U
ساده لوح
in plain english
U
به انگلیسی ساده
clean bill
U
برات ساده
clean bill of lading
U
بارنامه ساده
clean collection
U
وصولی ساده
deck hands
U
ملوان ساده
flat rate
U
نرخ ساده
penny whistle
U
نی لبک ساده
deck hand
U
ملوان ساده
penny whistles
U
نی لبک ساده
infrugal
U
غیر ساده
ingenue
U
دختر ساده
simplification
U
ساده سازی
simple beam
U
تیره ساده
open-and-shut
U
ساده واضح
open and shut
U
ساده واضح
empirical formula
U
فرمول ساده
underhand service
U
سرویس ساده
liquidation
U
ساده سازی
dupable
U
ساده لوح
plainly
U
بطور ساده
baring
U
ساده اشکار
gowk
U
ساده لوح
gobemouche
U
ساده لوح
bare
U
ساده اشکار
barest
U
ساده اشکار
bared
U
ساده اشکار
barer
U
ساده اشکار
gullibility
U
ساده لوحی
noddy
U
ساده لوح
simple-minded
U
ساده لوح
free spokenness
U
ساده گویی
two time
U
دو حرکت ساده
naive
U
ساده لوح
frugal food
U
خوراک ساده
gaby
U
ساده لوح
oafs
U
ساده لوح
galah
U
ساده لوح
oaf
U
ساده لوح
soft headed
U
ساده لوح
bares
U
ساده اشکار
simpleton
U
ساده لوح
sot
U
ساده لوح
plain design
U
طرح کف ساده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com