Perdic | ساخت میدانی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	field strcture U	ساخت میدانی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	work in process U	کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
	work in progress U	کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
	Visual Basic U	ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
	athletics U	دو و میدانی
	track and field U	دو و میدانی
	field theory U	نظریه میدانی
	high field emission arc U	قوس میدانی
	streetwise U	چاله میدانی
	field dependence U	وابستگی میدانی
	field effect U	با تاثیر میدانی
	field emission U	صدور میدانی
	field force U	نیروی میدانی
	field games U	بازیهای میدانی
	field worker U	پژوهشگر میدانی
	field work U	پژوهش میدانی
	Do you know who you are dealing with? U	میدانی با کی طرفی ؟
	Track and field events . U	مسابقات دو میدانی
	field study U	بررسی میدانی
	athletes U	دو و میدانی کار
	trackman U	دو و میدانی کار
	athlete U	دو و میدانی کار
	freed U	ترخیص کردن میدانی
	free U	ترخیص کردن میدانی
	tracked U	زمین بازیهای میدانی
	tracks U	زمین بازیهای میدانی
	free field format U	در قالب ازاد میدانی
	frees U	ترخیص کردن میدانی
	track U	زمین بازیهای میدانی
	freeing U	ترخیص کردن میدانی
	langlauf U	مسابقه اسکی میدانی
	cross country U	درسرتاسرمزرعه ورزشهای میدانی وصحرایی
	track and field U	وابسته به مسابقات دوصحرایی یا میدانی
	triangular meet U	مسابقه دو و میدانی بین سه تیم
	field event U	ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
	pentathlete U	شرکت کننده در مسابقه پنجگانه دو و میدانی
	deathlete U	شرکت کننده در مسابقه دهگانه دو و میدانی
	field events U	ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
	os/ U	سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
	battle clout U	نوعی تیراندازی میدانی ازفاصله 002 متری
	mosfet U	ترانزیستور میدانی سریع و قوی ساخته شده با روش MOS
	tracked U	پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
	tracks U	پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
	track U	پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
	lenz' law U	جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
	manufactory U	ساخت
	manufacturing U	ساخت
	designs U	ساخت
	design U	ساخت
	performance U	ساخت
	performances U	ساخت
	construction U	ساخت
	formed U	ساخت
	make up U	ساخت
	compositions U	ساخت
	composition U	ساخت
	forms U	ساخت
	form U	ساخت
	conformation U	ساخت
	make-up U	ساخت
	fecit U	ساخت
	making U	ساخت
	habitus U	ساخت
	invenit U	ساخت
	generation U	ساخت
	constructions U	ساخت
	structuring U	ساخت
	unstructured U	بی ساخت
	fabrication U	ساخت
	structure U	ساخت
	manufactures U	ساخت
	structures U	ساخت
	substandard U	بد ساخت
	workmanship U	ساخت
	manufacture U	ساخت
	manufactured U	ساخت
	generations U	ساخت
	formation U	ساخت
	built U	ساخت
	syntheses U	ساخت
	synthesis U	ساخت
	texture U	ساخت
	textures U	ساخت
	data structure U	ساخت داده ها
	tectonics U	زمین ساخت
	tree structure U	ساخت درختی
	dynamic structure U	ساخت پویا
	infra structure U	زیر ساخت
	social strcture U	ساخت اجتماعی
	deep structure U	ژرف ساخت
	block structure U	ساخت کندهای
	unstructured interview U	مصاحبه بی ساخت
	covinous U	ساخت وپاختی
	block structured U	با ساخت کندهای
	control structure U	ساخت کنترل
	well made U	خوش ساخت
	american make U	ساخت امریکایی
	capital structure U	ساخت سرمایه
	class structure U	ساخت طبقاتی
	agro industry U	کشت و ساخت
	new built U	تازه ساخت
	static structure U	ساخت ایستا
	structuralist U	ساخت گرای
	covin U	ساخت وپاخت
	factory order U	سفارش ساخت
	family structure U	ساخت خانواده
	mental structure U	ساخت ذهنی
	manufacture cost U	ارزش ساخت
	manufacture process U	فرایند ساخت
	manufacture process U	فراگرد ساخت
	manufacturing cost U	هزینه ساخت
	manufacturing process U	فرایند ساخت
	production process U	روند ساخت
	manufacturing process U	پویش ساخت
	power structure U	ساخت قدرت
	market structure U	ساخت بازار
	population structure U	ساخت جمعیت
	phrase structure U	با ساخت عبارتی
	new buit U	تازه ساخت
	newmade U	تازه ساخت
	production cost U	ارزش ساخت
	personality structure U	ساخت شخصیت
	machine made U	ساخت ماشین
	structuralists U	ساخت گرای
	simple structure U	ساخت ساده
	prototyping U	ساخت یک نمونه
	file structure U	ساخت پرونده
	formatio reticularis U	ساخت شبکهای
	reticular formation U	ساخت شبکهای
	group structure U	ساخت گروهی
	manufacturing U	صنعت ساخت
	program structure U	ساخت برنامه
	home made U	ساخت داخلی
	home made U	ساخت بومی
	homemade U	ساخت میهن
	production time U	زمان ساخت
	latent structure U	ساخت نهفته
	perceptual structure U	ساخت ادراکی
	affect structure U	ساخت عاطفه
	make U	رسیدن به ساخت
	man-made U	ساخت بشر
	grafted U	ساخت وپاخت
	graft U	ساخت وپاخت
	structured U	دارای ساخت
	rebuild U	تجدید ساخت
	rebuilds U	تجدید ساخت
	structured U	ساخت یافته
	tectonic U	زمین ساخت
	forbade U	نا مقدور ساخت
	workmanship U	کار ساخت
	structuring U	ساختار ساخت
	man made U	ساخت بشر
	building block U	کنده ساخت
	productions U	ارائه ساخت
	makes U	ساختمان ساخت
	make U	ساختمان ساخت
	makes U	رسیدن به ساخت
	make U	ساخت ترکیب
	makes U	ساخت ترکیب
	elaborating U	ساخت استاد
	elaborates U	ساخت استاد
	production U	ارائه ساخت
	elaborated U	ساخت استاد
	elaborate U	ساخت استاد
	grafts U	ساخت وپاخت
	building blocks U	کنده ساخت
	assembly U	نصب ساخت
	shop U	محل ساخت
	collusion U	ساخت و پاخت
	shopped U	محل ساخت
	shops U	محل ساخت
	confection U	ترکیب ساخت
	brand name U	علامت ساخت
	home-made U	ساخت میهن
	confections U	ترکیب ساخت
	brand names U	علامت ساخت
	collusion U	ساخت وپاخت
	structures U	ساختار ساخت
	reconstitute U	تجدید ساخت
	design and construction U	طراحی و ساخت
	structure U	ساختار ساخت
	structuralism U	ساخت گرایی
	reconstituted U	تجدید ساخت
	reconstitutes U	تجدید ساخت
	reconstituting U	تجدید ساخت
	design U	ساخت [سازمانی یا سیستمی]
	it occasioned his death U	مرگ اورافراهم ساخت
	layout U	ساخت [سازمانی یا سیستمی]
	style U	ساخت [سازمانی یا سیستمی]
	make or buy decision U	تصمیم به ساخت یاخرید
	What can't be cured must be endured. <idiom> U	باید سوخت و ساخت.
	the lord will provide U	خداوسیله خواهد ساخت
	man made goods U	کالاهای ساخت بشر
	man made wealth U	ثروت ساخت بشر
	packaging U	ساخت [سازمانی یا سیستمی]
	structured english U	انگلیسی ساخت یافته
	constructs U	ایجاد کردن ساخت
	manufacture U	عمل اوردن ساخت
	manufactured U	عمل اوردن ساخت
	structured interview U	مصاحبه ساخت دار
	fabrication U	ساختمان طرز ساخت