English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
biogenic U زیست زاییده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to tip something [British E] U ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
parous U زاییده
conception U زاییده افکار
sextipara U زن شش شکم زاییده
brainchild U زاییده افکار
idea U زاییده افکار
to s e the light U زاییده شدن
concept U زاییده افکار
internal conception U زاییده افکار
parous U بچه زاییده
born U زاییده شده
eco-branch U شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
still born U مرده زاییده شده
newborn U تازه زاییده شده
multipara U زن چند شکم زاییده
multiparous U چند شکم زاییده
natimortality U امار مرده زاییده شدگان
rock scorpion U کسیکه که درجبل الطارق زاییده شود
new born U زاییده شده تازه تولد یافته
afterborn U زاییده شده پس ازمرگ پدر بعدی
farrowing U همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrows U همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrow U همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrowed U همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
environmental preservation U نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
symbion U هم زیست
bio- U زیست -
subsistence U زیست
biogen U زیست زا
performance of the dam U زیست سد
liveware U زیست افزار
exvia U برون زیست
biotype U زیست گروه
biospher U زیست کره
biopolymer U زیست بسپار
biometry U زیست سنجی
libidinal U زیست مایهای
life force U زیست نیرو
biometrics U زیست سنجش
biome U زیست بوم
biometrics U زیست سنجی
livability U زیست پذیری
biomechanics U زیست مکانیک
life space U فضای زیست
biological chemistry U زیست شیمی
colony U زیست گاه
biotechnology U زیست فناوری
biogas U زیست گاز
biogases U زیست گاز
biological clock U زیست گشت
eco- U زیست بوم
homeland U زیست بوم
homelands U زیست بوم
joie de vivre U زیست شادی
biosphere U فضای زیست
biogenesis U زیست زاد
biologist U زیست شناس
modus vivendi U شیوه زیست
biology U زیست شناسی
worked U زیست عمل
biogenetic U زیست زادی
biogenosphere U زیست کره
biogenosphere U زیست سپهر
existence U زیست موجودیت
biological U زیست شناختی
existences U زیست موجودیت
settlements U زیست گاه
biochemistry U زیست- شیمی
biochemistry U زیست شیمی
settlement U زیست گاه
biosphere U زیست کره
biosphere U زیست سپهر
biologically U زیست شناختی
work U زیست عمل
biochemists U زیست شیمیدان
subsisted U زیست کردن
bioluminescence U زیست تابی
subsist U زیست کردن
subsists U زیست کردن
subsisting U زیست کردن
viability U زیست پذیری
subsistence U مربوط به زیست
biomass U زیست توده
inhabitant U زیست کننده در
subsistence U وسایل زیست
biologism U زیست شناسی
biome U اقلیم زیست
biogeography U زیست جغرافی
biophysics U زیست- فیزیک
libidos U زیست مایه
libido U زیست مایه
biochemist U زیست شیمیدان
environment U محیط زیست
biogeographic U زیست جغرافیایی
environments U محیط زیست
viable U زیست پذیر ماندنی
saltwater U زیست کننده در اب شور
stenobathic U درعمق کم زیست کننده
eco-technology U فناوری زیست بوم
biodegradable U زیست تجزیه پذیر
eco-tech U فناوری زیست بوم
bioclimatology U زیست اقلیم شناسی
biomass pyramid U هرم زیست توده
environmentalism U محیط زیست گرایی
fluvial U زیست کننده در رودخانه
human biometric U زیست سنجی انسانی
amylum U نشاسته [زیست شیمی]
geobiology U زمین زیست شناسی
lacustrine U زیست کننده دردریاچه
life zone U منطقه زیست شناسی
environmentalism U محیط زیست شناسی
biological chemistry U بیوشیمی [زیست شیمی]
biologism U زیست شناختی نگری
biological control U کنترل زیست شناختی
coexistent U باهم زیست کننده
biochemistry U بیوشیمی [زیست شیمی]
environmental benefit U فواید زیست محیطی
environmental conservation U حفافت محیط زیست
environmental costs U مضار زیست محیطی
environmental impact U نشانزد زیست محیطی
limicoline U زیست کننده درساحل
limnetic U زیست کننده در اب شیرین
biochron U زیست زمان جانداران
environmental protection U حفاظت محیط زیست
biochemical catalyst U کاتالیزور زیست شیمیایی
environmentalist U محیط زیست شناس
phenology U زیست پدیده شناسی
environmentalist U محیط زیست گرا
environmentalists U محیط زیست شناس
proclimax U منطقه زیست جانوریاگیاهی
environmentalists U محیط زیست گرا
biocid U زیست کش مانع حیات
psychobiology U روانشناسی زیست شناختی
limnic U زیست کننده در اب شیرین
host organism U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
green PC U رایانه زیست بوم دوستانه
to be parasitic [on] U پارازیتی شدن [زیست شناسی]
to be parasitic [on] U انگلی شدن [زیست شناسی]
biomass feedstock U مواد اولیه زیست توده
b.o.d U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
mesarch U زیست کننده درناحیه مرطوب
lentic U زیست کننده در ابهای راکد
limnologist U زیست شناس جانوران اب شیرین
may fly U حشرهای که یک روز زیست میکند
live-in U زیست کننده در محل کار
bionic U وابسته به زیست سازه شناسی
bio- U پیشوند وابسته به زیست یا زیستشناسی
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
xerophilous U قابل زیست درمحیطهای خشک
xerophile U قابل زیست در محیطهای خشک
saxatile U درسنگ زیست کننده یا روییده
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
host U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
genetic analysis U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
biologic U زیست شناسی معرفت الحیات
gene analysis U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
genetic screen U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
starch [Amylum] U نشاسته [زیست شیمی] [غذا و آشپزخانه]
genetic analysis U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
adenoid U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
halobiont U موجود زیست کننده دراب شور
biotecture U [معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
xerophyte U گیاه زیست کننده درنواحی خشک و بی اب
stenohaline U زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
paleontology U مبحث زیست شناسی دوران قدیم
nasopharyngeal tonsil U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
gene analysis U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
genetic screen U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
pharyngeal tonsil U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
medial meniscus U منیسک داخلی [زیست شناسی] [کالبدشناسی]
environmental services U دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
java sparrow U نوعی مرغ جولا که در جاوه زیست میکند
endobiotic U زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
lotic U زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
biology U زیست شناسی زندگی حیوانی وگیاهی هرناحیه
the Green Dot® [recycling symbol] U علامت نقطه سبز [بازچرخی در محیط زیست]
to greenwash U نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
radiobiology U مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
paleontologist U ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
genetics U شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
biodegraability U قابلیت تجزیه بیولوژیکی پذیرندگی فروافت زیست شناختی
limnology U بخشی از زیست شناسی که درباره موجودات اب شیرین بحث میکند
sere U تغییر وسیر تکاملی محیط زیست گیاهان وجانوران خشک
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
hematology U شاخهای از زیست شناسی که درباره خون ودستگاههای خونساز بحث میکند
greenwash U نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
biocenology U رشتهای از زیست شناسی که از اجتماعی موجودات و تاثیرانها بریکدیگر بحث میکند
Plans for the dam have been rejected by environmentalists. U برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
biogeography U رشتهای از زیست شناسی که درباره طرزانتشار و پخش حیوانات ونباتات بحث میکند
biotechnology U ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
psychbiology U علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics U زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
colony U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
agrobiology U مطالعهء مواد غذایی خاک زیست شناسی خاک
biochemist U متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
biochemists U متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
lateral meniscus U منیسک خارجی [کالبد شناسی] [زیست شناسی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com