English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
biogenetic U زیست زادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
congenital U مادر زادی
prenatal U پیش زادی
birthmarks U خال مادر زادی
birthmark U خال مادر زادی
to tip something [British E] U ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
eco-branch U شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
environmental preservation U نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
subsistence U زیست
performance of the dam U زیست سد
bio- U زیست -
symbion U هم زیست
biogen U زیست زا
biologism U زیست شناسی
exvia U برون زیست
libidinal U زیست مایهای
life force U زیست نیرو
biome U اقلیم زیست
livability U زیست پذیری
liveware U زیست افزار
biomass U زیست توده
biome U زیست بوم
bioluminescence U زیست تابی
biometrics U زیست سنجش
biometrics U زیست سنجی
biometry U زیست سنجی
biopolymer U زیست بسپار
biomechanics U زیست مکانیک
biospher U زیست کره
biotype U زیست گروه
biogeography U زیست جغرافی
life space U فضای زیست
biogas U زیست گاز
colony U زیست گاه
biotechnology U زیست فناوری
biogases U زیست گاز
biological clock U زیست گشت
eco- U زیست بوم
homeland U زیست بوم
homelands U زیست بوم
joie de vivre U زیست شادی
biological chemistry U زیست شیمی
biogeographic U زیست جغرافیایی
biochemist U زیست شیمیدان
biochemists U زیست شیمیدان
work U زیست عمل
worked U زیست عمل
biology U زیست شناسی
biological U زیست شناختی
existences U زیست موجودیت
subsists U زیست کردن
existence U زیست موجودیت
biologically U زیست شناختی
libido U زیست مایه
biochemistry U زیست شیمی
biochemistry U زیست- شیمی
modus vivendi U شیوه زیست
biologist U زیست شناس
subsisting U زیست کردن
biosphere U زیست سپهر
biophysics U زیست- فیزیک
environment U محیط زیست
biosphere U فضای زیست
environments U محیط زیست
inhabitant U زیست کننده در
libidos U زیست مایه
biosphere U زیست کره
subsist U زیست کردن
subsisted U زیست کردن
settlements U زیست گاه
settlement U زیست گاه
biogenosphere U زیست سپهر
subsistence U وسایل زیست
biogenic U زیست زاییده
biogenosphere U زیست کره
viability U زیست پذیری
subsistence U مربوط به زیست
biogenesis U زیست زاد
biological chemistry U بیوشیمی [زیست شیمی]
eco-tech U فناوری زیست بوم
coexistent U باهم زیست کننده
environmental benefit U فواید زیست محیطی
environmental conservation U حفافت محیط زیست
environmental costs U مضار زیست محیطی
biocid U زیست کش مانع حیات
environmental impact U نشانزد زیست محیطی
environmentalist U محیط زیست شناس
environmentalist U محیط زیست گرا
biochron U زیست زمان جانداران
biodegradable U زیست تجزیه پذیر
biological control U کنترل زیست شناختی
biologism U زیست شناختی نگری
biomass pyramid U هرم زیست توده
biochemical catalyst U کاتالیزور زیست شیمیایی
eco-technology U فناوری زیست بوم
biochemistry U بیوشیمی [زیست شیمی]
bioclimatology U زیست اقلیم شناسی
environmentalists U محیط زیست گرا
environmentalists U محیط زیست شناس
environmental protection U حفاظت محیط زیست
proclimax U منطقه زیست جانوریاگیاهی
psychobiology U روانشناسی زیست شناختی
limicoline U زیست کننده درساحل
amylum U نشاسته [زیست شیمی]
limnetic U زیست کننده در اب شیرین
environmentalism U محیط زیست شناسی
viable U زیست پذیر ماندنی
phenology U زیست پدیده شناسی
limnic U زیست کننده در اب شیرین
environmentalism U محیط زیست گرایی
fluvial U زیست کننده در رودخانه
geobiology U زمین زیست شناسی
lacustrine U زیست کننده دردریاچه
stenobathic U درعمق کم زیست کننده
human biometric U زیست سنجی انسانی
life zone U منطقه زیست شناسی
saltwater U زیست کننده در اب شور
to be parasitic [on] U انگلی شدن [زیست شناسی]
to be parasitic [on] U پارازیتی شدن [زیست شناسی]
limnologist U زیست شناس جانوران اب شیرین
lentic U زیست کننده در ابهای راکد
biologic U زیست شناسی معرفت الحیات
host U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
host organism U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
green PC U رایانه زیست بوم دوستانه
genetic screen U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
xerophilous U قابل زیست درمحیطهای خشک
mesarch U زیست کننده درناحیه مرطوب
b.o.d U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
live-in U زیست کننده در محل کار
saxatile U درسنگ زیست کننده یا روییده
bionic U وابسته به زیست سازه شناسی
xerophile U قابل زیست در محیطهای خشک
biomass feedstock U مواد اولیه زیست توده
genetic analysis U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
gene analysis U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
bio- U پیشوند وابسته به زیست یا زیستشناسی
may fly U حشرهای که یک روز زیست میکند
pharyngeal tonsil U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
starch [Amylum] U نشاسته [زیست شیمی] [غذا و آشپزخانه]
medial meniscus U منیسک داخلی [زیست شناسی] [کالبدشناسی]
adenoid U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
nasopharyngeal tonsil U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
paleontology U مبحث زیست شناسی دوران قدیم
halobiont U موجود زیست کننده دراب شور
xerophyte U گیاه زیست کننده درنواحی خشک و بی اب
stenohaline U زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
biotecture U [معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
environmental services U دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
genetic analysis U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
genetic screen U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
gene analysis U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
endobiotic U زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
java sparrow U نوعی مرغ جولا که در جاوه زیست میکند
lotic U زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
biology U زیست شناسی زندگی حیوانی وگیاهی هرناحیه
the Green Dot® [recycling symbol] U علامت نقطه سبز [بازچرخی در محیط زیست]
radiobiology U مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
to greenwash U نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
genetics U شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
biodegraability U قابلیت تجزیه بیولوژیکی پذیرندگی فروافت زیست شناختی
paleontologist U ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
sere U تغییر وسیر تکاملی محیط زیست گیاهان وجانوران خشک
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
limnology U بخشی از زیست شناسی که درباره موجودات اب شیرین بحث میکند
hematology U شاخهای از زیست شناسی که درباره خون ودستگاههای خونساز بحث میکند
biocenology U رشتهای از زیست شناسی که از اجتماعی موجودات و تاثیرانها بریکدیگر بحث میکند
Plans for the dam have been rejected by environmentalists. U برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
greenwash U نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
biogeography U رشتهای از زیست شناسی که درباره طرزانتشار و پخش حیوانات ونباتات بحث میکند
biotechnology U ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
psychbiology U علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics U زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
colony U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
biochemist U متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
biochemists U متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
agrobiology U مطالعهء مواد غذایی خاک زیست شناسی خاک
lateral meniscus U منیسک خارجی [کالبد شناسی] [زیست شناسی]
immunogenetics U رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
post diluvian U زیست کننده پس از طوفان پس از طوفان رخ داده
biological chemistry U شیمی حیات [زیست شیمی]
biochemistry U شیمی حیات [زیست شیمی]
environmental test U ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com