Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
exorbitance
U
زیادی افراط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he inherited a large fortune
U
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
extravagance
U
افراط
frill
U
افراط
frills
U
افراط
excessive use
U
افراط
excessiveness
U
افراط
fulsomeness
U
افراط
superfluity
U
افراط
overindulgence
U
افراط
excesses
U
افراط
inordinacy
U
افراط
extravagances
U
افراط
self indulgence
U
افراط
excess
U
افراط
intemperance
U
افراط
exorbitance
U
افراط
extremeness
U
افراط
inordinateness
U
افراط
self-indulgent
U
افراط کار
excess
U
افراط بی اعتدالی
extremity
U
افراط و تفریط
indulges
U
افراط کردن
extremities
U
افراط و تفریط
indulged
U
افراط کردن
extravagantly
U
با افراط زیاد
indulge
U
افراط کردن
scrupulously
U
بحد افراط
intemperate
U
افراط کار
wanton
U
افراط کردن
extremism
U
افراط گرایی
distemperate
U
افراط کار
excesses
U
افراط بی اعتدالی
indulging
U
افراط کردن
extravagantly
U
با افراط کاری
to carry to excess
U
افراط کردن در
outrageousness
U
تجاوز افراط
to run to extremes
U
افراط وتفریطکردن
excessively
U
بحد افراط
ultraism
U
افراط کاری
enormously
U
بحد افراط
self indulgent
U
افراط کار
hard line
U
افراط آمیز
overindulge
U
افراط ورزیدن
hypercriticism
U
افراط در انتقاد
take an extreme course
U
افراط یا تفریط کردن
religiose
U
دیندار بحط افراط
indulgence
U
از راه افراط بخشیدن
indulgence
U
زیاده روی افراط
indulgences
U
از راه افراط بخشیدن
indulgences
U
زیاده روی افراط
golden mean
U
برکناری از افراط و تفریط
supererogation
U
افراط در انجام وفیفه
to take an extreme course
U
افراط یاتفریط کردن
cachinnate
U
در خنده افراط کردن
oxyopia
U
تزئینی بحد افراط
potation
U
جرعه افراط در شرب
carouses
U
در مشروب افراط کردن
caroused
U
در مشروب افراط کردن
carouse
U
در مشروب افراط کردن
carousing
U
در مشروب افراط کردن
overbuy
U
در خرید افراط کردن
go to extreme
U
افراط و تفریط کردن
wasteful
U
افراط کار متلف
ultra individualism
U
اعتقاد به اصالت فرد در حد افراط
overnice
U
دقت گیر بحد افراط
plethora
U
ازدیاد خون در یک نقطه افراط
radical
U
افراطی افراط گرا ریشهای
purism
U
افراط در استعمال صحیح الفاظ
radicals
U
افراطی افراط گرا ریشهای
intemperately
U
ازروی افراط با زیاده روی
extremism
U
افراط کاری عقیده افراطی
profit cannibalism
U
افراط در تخفیف و ارزان فروشی
overmuch
U
بحد افراط بمقدار زیاد
boozing
U
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
overacts
U
در ایفای نقش خود افراط کردن
overacting
U
در ایفای نقش خود افراط کردن
overacted
U
در ایفای نقش خود افراط کردن
radicalism
U
گرایش به سیاست افراطی تندروی و افراط
overact
U
در ایفای نقش خود افراط کردن
boozes
U
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
boozed
U
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
booze
U
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
blase
U
بیزار از عشرت در اثر افراط درخوشی
flag waving
U
میهن پرستی بحد افراط وجنون
flag-waving
U
میهن پرستی بحد افراط وجنون
prudishness
U
نمایش عفت یااداب بحد افراط
red tapery
U
رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
overtrading
U
بیش ازحد معامله کردن افراط در داد و ستد
chauvinism
U
افراط کورکورانه در میهن پرستی ناسیونالیسم در حد افراطی و غیر منطقی
acnerosacea
U
ورم و سرخی صورت وبینی در اثر افراط در صرف مشروبات الکلی
immenseness
U
زیادی
immoderacy
U
زیادی
infiniteness
U
زیادی
inordinacy
U
زیادی
intenseness
U
زیادی
excrescent
U
زیادی
undue
U
زیادی
supervacaneous
U
زیادی
numerousness
U
زیادی
nimiety
U
زیادی
enormousness
U
زیادی
profuseness
U
زیادی
excessiveness
U
زیادی
excrescential
U
زیادی
extremeness
U
زیادی
surpluses
U
زیادی
surplus
U
زیادی
frequentness
U
زیادی
abundance
U
زیادی
immensity
U
زیادی
profoundness
U
زیادی
redundance
U
زیادی
heaviness
U
زیادی
to a large extent
U
تا حد زیادی
overly
U
زیادی
intensity
U
زیادی
excesses
U
زیادی
superfluous
U
زیادی
excess
U
زیادی
wealth
U
زیادی
extras
U
زیادی
extra-
U
زیادی
greatness
U
زیادی
superfluity
U
زیادی
greatly
U
به زیادی
hugeness
U
زیادی
extra
U
زیادی
profoundly
U
زیادی
unduly
U
زیادی
muchness
U
زیادی
over production
U
محصول زیادی
fuzz ball
U
گوشت زیادی
hyperacidity
U
زیادی اسید
gaudery
U
پیرایههای زیادی
distichiasis
U
مژگان زیادی
for long
U
مدت زیادی
overweight
U
وزن زیادی
overblance
U
زیادتی زیادی
inordinateness
U
زیادی بی اندازگی
clogged
U
زیادی پرکردن
to a degree
U
تادرجه زیادی
clogs
U
زیادی پرکردن
increscent
U
زیادی توسعه
riffraff
U
زیادی توده
outgrowth
U
گوشت زیادی
interleaf
U
برگ زیادی
largely
U
تا درجه زیادی
clog
U
زیادی پرکردن
extensiveness
U
کثرت زیادی
kajillion
[slang]
U
تعداد بسیار زیادی
quite a number of people
U
عده زیادی از مردم
to shoot one's mouth off
<idiom>
U
زیادی حرف زدن
many of them
U
عده زیادی از انها
long ago
U
مدت زیادی پیش
long a go
U
مدت زیادی پیش
so
U
خیلی باین زیادی
outgrwth
U
برامدگی گوشت زیادی
intensity of gravity
U
شدت با زیادی جاذبه
it was a
U
مبلغ زیادی بود
over estimation
U
زیادی درنظر گرفتن
it will not take long
U
مدت زیادی نمیخواهد
odd come short
U
زیادی باقی مانده
No small number of ...
U
تعداد زیادی
[از مردم]
Quite a few people ...
U
تعداد زیادی
[از مردم]
I incurred a heavy loss.
U
ضرر زیادی کردم
make a killing
<idiom>
U
پول زیادی درآوردن
make a bundle
<idiom>
U
پول زیادی درآوردن
You have given me too much.
U
زیاد ( زیادی ) به من دادی
go out of one's way
<idiom>
U
تلاش زیادی کردن
go on
<idiom>
U
زیادی صحبت کردن
redun dantly
U
بطور زائدیا زیادی
excesses
U
مقدار زیادی از چیزی
excess
U
مقدار زیادی از چیزی
extra
U
موضوعی که زیادی است
extra-
U
موضوعی که زیادی است
extras
U
موضوعی که زیادی است
growth
U
گوشت زیادی تومور
growths
U
گوشت زیادی تومور
exairesis
U
برش اندام زیادی
oversale
U
پیش فروش زیادی
Do you have an extra pen to lend me?
U
یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
He is bound to come.
U
احتمال زیادی دارد که بیاید
I have lost a lot of blood.
U
خون زیادی از من رفته است
To go to great expenses .
U
خرج زیادی را متحمل شدن
ring bone
U
استخوان زیادی در بخولق اسب
To cover (traverse)long distances.
U
مسافت زیادی راطی کردن
Suffering many privations .
U
محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
lose one's shirt
<idiom>
U
پول زیادی را از دست دادن
splurge on something
<idiom>
U
پول زیادی خرج کردن
polypus
U
گوشت زیادی ساقه دار
much sugar was left
U
قند زیادی باقی ماند
excess demand
U
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
quickly
U
بدون مصرف زمان زیادی
hyperacid
U
حاوی مقدار زیادی اسید
it makes a t. difference
U
تفاوت خیلی زیادی نمیکند
it takes much room
U
فضای زیادی را اشغال میکند
compact
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacted
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacting
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacts
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com