English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
extravagance U زیاده روی بی اعتدالی
extravagances U زیاده روی بی اعتدالی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
crapulence U زیاده روی درخوردونوش بی اعتدالی
Other Matches
inordinateness U بی اعتدالی
inordinacy U بی اعتدالی
intemperance U بی اعتدالی
insobriety U بی اعتدالی
immoderation U بی اعتدالی زیادتی
immoderacy U بی اعتدالی نامحدودی
excess U افراط بی اعتدالی
excesses U افراط بی اعتدالی
tropical year U سال اعتدالی
nimiety U حشو و زواید بی اعتدالی
menshevism U سوسیالیزم اعتدالی bolshevism
inclemency U بی اعتدالی فقدان ملایمت
acrasy U بی اعتدالی در مصرف مشروبات الکلی و غیره شدت
kow-tows U زیاده
fulsomely U زیاده از حد
overly U زیاده
kow-towing U زیاده
kow-towed U زیاده
distemperate U زیاده رو
kow-tow U زیاده
infrugal U زیاده رو
de trop U زیاده
supernumerary U زیاده
more and more U زیاده و زیاده
intemperate U زیاده رو
indulgent U زیاده رو
excess U زیاده از حد
overmuch U زیاده از حد
excesses U زیاده از حد
avarice U زیاده جویی
intemperance U زیاده روی
inordinateness U زیاده روی
immoderation U زیاده روی
self indulgence U زیاده روی
ultraism U زیاده روی
avaricious U طماع زیاده جو
hairsplitting U موشکافی زیاده از حد
surfeit U زیاده روی
to pieces <idiom> U خیلی زیاده
inordinacy U زیاده روی
extorter U زیاده ستان
hyperaesthetic U زیاده از حد حساس
hyperpragia U زیاده اندیشی
extorsion U زیاده ستانی
extortion U زیاده ستانی
acquisitive U زیاده طلب
exorbitance U زیاده روی
excess clearance U تولرانس زیاده از حد
extortionate U زیاده ستان
extortionary U زیاده ستان
austerity U ریاضت سادگی زیاده از حد
exceeding U زیاده روی زیادتی
indulgence U زیاده روی افراط
indulgences U زیاده روی افراط
superheat U زیاده از حد گرم کردن
rich U زیاده چرب یا شیرین
inexpressibly U بیش از اندازه زیاده از حد
richer U زیاده چرب یا شیرین
richest U زیاده چرب یا شیرین
insobriety U زیاده روی در میگساری
lay it on thick <idiom> U زیاده حداز کسی تمجیدکردن
He is too clever(smart,shrewd). U زیاده از حد زرنگ (نا قلا) است
intemperately U ازروی افراط با زیاده روی
hypercriticize U زیاده خرده گیری کردن
over- U پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
crapulent U وابسته به هرزه خوری و زیاده روی
To go too far . U شور کاری را درآوردن ( زیاده روی )
supererogation U زیاده روی درکار خوش خدمتی
over U پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
to push your luck [British English] to press your luck [American English] U زیاده روی کردن [شورکاری را در آوردن] [اصطلاح مجازی]
ultraist U کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
packing U قرار دادن حجم زیاده داده در فضاهای ذخیره سازی کوچک
overweary U زیاده خسته کردن خسته شدن
indulging U زیاده روی کردن شوخی کردن
indulges U زیاده روی کردن شوخی کردن
indulge U زیاده روی کردن شوخی کردن
indulged U زیاده روی کردن شوخی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com