Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
divorcee
U
زن طلاق گرفته
divorcees
U
زن طلاق گرفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
divorsement
U
طلاق یا مراسم طلاق
patinated
U
جرم گرفته کبره گرفته
divorces
U
طلاق
divorce
U
طلاق
divorcing
U
طلاق
divorced
U
طلاق
repudiate
U
طلاق دادن
revocable divorce
U
طلاق رجعی
limited divorce
U
طلاق محدود
repudiating
U
طلاق دادن
repudiates
U
طلاق دادن
voidable divorce
U
طلاق رجعی
divorce
U
طلاق دادن
revocation of divorce
U
رجوع از طلاق
divorced
U
طلاق دادن
irrevocable divorce
U
طلاق بائن
divorcing
U
طلاق دادن
permanent divorce
U
طلاق بائن
divorces
U
طلاق دادن
repudiation
U
طلاق شرعی
to be divorced from
U
طلاق گرفتن از
divorce granted at the a woman's request
U
طلاق خلع
to get divorce
U
طلاق گرفتن
bill of divorce
U
طلاق نامه
be granted a divorce by
U
طلاق گرفتن از
to get a divorce
[from somebody]
U
طلاق گرفتن
[از کسی]
apply for a divorce
U
تقاضای طلاق کردن
put away
U
مردود ساختن طلاق دادن
connivance
U
ی تواند زن خود را طلاق دهد
accolade
U
[آذینی روی طلاق، در و پنجره]
to put a way childish
U
رها کردن طلاق دادن
He has divorced his wife.
U
از زنش جدا شده ( او را طلاق داده است )
effluvium
U
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
cruelty
U
عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
low-spirited
U
گرفته
muzzy
U
گرفته
dull
U
گرفته
dulled
U
گرفته
dullest
U
گرفته
accustomed
خو گرفته
dulls
U
گرفته
duller
U
گرفته
dulling
U
گرفته
mistful
U
مه گرفته
rancid
U
بو گرفته
heartsore
U
دل گرفته
folded in mist
U
مه گرفته
darksome
U
گرفته
comate
U
مه گرفته
bunged up
U
قی گرفته
addicted
U
خو گرفته
gruff
U
گرفته
muggy
U
گرفته
choky
U
گرفته
chock full
U
گرفته
brumous
U
مه گرفته
adopted
U
گرفته
air less
U
گرفته
clouded
U
گرفته
fogbound
U
مه گرفته
low spirited
U
گرفته
uptight
U
گرفته
hoarse
U
گرفته
hoarsest
U
گرفته
hoarser
U
گرفته
pokey
U
گرفته
thicker
U
گرفته
thickest
U
گرفته
sombrous
U
گرفته
fusty
U
بو گرفته
thick
U
گرفته
fustier
U
بو گرفته
fustiest
U
بو گرفته
wont
U
خو گرفته عادت
began
U
دست گرفته
derivatives
U
گرفته شده
solemn
U
گرفته موقرانه
verminous
U
شپش گرفته
addict
خو گرفته معتاد
tristful
U
گرفته محزون
measly
U
کرم گرفته
triste
U
گرفته محزون
to d. itself
U
گرفته شدن
in mourning
U
چرک گرفته
Are you kidding ? Are you being funny?
U
شوخیت گرفته ؟
rainy
U
تر رگبار گرفته
airless
U
گرفته یا دم کرده
i have a secure grasp of it
U
انرا گرفته ام
aeruginous
U
زنگ گرفته
smoky
U
دود گرفته
caught
U
گرفته شده
blear
U
گرفته وتاریک
blear eyes
U
چشمان قی گرفته
cerated
U
موم گرفته
hoarsely
U
بطور گرفته
drippy
U
هوای گرفته
derivative
U
گرفته شده
poky
U
گرفته دلگیر
pokiest
U
گرفته دلگیر
pokier
U
گرفته دلگیر
fonder
U
انس گرفته
dulling
U
کندشدن گرفته
filmiest
U
غبار گرفته
maggoty
U
کرم گرفته
patinous
U
کبره گرفته
medalled
U
مدال گرفته
mistful
U
میغ گرفته
mity
U
کزم گرفته
filmy
U
غبار گرفته
reposing upon
U
قرار گرفته بر
fond
U
انس گرفته
patinated
U
زنگار گرفته
on the panel
U
جزوصورت گرفته
fondest
U
انس گرفته
rheumatic
U
رماتیسم گرفته
dulls
U
کندشدن گرفته
leaded
U
سرب گرفته
dullest
U
کندشدن گرفته
eerie
U
ترساننده گرفته
dulled
U
کندشدن گرفته
duller
U
کندشدن گرفته
resolved that ......
U
تصمیم گرفته شد که
filmier
U
غبار گرفته
addicts
U
: خو گرفته معتاد
dull
U
کندشدن گرفته
mossy
U
خزه گرفته باتلاقی
My left leg is in plaster .
U
پای چپ؟ را گچ گرفته اند
foul house
U
چشمی گرفته لنگر
She was depressed.
U
دلش گرفته بود
i had been caught
U
گرفته شده بودم
He was choking .
U
گلویش گرفته بود
included
U
دور گرفته شده
skimmed milk
U
شیرخامه گرفته ورقیق
AC
U
گرفته شده است
to be tuned in to a channel
U
کانالی را گرفته باشند
followed by
<adj.>
U
دنباله گرفته شده با
patinous
U
زنگارگرفته جرم گرفته
cut nails
U
ناخنهای گرفته یا چیده
assumed
U
بخود گرفته عاریتی
funky
U
بوی ناه گرفته
skims
U
شیر خامه گرفته
lour
U
گرفته شدن عبوس
underlying
U
در زیر قرار گرفته
game
U
شکار گرفته شده
malty
U
خو گرفته به ابجو خوری
lour
U
هوای گرفته وابریwerewolf
low key
U
دارای صدای گرفته
low-key
U
دارای صدای گرفته
sultrily
U
بطور دم گرفته یا گرم
skim
U
شیر خامه گرفته
skimmed
U
شیر خامه گرفته
mucid
U
بوزک زده بو گرفته
in contemplation
U
درنظر گرفته شده
lowers
U
هوای گرفته وابری
my time is occupied
U
وقتم گرفته است
lowered
U
هوای گرفته وابری
skim milk
U
شیرخامه گرفته ورقیق
lower
U
هوای گرفته وابری
nidicolous
U
در اشیانه قرار گرفته
putrid flesh
U
گوشت گندیده یا بو گرفته
lowering
U
هوای گرفته وابری
pokerface
U
قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
semidiurnal
U
در نصف روز انجام گرفته
captured material
U
وسایل گرفته شده از دشمن
integrated intensity
U
شدت انتگرال گرفته شده
she had him in her pocket
U
خوب جلوش را گرفته بود
hard bitten
U
سخت گاز گرفته شده
bloods hot eyes
U
چشمان قرمز و خون گرفته
jugate
U
روی هم قرار گرفته جفت
parrot learned
U
طوطی وار یاد گرفته
woofer
U
دارای صدای کوتاه و گرفته
weanling
U
کودک تازه از شیر گرفته
we are beset with dangers
U
خطرها ما را فرا گرفته اند
borrowed money
U
پول قرض گرفته شده
subereous
U
از چوب پنبه گرفته شده
capsulate
U
درمحفظه یاحفره قرار گرفته
he drives a roaring trade
U
کارش خوب گرفته است
applique
U
مورد استفاده قرار گرفته
designed
U
در نظر گرفته شده مخصوص
tried
U
در محک ازمایش قرار گرفته
blinked
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
blink
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
throatiest
U
دارای صدای گرفته وخشن
blinks
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
throaty
U
دارای صدای گرفته وخشن
throatier
U
دارای صدای گرفته وخشن
blighted
U
زنگ زده شپشه گرفته
oppressed
U
تحت ستم قرار گرفته
it follows necessarily that
U
ناچار این نتیجه گرفته میشود
The rumour is gaining ground that …
U
این شایعه قوت گرفته است که ...
The car is on fire.
U
اتومبیل آتش گرفته (دارد می سوزد )
Everybody stands in awe of him.
U
ازهمه زهر چشم گرفته است
Silence prevailed every where.
U
سکوت همه جا را فرا گرفته بود
blue
U
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
bluest
U
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
zero hour
<idiom>
U
لحظهای که تصمیم مهمی گرفته میشود
bluer
U
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
prussic acid
U
اسیدی که ازنیل فرنگی گرفته میشود
loan word
U
واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
bloodshot
U
سرخ وورم کرده خون گرفته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com