Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I live a very regular life .
U
زندگی خیلی منظمی دارم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I am in a great hurry . I am pressed for time .
U
خیلی عجله دارم
I am very busy today .
U
امروز خیلی کار دارم
live high off the hog
<idiom>
U
خیلی تجملاتی زندگی کردن
euryhaline
U
مستعد زندگی درابهای خیلی شور
to live like animals
[in a place]
U
در شرایط مسکنی خیلی بد زندگی کردن
[اصطلاح تحقیر کننده ]
micronutrient
U
ترکیبات اصلی ومغذی که بمقدار خیلی کمی برای زندگی لازمست
He is methodical in his work .
U
آدم منظمی ؟ ست
She has got regular teeth .
U
دندانهای منظمی دارد
to get into shape
U
بشکل منظمی دراوردن
line out
U
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
it is impossible to live there
U
نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
iam p to of knowing him
U
از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
iam proud to know him
U
از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
she has a well poised head
U
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns
<idiom>
U
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there
U
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner
<idiom>
U
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
microfilming
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce
U
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency
U
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it.
U
ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
ponderous
U
خیلی سنگین خیلی کودن
rattling
U
خیلی تند خیلی خوب
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
emergency
U
خیلی خیلی فوری
emergencies
U
خیلی خیلی فوری
jim dandy
U
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
I have a carton of cigarettes
U
من یک ... دارم.
i maintain
U
عقیده دارم که ...
I need my e
U
من دوست دارم
I have a question.
U
من یک سئوال دارم.
it is in my recollection
U
یاد دارم
I'm in doubt about it.
U
من بهش شک دارم.
i wish to stay here
U
میل دارم ...
I want to have a word with you . I want you .
U
کارت دارم
i intend to stay here
U
خیال دارم که ...
I'm in a hurry.
من عجله دارم.
I have tobacco.
من یک توتون دارم.
my a is 0 years
U
من 04سال دارم
I agree.
U
قبول دارم.
close the door please
U
خواهش دارم
own a house
U
خانهای دارم
I have a headache.
U
من سر درد دارم.
I am standing by you . I am right behind you .
U
هوایت را دارم
I'm in a hurry.
من عجله دارم
I have an appointment with the dentist.
U
با دندانساز قرار دارم
I feel like throwing up.
<idiom>
U
دارم بالا میارم.
I owe her a grudge
U
حق دارم که با اولج باشم
I am over 50 years old.
U
من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I am staying at the hotel.
U
در هتل منزل دارم.
i am famishing
U
از گرسنگی دارم می میرم
i am on the wrong side of 0
U
من بیش از 05 سال دارم
I am deae beat . I am tired out .
U
از خستگی دارم غش می کنم
i am purposed to go
U
قصد دارم بروم
i am purposed to go
U
در نظر دارم بروم
i have a hunch that
U
سخت گمان دارم که
i have a hunch that
U
بیم یافن ان دارم که ...
i have a silk rug Štoo
U
یک قالیچه ابریشمی هم دارم
i have a suit to the shah
U
به شاه عرض دارم
I have a credit card.
من کارت اعتباری دارم.
I have a pain in my chest.
U
سینه درد دارم
I have cigar
U
من یک سیگار برگ دارم.
I'm on a diet.
من رژیم غذایی دارم.
i humbly request that
U
خواهش عاجزانه دارم که ...
i am busy at the moment
U
اکنون کار دارم
i yearn for
U
ارزوی استراحت دارم
I feel nauseated.
U
حالت تهوع دارم.
iam ill bested
U
موقعیت بدی دارم
i stand to it that
U
جدا عقیده دارم که
i am rials in pocket
U
سه ریال در جیب دارم
I am positive that ...
U
من اطمینان کامل دارم که ...
I believe in God.
U
من به خدا ایمان دارم.
i am reluctant to go
U
اکراه دارم از رفتن
I am beginning to realize ( understand ) .
U
کم کم دارم متوجه می شوم
thank tou for that book
U
خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
please dont forget it
U
خواهش دارم فراموش نکنید
I like it.
U
دوست دارم
[ آن چیز را یا کار را]
.
It pleases me.
U
دوست دارم
[ آن چیز را یا کار را]
.
I am thinding of going to Europe.
U
خیال دارم به اروپ؟ بروم
I have all kinds of problems.
U
هزار جور گرفتار ؟ دارم
I am going on twenty.
U
دارم می روم توی 20سالگی ؟
i heed your help
U
به مساعدت شما احتیاج دارم
I have a steady monthly income.
U
درآمد ماهیانه ثابتی دارم
I'll need a plot of land .
U
یک قطعه زمین لازم دارم
i have worse to tell you
U
بدتر از این دارم که بشمابگویم
I'm working on it.
U
دارم روش کار میکنم.
i have come on business
U
کاری دارم اینجا امدم
i own to having done it
U
اقرار دارم که ان کار را کرده ام
I love her with my whole being .
U
با تمام وجود دوستش دارم
i intend to stay here
U
قصد دارم اینجا بمانم
i am in a hurry for it
U
عجله دارم یا در شتاب هستم
much as I'd like to
<idiom>
U
با اینکه اینقدر دوست دارم
I have to study
U
من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
I would like to know the truth.
U
من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
I have a date with my fiandee.
U
با نامزدم قرار ملاقات دارم
He owes me some money.
U
از او پول می خواهم (طلب دارم )
i have a suit to the shah
U
عریضه برای شاه دارم
do tell me
U
خواهش دارم بمن بگویید
I am working here non-stop.
U
یک بند دارم اینجا کار می کنم
i insist that he is innocent
U
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i have as many books as you
U
کتاب شما دارید منهم دارم
I would like to learn the truth.
U
من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
pray consider my case
U
خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
i insist on his innocence
U
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
I have a son your age.
U
پسری دارم بسن ( وسال) شما
I'm starving
[to death]
.
U
از گرسنگی دارم میمیرم.
[اصطلاح مجازی]
I'm sure we can come to some arrangement.
U
من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
i rely solely on god...
U
تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
I intend to buy a car .
U
خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .
U
دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
i please to do it
U
خوش دارم که این کار را بکنم
i p to arrange an intrriew
U
قصد دارم که مصاحبهای ترتیب دهم
I am looking for work ( ajob).
U
دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
i life that better
U
انرا بیشتر از همه دوست دارم
My clothes are a witness to my poverty.
U
لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
I have a free hand in this matter.
U
دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
Could I have a word with you ?
U
عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
Can I go earlier today, just as a special exception?
U
اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
i intend my son for the bar
U
خیال دارم پسرم را بگذارم وکالت کند
i insist on your being present
U
جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
From your lips to God's ears!
<idiom>
U
امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
iam impatient to go
U
دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
Is there enough time to change trains?
U
آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
I have got into a jam . Iam in a tight corner . I am in a bad fix.
U
بد طوری گیر کرده ام ( دروضع سختی قرار دارم )
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings.
U
عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
AFAIK
U
خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
lifeline
U
خط زندگی
habitancy
U
زندگی
habitance
U
زندگی
lives
U
زندگی
wile a
U
در زندگی
vivification
U
زندگی
existences
U
زندگی
living
U
زندگی
lifelines
U
خط زندگی
lives of great men
U
زندگی
eau de vie
U
اب زندگی
vita
U
زندگی
life
U
زندگی
existence
U
زندگی
togetherness
U
زندگی با هم
pans
U
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan-
U
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan
U
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
lark
U
روش زندگی
larks
U
روش زندگی
facts of life
<idiom>
U
حقایق زندگی
concubinage
U
زندگی بطورصیغه
(the) high life
<idiom>
U
زندگی تجملاتی
lifetime
U
دوره زندگی
cohabitation
U
زندگی باهم
biographies
U
تاریخچه زندگی
biography
U
تاریخچه زندگی
lifetimes
U
دوره زندگی
lifetimes
U
مدت زندگی
country life
U
زندگی روشنایی
dwelt
U
زندگی کرد
lifetime
U
مدت زندگی
azoic
U
تهی از زندگی
life motto
U
شعار زندگی
domiciled
[law]
[politics]
<adj.>
U
محل زندگی
life instinct
U
غریزه زندگی
life of privation
U
زندگی در سختی
life history
U
تاریخچه زندگی
life experiences
U
تجارب زندگی
life sustenance
U
گذران زندگی
life cycle
U
دوره زندگی
Shame on you !
U
تف بر این زندگی
uterine life
U
زندگی زهدانی
life chance
U
مجال زندگی
living standard
U
سطح زندگی
level of living
U
سطح زندگی
life of Riley
<idiom>
زندگی بی دغدغه
resident
<adj.>
U
محل زندگی
life style
U
سبک زندگی
afterlife
U
زندگی پس از مرگ
easy circumstances
U
زندگی راحت
pieds-a-terre
U
جای زندگی
soldiering
U
زندگی سربازی
hutment
U
زندگی در کلبه
lives
U
دوران زندگی
modus vivendi
U
روش زندگی
pied-a-terre
U
جای زندگی
he lives on air
U
زندگی میکند
life
U
دوران زندگی
lifestyles
U
شیوهی زندگی
joie de vivre
U
نشاط زندگی
lifestyle
U
شیوهی زندگی
happy life
U
زندگی اسوده
vitalize
U
زندگی دادن
habit
U
زندگی کردن
vital energy
U
نیروی زندگی
habits
U
زندگی کردن
eremitic life
U
زندگی زاهدانه
eremitism
U
زندگی زاهدانه
intravitam
U
در زمان زندگی
intravital
U
در زمان زندگی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com