English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 235 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
live U زنده کردن
lived U زنده کردن
resuscitate U زنده کردن
resuscitated U زنده کردن
resuscitates U زنده کردن
resuscitating U زنده کردن
resurrect U زنده کردن
resurrected U زنده کردن
resurrecting U زنده کردن
resurrects U زنده کردن
quicken U زنده کردن
quickened U زنده کردن
quickens U زنده کردن
call back to life U زنده کردن
to bring to life U زنده کردن
to call back to life U زنده کردن
to recover to life U زنده کردن
restore to life U زنده کردن
resusctate U زنده کردن
to restor to life U زنده کردن
to restorative to life U زنده کردن
vivify U زنده کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
raise U بنا کردن زنده کردن برانگیختن
raises U بنا کردن زنده کردن برانگیختن
wake U شب زنده داری کردن
waked U شب زنده داری کردن
wakes U شب زنده داری کردن
lucubrate U شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
maieutics U فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
quick en U زنده کردن نیروبخشیدن به
roister U عیاشی و شب زنده داری کردن
vitalize U زنده کردن تحریک کردن
vivisect U موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
To keep late nights [hours] شب زنده داری کردن
To bury blive. U زنده بگور کردن
Other Matches
vivisectional U زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisection U زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivific U زنده
dapper U زنده دل
full of life U سر زنده
viviparous U زنده زا
livelier U زنده
lively U زنده
biotic U زنده
liveliest U زنده
coiner U زنده
lived U زنده
skylarker U زنده دل
alacritous U زنده
vivid U زنده
life full U سر زنده
lighthearted U زنده دل
animate U زنده
animates U زنده
lived U :زنده
fresh U زنده
freshest U زنده
living U زنده
cheerful <adj.> U زنده دل
fresh- U زنده
live bearing U زنده زا
live U :زنده
live U زنده
biogen U زنده زا
lively <adj.> U دل زنده
quick U زنده
genial <adj.> U دل زنده
quicker U زنده
above ground U زنده
quickest U زنده
alive U زنده
dashing U زنده دل
plaster of Paris U گچ زنده
cheerful <adj.> U دل زنده
wanener U شب زنده دار
verve U زنده دلی
wakefulness U شب زنده داری
living environment U محیط زنده
living organisms U موجودات زنده
night waking U شب زنده داری
living polymer U بسپار زنده
living soil U خاک زنده
long little U زنده باد
revives U زنده شدن
lived U زنده بودن
survive U زنده ماندن
activities U زنده دلی
playable U توپ زنده
to see the sun U زنده بودن
activity U زنده دلی
bioderm U لایه زنده
restoration to life U زنده سازی
long live U زنده باد
liveliness U زنده دلی
live steam U بخار زنده
protoplasm U جرم زنده
liven U زنده شدن
quicklime U اهک زنده
vigilance U شب زنده داری
irresuscitable U زنده نشدنی
ground ball U توپ زنده
survivor U شخص زنده
vigils U شب زنده داری
live wire U سیم زنده
live ball U توپ زنده
live wires U سیم زنده
vigil U شب زنده داری
survived <past-p.> U زنده ماندن
anabiosis U زنده سازی
live load U بار زنده
spirituelle U بشاش سر زنده
spiritous U فعال زنده
reviviscence U زنده سازی
survivors U زنده ماندگان
resuscitator U زنده کننده
pernoctation U شب زنده داری
wight U موجود زنده
in vivo U بافت زنده
viable U زنده ماندنی
viviparity U زنده زایی
surviving U زنده ماندن
he suffered at the stake U او را زنده سوزاندند
viva U زنده باد
quick clay U بتن زنده
inter vivos U در میان زنده ها
wake U شب زنده داری
quick lime U اهک زنده
wakes U شب زنده داری
quickens U زنده شدن
protoplast U واحدجرم زنده
revive U زنده شدن
biogenic U زنده زایی
biomass U توده زنده
calcined lime U اهک زنده
vive int U زنده باد!
he suffered at the stake U زنده سوخته شد
revived U زنده شدن
vivas U زنده باد
live U زنده بودن
good U توپ زنده
quicken U زنده شدن
quickened U زنده شدن
survived U زنده ماندن
quick ening U زنده کننده
wakeful U شب زنده دار
lucubration U شب زنده داری
gamesome U زنده روح
biopsy U زنده بینی
resurge U زنده شدن
macroconsumer U زنده خوار
survives U زنده ماندن
waked U شب زنده داری
biophage U زنده خوار
revenant U ادم زنده شده
revitalize U باز زنده ساختن
organisms U ترکیب موجود زنده
up with peacel U زنده باد صلح
vitality U انرژی و زنده دلی
outlive U بیشتر زنده بودن از
revitalising U باز زنده ساختن
to bury alive U زنده بگورکردن یاگذاشتن
live down U باخاطرات زنده ماندن
revitalises U باز زنده ساختن
necrosis U مردن نسوج زنده
combat survival U زنده ماندن در رزم
lump lime U کلوخ اهک زنده
overlive U بیشتر زنده بودن از
He is not alive , is he ? Do you mean to say that he is alive ? U مگر زنده است ؟
photobiotic U زنده بواسطه نور
She wI'll survive . She wI'll pull through. U زنده خواهد ماند
revitalised U باز زنده ساختن
organism U ترکیب موجود زنده
within living memory U تا انجا که مردمان زنده
revitalized U باز زنده ساختن
we are still above ground U هنوز زنده ایم
outlived U بیشتر زنده بودن از
outliving U بیشتر زنده بودن از
biogenic U موجد موجود زنده
live on U بازهم زنده بودن
viviparous U جانور زنده زا ولود
outlives U بیشتر زنده بودن از
to have a wanton imagination U تخیلی زنده داشتن
night owl U ادم شب زنده دار
galliard U ادم دل زنده و شاداب
being U موجود زنده شخصیت
night owls U ادم شب زنده دار
revitalizes U باز زنده ساختن
revitalizing U باز زنده ساختن
live load reduction U کاستن از بار زنده
biomass pyramid U هرم توده زنده
haleness U سلامت زنده دلی
symbiont U موجود زنده اجتمای یا همزی
taxis U واکنش موجود زنده در برابرگرایش
hydrotaxis U واکنش موجود زنده نسبت به اب
caustic lime U اهک زنده باکلسیم زیاد
vivisector U تشریح کننده جانور زنده
biogenic U محصول فعالیت موجودات زنده
turgor U ورم سلولهای زنده گیاهی
survived U زنده ماندن در رزم باززیستی
zombies U انسان زنده شد ادم احمق
survive U زنده ماندن در رزم باززیستی
survives U زنده ماندن در رزم باززیستی
biopsy U ازمایش میکروسکپی بافت زنده
zombi U انسان زنده شد ادم احمق
zombie U انسان زنده شد ادم احمق
surviving U زنده ماندن در رزم باززیستی
live bag U توری که ماهی را در زیر اب زنده نگهمیدارد
biont U واحد مستقل موجود زنده سلول
exodermis U لایهء خارجی سلولهای زنده محیطی
The doctors dont think she wI'll live. U پزشکان امیدی به زنده ماندن اوندارند
presumption of survivorship U فرض زنده بودن پس از مرگ دیگری
biogenetic U مربوط بمنشاء پیدایش موجودات زنده
we eat that we may live U میخوریم برای اینکه زنده باشیم
deme U دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
the old man survived his son U پیرمرد پس از مرگ پسرش زنده بود
nemo est heres viventis U هیچ کس وارث فرد زنده نیست
does your father live U ایا پدر شما زنده است
abiogenesis U ایجاد موجود زنده از موادبی جان
anaerobic U زنده و فعال بدون هوا واکسیژن
biosynthesis U تهیه مواد شیمیایی بوسیله موجودات زنده
pharmacodynamics U مبحث اثر دارو بر ساختمان موجودات زنده
gamodeme U نژاد دور افتاده یا منزوی موجود زنده
survivorship U زنده ماندن پس ازمرگ دیگری و حقوق ناشیه از ان
RealAudio U سیستم ارسال صوت , به صورت زنده روی اینترنت
metabolism U تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
biologism U اشتغال بمطالعه حیات وتجزیه وتحلیل موجودات زنده
metabolisms U تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
live box U جعبه یا قلمی که در اب اویزان میکنند تا موجودات ابزی را زنده نگاهدارند
that book will immortalize him U ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
transmigration U حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
proprioceptive U تحریک شده در اثر تحریکات درونی عضو موجود زنده
pick-me-up <idiom> U بعداز ضعف وخستگی غذا ونوشیدنی خوردن دوباره زنده شدن
biochip U تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
biomorph U [فرم پایه در موضوعات زنده مانند طراحی حیوانات، انسانها یا جانورشناسی]
He poked the mouse with his finger to see if it was still alive. U او [مرد] با انگشتش موش را سیخونک زد تا ببیند که آیا هنوز زنده بود یا نه.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com