English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bastille U زندان عمومی سابق در
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
breakaway U شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
general quarters U اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introducing U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware U ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
general porpose U کارهای عمومی مصارف عمومی
general orders U دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
ci devant U سابق
whilom U در سابق
one-time U سابق
aforegoing U سابق
antecedents U سابق
antecedent U سابق
of old U سابق
predecessor U سابق
predecessors U سابق
quondam U سابق
former U سابق
ex- U سابق قدیمی
ex U سابق قدیمی
by usage U یا معمول سابق
former shampion U قهرمان سابق
foregoing U سابق الذکر
hitherto U سابق بر این
given above U سابق الذکر
of yon U مال سابق
olden U پیشین سابق
before mentioned U سابق الذکر
as before <adv.> U مانند سابق
beforetime U سابق بر این
unabated <adj.> U به شدت سابق
throwback U باز گشت به سابق
antecede U سابق یا اسبق بودن
throwbacks U باز گشت به سابق
ci devant U متعلق بدوره سابق
lire U لیره سابق اتریش
liras U لیره سابق اتریش
lira U لیره سابق اتریش
ex prime minister U رئیس الوزرای سابق
as ... as ever <adv.> U آنطور ... مثل همیشه [سابق]
above سابق الذکر مذکور در فوق
more frequently than ever <adv.> U نسبت به سابق خیلی بیشتر اوقات
estonian U اهل جمهوری سابق استونی درشمال اروپا
backsliding U کسی که پس از ترکیکعادت بد به عادت سابق خود باز میگردد
Serbia U کشور سابق صربیا که امروزه جزء جمهوری یوگوسلاوی است
disaffirm U دعوی سابق را به صلح ختم کردن نقض احکام صادره از دادگاهها
consolidated dining facility U تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
prisons U زندان
jails U زندان
prison U زندان
presidio U زندان
gaoled U زندان
pokey U زندان
gaoling U زندان
gaols U زندان
jail U زندان
jailed U زندان
jailing U زندان
dungeons U زندان
grate U زندان
slammer U زندان
bridewell U زندان
grated U زندان
calaboose U زندان
tolbooth U زندان
gaol U زندان
tollbooth U زندان
hothouses U زندان
hothouse U زندان
quod U زندان
qoud U زندان
grates U زندان
imprisonment U زندان
house of correction U زندان
hoosegow U زندان
dungeon U زندان
prisons U وابسته به زندان
put in jail U به زندان انداختن
put in jail U در زندان افکندن
to serve time U در زندان بسربردن
to break the prison U گریختن از زندان
serve time U در زندان به سر بردن
sweatbox U زندان مجرد
wardens U رئیس زندان
state prison U زندان دولتی
state prison U زندان ایالتی
warden U رئیس زندان
prison camps U زندان صحرایی
confinement U زندان بودن
lockups U زندان کردن
lockup U زندان کردن
life sentence حکم زندان
imprisons U زندان کردن
imprisoning U زندان کردن
solitary confinement U زندان مجرد
solitary confinement U زندان انفرادی
can U زندان کردن
incarcerating U در زندان نهادن
prisons U زندان کردن
incarcerates U در زندان نهادن
incarcerated U در زندان نهادن
incarcerate U در زندان نهادن
prison camp U زندان صحرایی
cans U زندان کردن
canning U زندان کردن
imprison U زندان کردن
bagnio U زندان شرقی
penology U اداره زندان
maximum security prison U زندان فوق امنیتی
confinement facility U تاسیسات زندان
wards U سلول زندان
prison breaker U زندان گریز
disciplinary barracks U زندان دژبان
to cage up U در زندان افکندن
black holes U زندان تاریک
black hole U زندان تاریک
jailbreaks U فرار از زندان
jailbreak U فرار از زندان
close confinement U زندان انفرادی
from out the prison U از توی زندان
ward U سلول زندان
prison U زندان کردن
cell U زندان انفرادی
house of d. U زندان موقتی
disprison U از زندان دراوردن
disciplinary segregation U زندان انضباطی
disciplinary barracks U زندان انضباطی
cells U زندان تکی
cells U زندان انفرادی
prison U وابسته به زندان
cell U زندان تکی
prison breaking U زندان گریزی
dunggeon U زندان زیرزمین
ward U حیاط محوطه زندان
breach of prison U جرم فرار از زندان
extra good time U وقت معافیت از زندان
wards U حیاط محوطه زندان
coop U اغل گوسفند زندان
extra good time U معافی مشروط از زندان
oubliettes U سیاه چال ها [در زندان]
dungeons U سیاه چال ها [در زندان]
to bail out U با ضمانت از زندان دراوردن
wardress U نگهبان و محافظ زن در زندان
oubliette U سیاه چال [در زندان]
dungeon U سیاه چال [در زندان]
recommit U دوباره زندان کردن
clink U زندان [اصطلاح روزمره]
governors U حاکم رئیس زندان
prison psychosis U روان پریشی زندان
governor U حاکم رئیس زندان
marshall U مارشال رئیس زندان
lay fast by the heels U در بند یا زندان نهادن
lay by the heels U در بند یا زندان نهادن
He was sent to jail. U اورابه زندان انداختند
To beak jail . U از زندان فرار کردن
prisoner of war cage U زندان زندانیان جنگی
jug U زندان [اصطلاح روزمره]
postliminum U قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
quads U زندانی کردن در زندان افکندن
quad U زندانی کردن در زندان افکندن
send up <idiom> U حکم به زندان انداختن کسی
diversion law U استفاده ازجایگزین جزابه جای زندان
run (someone) in <idiom> U به زندان بردن ،دستگیر کردن
to cast [throw] somebody into the dungeon U به زندان انداختن کسی [تاریخ]
to dungeon somebody U به زندان انداختن کسی [تاریخ]
diversion U استفاده ازجایگزین جزابه جای زندان
penitentiary U دار التادیب بازداشتگاه یا زندان مجرمین
prison bird U کسیکه زندان خانه او شده است
jailŠetc U کسیکه زندان خانه اوشده است
penitentiaries U دار التادیب بازداشتگاه یا زندان مجرمین
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
oubiette U زندان پنهان که در بالای ان یک روزنه هست و بس سیاه چال
negligent escape U فرار از زندان بدون اطلاع ورضایت مامور محافظش
turnkey U کلید دار زندان دستگاه انحراف سنج زاویه
common carrier U موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
colony U موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان]
court of record U در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence. U قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.
contempt U در CLممکن است این جرم به وسیله جریمه یا زندان یا هردو کیفر داده شود اهانت
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
generals U عمومی
oecumenical U عمومی
hackneyed U عمومی
outline U خط عمومی
overt U عمومی
popular U عمومی
commonest U :عمومی
commoners U :عمومی
general porpose U عمومی
commoners U عمومی
commonest U عمومی
common U :عمومی
general U عمومی
universal U عمومی
common U عمومی
generic U عمومی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com