English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (28 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
neutral earth U زمین کردن نقطه صفر
surface zero U نقطه صفر زمین
perigee U نزدیکترین نقطه مدار به کره زمین
epicentre U نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
epicentres U نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
departure end U نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
hyperborean U ساکن دورترین نقطه شمالی زمین بسیار سرد
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
succeeding spot U نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود
offset distance U مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
check point U نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
point of fall U نقطه فرود گلوله به زمین به طور فرضی که با دهانه لوله در یک افق قرار دارد
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
plan range U در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
choke modulation U مدولاسیون توسط پیچک مدولاسیون پیچکی تضمین پیچکی
ground U زمین کردن
grounding U زمین کردن
dig , in U گود کردن زمین
harrows U صاف کردن زمین
harrow U صاف کردن زمین
dibble U گود کردن زمین
peneplain U فرسوده کردن زمین
to dig out U گود کردن زمین
to work the land U زمین را زراعت کردن
protective earthing U زمین کردن حفافتی
to clear land U زمین راصاف کردن
geodesy U مساحی کردن زمین
to cultivate land U زمین را کشت کردن
to till the soil U زمین را کشت کردن
peneplane U فرسوده کردن زمین
search U مراقبت کردن از زمین
search U کاوش کردن زمین
terrain spotting U تجسس کردن زمین
searchingly U کاوش کردن زمین
searched U مراقبت کردن از زمین
searched U کاوش کردن زمین
searches U مراقبت کردن از زمین
searches U کاوش کردن زمین
searchingly U مراقبت کردن از زمین
terrain spotting U دیدبانی کردن زمین
harrow U باچنگک زمین را صاف کردن
photo imagery U عکس برداری کردن از زمین
grubs U زمین کندن جستجو کردن
grub U زمین کندن جستجو کردن
harrows U باچنگک زمین را صاف کردن
grubbed U زمین کندن جستجو کردن
bedraggle U روی زمین کشیدن و چرک کردن
geologize U ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
geologize U مطالعه علم زمین شناسی کردن
solstitium U [نقطه] انقلاب [ستاره شناسی]
reclaim U نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
hovering U پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
reclaimed U نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaiming U نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
soil improvement U بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
peg out U کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
reclaims U نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
clip U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
bow line U نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
clippings U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clips U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clipped U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
paralyzed U زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzing U زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyses U زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysing U زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzes U زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyse U زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysed U زمین گیر کردن خنثی کردن
reventment U روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
live out of a suitcase <idiom> U تنها بایک چمدان زندگی کردن
too many irons in the fire <idiom> U بایک دست چند هندوانه بلند کردن
descentheight U ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
fumbles U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumble U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbled U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
send in U وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
double star U ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
binary star U ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
coils U حلقه کردن بوبین
coiled U حلقه کردن بوبین
coil U حلقه کردن بوبین
surface missile U موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
three phase four wire system U سیستم سه فازه باسیم نقطه ستاره سیستم چهارسیمه
ground U کف زمین
cinder tracks U زمین دو
land n U زمین
cinder track U زمین دو
floor U کف زمین
ground line U خط زمین
floors U کف زمین
aerospace U جو زمین
floored U کف زمین
acres U زمین
this earthly round U زمین
real estate U زمین
ground surface U کف زمین
domains U زمین
domain U زمین
earth U زمین
land U زمین
norland U زمین
earths U زمین
fields U زمین
ground U زمین
ground U : زمین
grass roots U کف زمین
ground [British] [floor] U کف زمین
floor U کف زمین
grazes U زمین
lackland U بی زمین
extra terrestrial U زمین
earthing U زمین
fielded U زمین
field U زمین
rooter U زمین کن
soils U زمین
terrain U زمین
tellus U زمین
geodetically U زمین
globe U زمین
soiling U زمین
acre U زمین
grazed U زمین
globes U زمین
soil U زمین
graze U زمین
Lesghi star U ستاره لسگی [این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
low land U زمین پست
gridition U زمین فوتبال
zamindar U زمین دار
bad soil U زمین سست
land reclamation U ابادانی زمین
badland U زمین لم یزرع
campaign U زمین مسطح
greenside U در مجاورت زمین
land of promise U زمین موعود
tectonic U زمین ساخت
routes U به زمین نشاندن
cripples U زمین گیر
to kiss the ground U زمین بوسیدن
grids U زمین فوتبال
zamindar U مالکین زمین
touch line U خط کناری زمین
land reclamation U عمران زمین
groundskeeper U متصدی زمین
landed U زمین دار
playing area U محدوده زمین
homes U زمین خودی
contour line U خط برجستگی زمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com