Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
out door court
U
زمین هوای ازاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
out of door
U
در هوای ازاد
open air
U
در هوای ازاد
out of doors
U
در هوای ازاد
the open
U
هوای ازاد
open exercise
U
ورزش در هوای ازاد
out door
U
صحرایی در هوای ازاد انجام شده
genies
U
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
genie
U
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
serenading
U
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
blast valve
U
سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
serenaded
U
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenade
U
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenades
U
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
terrestrial environment
U
وضع عوارض و اب و هوای زمین
tartars
U
نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
tartar
U
نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
redeye
U
موشک زمین به هوای ردای که از روی دوش تیراندازی میشود
typhoon
U
نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoons
U
نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
gimlets
U
نوعی موشک ازاد هوا به زمین با پرههای تاشونده
gimlet
U
نوعی موشک ازاد هوا به زمین با پرههای تاشونده
plenum method
U
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
plan range
U
در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
fog lookouts
U
دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
glide path
U
مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
turbocharger
U
گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
free air anomaly
U
اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
turbojet
U
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium
U
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
high sea
U
دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
moist air
U
هوای تر
petticoatsfever
U
هوای زن
air blast
U
هوای دم
free enterprise
U
اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
compressed air
U
هوای فشرده
temperate climate
U
اب و هوای معتدل
carburetor air
U
هوای کاربراتور
emergency air
U
هوای اضطراری
foul weather
U
هوای نامساعد
air breathing
U
هوای تنفسی
secondry air
U
هوای ثانویه
stable air
U
هوای پایدار
drippy
U
هوای گرفته
dead air
U
هوای راکد
exhaust air
U
هوای خروجی
agglutinant
U
هوای التیام
queen's weather
U
هوای باز
raininess
U
هوای بارانی
compressed air
U
هوای متراکم
forced draft
U
هوای با فشار
circulationg air
U
هوای در گردش
air
U
هوای دم هوا
broken weather
U
هوای بی قرار
adverse weather
U
هوای نامساعد
blast roasting
U
تشویه با هوای دم
passion
U
هوای نفس
foul weather
U
هوای خراب
airs
U
هوای دم هوا
In the open air.
U
در هوای آزاد.
swelter
U
هوای گرم
swelters
U
هوای گرم
marsh malaria
U
هوای مردابی
marine climate
U
اب و هوای دریایی
low air pressure
U
فشار هوای کم
intake air
U
هوای ورودی
heavy weather
U
هوای خراب
liquid air
U
هوای مایع
aired
U
هوای دم هوا
hot blast
U
هوای دم داغ
sweltered
U
هوای گرم
heavy weather
U
هوای طوفانی
humid air
U
هوای نمناک
humid air
U
هوای شرجی
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
lour
U
هوای گرفته وابریwerewolf
blasts
U
هوای دم کوره بلند دم
blast
U
هوای دم کوره بلند دم
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
hot blast main
U
هدایت هوای دم داغ
hot blast cupola
U
کوپل هوای گرم
forced draft
U
هوای تحت فشار
acclimating
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
caisson foundation
U
پی سازی با هوای فشرده
acclimates
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
owl light
U
هوای گرگ و میش
cold fronts
U
پیشان هوای سرد
cold fronts
U
جبهه هوای سرد
cold front
U
پیشان هوای سرد
blow hot
U
هوای گرم دمیدن
twilight
U
هوای گرگ ومیش
blow cold
U
هوای سرد دمیدن
mouthpiece
U
لوله هوای غواص
free living
U
تسلیم هوای نفس
oh what a nasty weather
U
چه هوای کثیفی است
liquid air container
U
مخزن هوای مایع
cooling blower
U
دمنده هوای سرد
cooling air
U
هوای سرد کننده
mouthpieces
U
لوله هوای غواص
effulge
U
برق هوای باز
warm fronts
U
جبهه هوای گرم
warm front
U
جبهه هوای گرم
saturated air
U
هوای اشباع شده
fair weather
U
دارای هوای صاف
cold front
U
جبهه هوای سرد
secondary airflow
U
جریان هوای فرعی
liquid air
U
هوای مایع شده
mouthguard
U
لوله هوای غواص
torchlight
U
هوای گرگ ومیش
intake air heater
U
گرمکن هوای ورودی
intake air
U
هوای مکیده شده
choke damp
U
دم :هوای ته چاه یاکان
lowered
U
هوای گرفته وابری
lowering
U
هوای گرفته وابری
heatwave
U
موج هوای گرم
ego trips
U
تسلیم به هوای نفس
ego trip
U
تسلیم به هوای نفس
outdoorsy
<adj.>
U
عاشق هوای آزاد
air compressor
U
هوای فشرده ساز
heatwave
U
هوای گرم طولانی
cold spell or cold snap
<idiom>
U
یک جعبه هوای سرد
bleed air
U
هوای کمپرس شده
tire inflation
U
فشار هوای لاستیک
dusk
U
هوای گرگ ومیش
tire pressure
U
فشار هوای لاستیک
Beautiful music ( weather ) .
U
موسیقی ( هوای ) قشنگ
heatwaves
U
هوای گرم طولانی
lowers
U
هوای گرفته وابری
lower
U
هوای گرفته وابری
heatwaves
U
موج هوای گرم
air tank
U
کپسول هوای غواصی
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
acclimatization
U
توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatation
U
توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatization
U
عادت کردن به هوای کوهستان
air space
U
قشر هوای دیوار خالی
air lift
U
دستگاه ابکش با هوای فشرده
To cherish a desire for something .
U
هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
To have a fancy for something .
U
هوای چیزی را درسر داشتن
Keep an eye on things.
U
هوای کاررا داشته باش
caliduct
U
پخش کننده هوای گرم
heaving
U
رقص ناو در هوای طوفانی
storm door
U
درب عایق هوای توفانی
inclement weather
U
هوای بسیار سرد یا طوفانی
acclimation
U
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
thermostats
U
تنظیم کننده هوای سرد
brisk air
U
هوای خنک و فرح بخش
self will
U
خود رایی هوای نفس
sensualist
U
پیرو هوای نفس واحساس
sensualize
U
پیروی از هوای نفس کردن
thermostat
U
تنظیم کننده هوای سرد
fair-weather
U
خوب هنگام هوای صاف
smog
U
هوای الوده به دود وبخار
sidewinder
U
موشک هوا به هوای سایدویندر
thermal target
U
هوای گرم بالارونده برای بالون
She has a craving to travel .
U
دلش هوای سفر کرده است
velocity stacks
U
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
U
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com