Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ground
U
زمین میدان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
axis of earth magnetic field
U
محور میدان مغناطیسی زمین
earth magnetic field
U
میدان مغناطیسی زمین
send in
U
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
terrestrial magnetic field
U
میدان مغناطیسی زمین
Other Matches
compound wound generator
U
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court
U
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field
U
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law
U
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
battlefield recovery
U
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
closure minefield
U
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
courses
U
میدان تیر میدان
coursed
U
میدان تیر میدان
course
U
میدان تیر میدان
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
hasty breaching
U
نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
line bay
U
میدان خط
ring
U
میدان
aimed
U
میدان
line of force
U
خط میدان
aims
U
میدان
trone
U
میدان
aim
U
میدان
space
U
میدان
reached
U
میدان
placing
U
میدان
reaches
U
میدان
scope
U
میدان
reaching
U
میدان
plains
U
میدان
plain
U
میدان
plainer
U
میدان
places
U
میدان
reach
U
میدان
spaces
U
میدان
arenas
U
میدان
ROUNDABOUT
U
میدان
field line
U
خط میدان
sq
U
میدان
arena
U
میدان
forum
U
میدان
forums
U
میدان
zero field
U
بی میدان
place
U
میدان
plainest
U
میدان
fields
U
میدان
piazza
U
میدان
frontage
U
میدان
plaza
U
میدان
frontages
U
میدان
fielded
U
میدان
field
U
میدان
agora
U
میدان
open space
U
میدان
domain
U
میدان
domains
U
میدان
arena
U
میدان مسابقات
front porch
U
میدان جلو
game keeper
U
قرق چی میدان
the butts
U
میدان تیراندازی
perceptual field
U
میدان ادراکی
test bay
U
میدان ازمایش
inhomogeneity of a field
U
غیریکنواختی یک میدان
tension field
U
میدان کششی
arenas
U
میدان مسابقات
uniform field
U
میدان یکنواخت
ranges
U
میدان تیر
fixed field
U
میدان ثابت
scope
U
میدان دید
outfight
U
از میدان در کردن
ranged
U
میدان حدودتغییرات
ranged
U
میدان تیر
range
U
میدان حدودتغییرات
field strength
U
شدت میدان
range
U
میدان تیر
unfield
U
میدان بالا
field theory
U
تئوری میدان ها
two phase field
U
میدان دو فاز
playing fields
U
میدان بازی
ranges
U
میدان حدودتغییرات
field repetition rate
U
بسامد میدان
force field
U
میدان نیرو
flying ground
U
میدان پرواز
flying field
U
میدان فرودگاه
firing range
U
میدان تیر
filed circuit
U
مدار میدان
field voltage
U
ولتاژ میدان
field vector
U
بردار میدان
champ
U
میدان جنگ
tube of force
U
لوله میدان
on sight
U
در میدان دیددوربین
magnetic balance
U
تعادل میدان
rotary field
U
میدان دوار
rotating field
U
میدان گردان
battlefields
U
میدان جنگ
battlefields
U
میدان نبرد
magnetic stray field
U
میدان پراکنده
champed
U
میدان جنگ
champing
U
میدان جنگ
champs
U
میدان جنگ
backs
U
مدافع خط میدان
back
U
مدافع خط میدان
squaring
U
جذر میدان
squares
U
جذر میدان
magnetizing field
U
میدان مغناطیس گر
battlefield
U
میدان نبرد
battlefield
U
میدان جنگ
protected field
U
میدان محفوظ
magnetic f.
U
میدان مغناطیسی
radiation field
U
میدان تابش
parading
U
میدان رژه
low field
U
میدان ضعیف
radar ranging
U
میدان رادار
parades
U
میدان رژه
magnetic flux line
U
خط میدان مغناطیسی
paraded
U
میدان رژه
magnetic field line
U
خط میدان مغناطیسی
parade
U
میدان رژه
purview
U
حدود میدان
sight
U
میدان دید
sights
U
میدان دید
line of magnetic field strength
U
خط میدان مغناطیسی
psychological field
U
میدان روانی
squared
U
جذر میدان
square
U
جذر میدان
plaza
U
میدان عمومی
induction field
U
میدان القائی
minefield
U
میدان مین
minefields
U
میدان مین
image field curvature
U
انحنای میدان
warfare
U
میدان جنگ
image field
U
میدان تصویر
maxwell field
U
میدان ماکسولی
maxwell field
U
میدان ماکسول
high field
U
میدان قوی
phenomenal field
U
میدان پدیداری
yards
U
محوطه یا میدان
yard
U
محوطه یا میدان
obstacle course
U
میدان موانع
playing field
U
میدان بازی
inhomogeneous field
U
میدان غیریکمواخت
stray field
U
میدان هرز
middles
U
میانه میدان
rink
U
میدان یخ بازی
main field
U
میدان اصلی
sensory field
U
میدان حسی
series field
U
میدان زنجیری
rinks
U
میدان یخ بازی
irrotational field
U
میدان ناگردان
intermediate field
U
میدان واسطه
shunt field
U
میدان شنتی
intermediate field
U
میدان میانی
interference field
U
میدان انترفرنس
interference field
U
میدان مزاحم
ring
U
انگشتر میدان
solenoidal field
U
میدان سولنئیدی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com