Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
irrigable area
U
زمین قابل ابیاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
irrigable
U
قابل ابیاری
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
arable
U
قابل زرع زمین مزروعی
croft
U
زمین قابل کشت پیوسته بخانه
crofts
U
زمین قابل کشت پیوسته بخانه
scrubs
U
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbed
U
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrub
U
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbing
U
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
irrigation
U
ابیاری
irrigational schemes
U
طرحهای ابیاری
sprinkler irrigation
U
ابیاری بارانی
water system
U
سیستم ابیاری
border check irrigation
U
ابیاری نواری
irrigation system
U
شبکه ابیاری
border ditch irrigation
U
ابیاری نواری
subbing
U
ابیاری زیرزمینی
overirrigation
U
ابیاری اضافی
irrigative
U
ابیاری کننده
irrigational
U
وابسته به ابیاری
subsoil irrigation
U
ابیاری زیرزمینی
surface irrigation
U
ابیاری سطحی
irrigation consumption
U
مصرف ابیاری
catch feeder
U
جوی ابیاری
irrigation channel
U
کانال ابیاری
kharif irrigation
U
ابیاری تابستانه
systematic irrigation
U
ابیاری منظم
acequia
U
نهر ابیاری
irrigated
U
ابیاری کردن
irrigate
U
ابیاری کردن
over irrigation
U
فزون ابیاری
irrigates
U
ابیاری کردن
sewage irrigation
U
ابیاری فاضلاب
irrigating
U
ابیاری کردن
streams
U
جریان اب ابیاری جویبار
ideal irrigation interval
U
فاصله مطلوب ابیاری
take out gate
U
دریچه ابگیر ابیاری
streamed
U
جریان اب ابیاری جویبار
stream
U
جریان اب ابیاری جویبار
over irrigation
U
ابیاری بیش ازحد
tank irrigation
U
شبکه ابیاری با مخازن کوچک
aeration irrigation
U
ابیاری برای تهویه خاک
irrigationist
U
کسیکه در مسائل وابسته به ابیاری علاقمند است
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
drainage system
U
سیستم ابیاری سیستم تخلیه اب
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
sensible
U
قابل درک قابل رویت
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
surface to surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
surface missile
U
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
grass roots
U
کف زمین
earths
U
زمین
land n
U
زمین
ground surface
U
کف زمین
lackland
U
بی زمین
aerospace
U
جو زمین
ground
U
: زمین
ground
U
زمین
earth
U
زمین
norland
U
زمین
floor
U
کف زمین
floor
U
کف زمین
ground
U
کف زمین
ground line
U
خط زمین
cinder track
U
زمین دو
cinder tracks
U
زمین دو
real estate
U
زمین
terrain
U
زمین
ground
[British]
[floor]
U
کف زمین
floored
U
کف زمین
floors
U
کف زمین
acre
U
زمین
domain
U
زمین
rooter
U
زمین کن
land
U
زمین
extra terrestrial
U
زمین
fielded
U
زمین
soil
U
زمین
grazes
U
زمین
domains
U
زمین
acres
U
زمین
tellus
U
زمین
soils
U
زمین
soiling
U
زمین
field
U
زمین
globe
U
زمین
globes
U
زمین
fields
U
زمین
graze
U
زمین
this earthly round
U
زمین
geodetically
U
زمین
earthing
U
زمین
grazed
U
زمین
landward
U
بسوی زمین
terrain
U
عوارض زمین
terrestrial
U
زمین خاکی
soil species
U
نوع زمین
mid court
U
وسط زمین
away
U
زمین حریف
terrain
U
زمین ناحیه
scrub land
U
زمین بایر
stamp one's foot
U
پا به زمین زدن
contour
U
عوارض زمین
laird
U
صاحب زمین
subbasement
U
زیر زمین
terrain features
U
عوارض زمین
strake
U
باریکه زمین
terrene
U
زمین سرزمین
science of geology
U
زمین شناسی
geophysics
U
زمین فیزیک
borderlands
U
زمین سرحدی
borderland
U
زمین سرحدی
soil creep
U
زمین خزه
mixed graze
U
توام زمین
playing field
U
زمین بازی
basement
U
زیر زمین
the terrestrial
U
کره زمین
playing field
U
زمین فوتبال
playing fields
U
زمین بازی
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com