Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
public d.
U
زمین خالصه
public domain
U
زمین خالصه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crown land
U
خالصه
public domain
U
خالصه
public domain
U
ملک خالصه
public domain
U
خالصه دولتی
domains
U
املاک خالصه
domain
U
املاک خالصه
public ownership
U
ملک خالصه
public domain
U
ملک خالصه
public ownership
U
خالصه دولتی
public domain
U
خالصه دولتی
freeboard
U
حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
surface-to-surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface missile
U
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
ground surface
U
کف زمین
real estate
U
زمین
earth
U
زمین
earths
U
زمین
tellus
U
زمین
ground line
U
خط زمین
acres
U
زمین
acre
U
زمین
floor
U
کف زمین
norland
U
زمین
cinder tracks
U
زمین دو
cinder track
U
زمین دو
soil
U
زمین
terrain
U
زمین
soiling
U
زمین
soils
U
زمین
this earthly round
U
زمین
floored
U
کف زمین
floors
U
کف زمین
grazes
U
زمین
rooter
U
زمین کن
land
U
زمین
lackland
U
بی زمین
land n
U
زمین
grass roots
U
کف زمین
graze
U
زمین
grazed
U
زمین
globe
U
زمین
geodetically
U
زمین
ground
U
زمین
ground
[British]
[floor]
U
کف زمین
fielded
U
زمین
ground
U
کف زمین
aerospace
U
جو زمین
fields
U
زمین
earthing
U
زمین
domains
U
زمین
domain
U
زمین
globes
U
زمین
ground
U
: زمین
field
U
زمین
extra terrestrial
U
زمین
floor
U
کف زمین
original ground
U
زمین بکر
upland
U
زمین کوهستانی
upland
U
زمین بلند
parterre
U
در طول زمین
paralytic disability
U
زمین گیری
feature line
U
خط عوارض زمین
uplands
U
زمین کوهستانی
uplands
U
زمین بلند
terrain
U
زمین ناحیه
terrestrial
U
زمین خاکی
landward
U
بسوی زمین
physical characteristics
U
خصوصیات زمین
emblements
U
حاصل زمین
pervious ground
U
تراوا زمین
permeable ground
U
زمین تراوا
permeable ground
U
تراوا زمین
earth excavating
U
حفاری زمین
terrain
U
عوارض زمین
terrain
U
نوع زمین
earth electrode
U
الکترد زمین
terrain
U
زمین عملیات
earth current
U
برق زمین
earth crust
U
پوسته زمین
basement
U
زیر زمین
basements
U
زیر زمین
planned chart
U
کروکی زمین
field of play
U
زمین بازی
oblique compartment
U
زمین مورب
nutation
U
اهتزاز زمین
paralysis
U
زمین گیری
geoid
U
زمین وار
floor
U
محدوده زمین
floored
U
محدوده زمین
geoid
U
زمین دیسه
floors
U
محدوده زمین
neutral earth
U
زمین خنثی
natural ground
U
زمین طبیعی
demesne
U
تملک زمین
crust
U
پوسته زمین
occident
U
مغرب زمین
geodesy
U
زمین سنجی
difficult terrain
U
زمین دو عارضه
original ground
U
زمین طبیعی
drill harrow
U
زمین صاف کن
flat ground
U
زمین تخت
laird
U
صاحب زمین
open country
U
زمین باز
flat ground
U
زمین مسطح
downfield
U
زمین حریف
borderland
U
زمین سرحدی
foreland
U
زمین جلوامده
geochemistry
U
زمین شیمی
borderlands
U
زمین سرحدی
lairds
U
صاحب زمین
bog
U
زمین باطلاقی
bogs
U
زمین باطلاقی
speculation
U
زمین خواری
crusts
U
پوسته زمین
soil strain
U
فشار زمین
panhandles
U
زمین باریکه
earthward
U
بسوی زمین
earthmoving
U
حرکت زمین
panhandling
U
زمین باریکه
sandy soil
U
زمین ماسهای
salle d'armes
U
زمین شمشیربازی
earthwards
U
بطرف زمین
earthling
U
اهل زمین
rolling country
U
زمین پوشیده
rootle
U
زمین راباپوزکندن
earthing strap
U
تسمه زمین
territories
U
زمین ملک
territory
U
زمین ملک
route
U
به زمین نشاندن
panhandled
U
زمین باریکه
panhandle
U
زمین باریکه
earthward
U
بطرف زمین
soil species
U
نوع زمین
soil creep
U
زمین خزه
site building
U
زمین ساختمانی
site building
U
زمین زیربنا
glebe
U
زمین خاک
gore
U
زمین سه گوش
gored
U
زمین سه گوش
gores
U
زمین سه گوش
goring
U
زمین سه گوش
plant
U
در زمین قراردادن
plants
U
در زمین قراردادن
scrub land
U
زمین بایر
earthwards
U
سوی زمین
science of geology
U
زمین شناسی
saturated ground
U
زمین سیراب
routes
U
به زمین نشاندن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com