English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
gravitation U نیروی گرایشی زمین
geostrophic U وابسته به نیروی انحناء وپیچیدگی یا انقباضی که دراثرگردش زمین ایجادمیشود
friendliest U نیروی خودی
friendly U نیروی خودی
friendlier U نیروی خودی
friendlies U نیروی خودی
ingross U جمع اوری کردن نیروی خودی
homes U زمین خودی
home U زمین خودی
strake U باریکه زمین
panhandles U زمین باریکه
panhandle U زمین باریکه
panhandled U زمین باریکه
panhandling U زمین باریکه
screed U تکه پاره باریکه زمین
icing U ضربه خطای مدافع از نیمه زمین خودی به خط دروازه حریف
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
free air anomaly U اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
eagle flight U نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
attached strength U استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
jet propulsion U نیروی جت
jetted U نیروی جت
jets U نیروی جت
total force U نیروی کل
jetting U نیروی جت
jet U نیروی جت
eccentric force U نیروی برونگرا
economic potential U نیروی اقتصادی
security force U نیروی تامینی
effective force U نیروی موثر
shear load U نیروی برشی
service component U نیروی مسلح
the sabre U نیروی نظامی
tide rising force U نیروی کشنداور
buoyancy U نیروی ارشمیدس
buoyancy U نیروی بالابری
seed stock U نیروی ذخیره
sediment dislodging force U نیروی کشش
explosive force U نیروی انفجار
external force U نیروی بیرونی
external force U نیروی خارجی
tonicity U نیروی ارتجاعی
air forces U نیروی هوایی
retentivity U نیروی حفظ
torsional force U نیروی پیچشی
adhesive force U نیروی چسبندگی
retentiveness U نیروی نگاهداری
retentive power or memory U نیروی ضبط
adhesive force U نیروی چسبنده
rotor force U نیروی روتور
fire power U نیروی اتش
field force U نیروی میدانی
total labor force U کل نیروی کار
screening force U نیروی پوشاننده
screening force U نیروی پوششی
to gauge wind U نیروی بادراسنجیدن
impetus U نیروی جنبش
centrifugal force U نیروی مرکزگریز
impetus U نیروی محرک
resutant force U نیروی برایند
air force U نیروی هوایی
specified command U نیروی اختصاصی
tensile force U نیروی کششی
electromotive force U نیروی برقرانی
force U نیروی نظامی
forces U نیروی نظامی
electromotive force U نیروی الکتروموتوری
electrostatic force U نیروی الکتروستاتیکی
police force U نیروی انتظامی
manpower U نیروی کار
manpower U نیروی انسانی
police forces U نیروی پلیس
police forces U نیروی انتظامی
police force U نیروی پلیس
forcing U نیروی نظامی
emf U نیروی برقرانی
striking force U نیروی یورش
labour U نیروی انسانی
yoghurts U نیروی ذخیره
yogurts U نیروی ذخیره
exchange force U نیروی تبادلی
thews U نیروی عضلانی
propulsion U نیروی محرکه
elastic force U نیروی ارتجاع
shearing force U نیروی برشی
labors U نیروی انسانی
labored U نیروی انسانی
equilibrant U نیروی متعادل
electric force U نیروی الکتریکی
striking force U نیروی ضربتی
yoghourts U نیروی ذخیره
strike force U نیروی ضربتی
the enemy U نیروی دشمن
the power of imagination U نیروی پندار
yoghurt U نیروی ذخیره
soldiery U نیروی نظامی
elanvital U نیروی حیاتی
restoring force U نیروی بازگرداننده
mechanized force U نیروی مکانیزه
water power U نیروی ابی
ground force U نیروی زمینی
mailed fist U نیروی مسلح
magnetic force U نیروی مغناطیسی
mmf U نیروی مغناطیسرانی
magnemotive force U نیروی مغناطیسرانی
ground forces U نیروی زمینی
lorentz force U نیروی لورنتس
he acted from impluse U نیروی ناگهانی یا
london force U نیروی لاندنی
lifting power U نیروی خیزش
man power U نیروی مردانه
propellants U نیروی محرکه
propellant U نیروی محرکه
dynamic U نیروی درونی
vitality U نیروی حیاتی
electricity U نیروی کهربایی
muscle U نیروی عضلانی
muscles U نیروی عضلانی
marine forces U نیروی تفنگدار
lifeblood U نیروی حیاتی
centripetal force U نیروی مرکزگرا
kinetic energy U نیروی فعال
mana U نیروی جادویی
man power U نیروی انسانی
lifting power U نیروی بالابری
hoisting power U نیروی صعودی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com