English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
allocated time U زمان نامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
illustrious U نامی
calumnies U بد نامی
ignominy U بد نامی
calumny U بد نامی
depravation U بد نامی
depravement U بد نامی
rated output U توان نامی
rated value U مقدار نامی
famous U معروف نامی
design size U اندازه نامی
rated fatigue limit U حد دوام نامی
nominal size U اندازه نامی
nominal length U طول نامی
matronymic U مادر نامی
nominal diameter U قطر نامی
nominal frequency U فرکانس نامی
patronymic U پدر نامی
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
toponymic U وابسته به مکان نامی
maximum ratings U مقدار نامی حداکثر
to be called U به نامی خوانده شدن
rated pay load U بار مفید نامی
traducement U بدنام سازی بد نامی
impedance voltage U ولتاژاتصال کوتاه نامی
motor rating U توان نامی موتور
frequency range U محدوده فرکانس نامی
maximum current rating U جریان نامی حداکثر
anomia U زبان پریشی نامی
frequency range U حیطه فرکانس نامی
nominal bandwidth U پهنای باند نامی
hosts U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hercules U پهلوان نامی اساطیریونان و روم
heraclidae U اولادهرکول پهلوان نامی یونان
color anomia U زبان پریشی نامی رنگها
cock a doodle doo U نامی که بچه بخروس میدهد
i sold it to one abdullah U به عبدالله نامی انرا فروختم
maximum load rating U قابلیت بارگیری نامی حداکثر
hosting U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
host U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosted U نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
toponymy U ذکر اسامی نواحی مکان نامی
shaken U وابسته به شکسپیر شاعر نامی انگلیس
virgilian U به شیوه virgil شاعر نامی روم
the porch U رواق یا ایوان نامی اتن وشاگردانش بیشتربدانجامیرفتند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
symbolically U نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
symbolic i/o assignment U نامی برای مشخص کردن یک واحد ورودی خروجی
Glasgow School U [نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
symbolic U نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
log in name U نامی که توسط ان سیستم کامپیوتر استفاده کننده را می شناسد
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
rontgen U نام فیزیکدان نامی المان که پرتو مجهول را پیدا کرد
koh i noor U کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
big five U بیشتر باthe بزرگان پنجگانه . نامی است که در کنفرانس صلح پاریس 9191 به فرانسه امریکا
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
seek time U زمان جستجو زمان طلب
presented U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
presents U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
present U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
to win one's spurs U بدرجه سلحشوری رسیدن برجسته شدن نامی شدن شهرت یافتن
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
data aggregate U مجموعهای ازاقلام داده درون یک رکورد که نامی به ان داده شده است وبه صورت کلی به ان رجوع می گردد
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
ratings U توان نامی توان قدرت
rating U توان نامی توان قدرت
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
times U زمان
coinstantaneous U هم زمان
contemporaneous U هم زمان
cycle time U زمان
cotemporaneous U هم زمان
stroking U زمان
strokes U زمان
stroked U زمان
dates U زمان
terming U زمان
termed U زمان
term U زمان
date U زمان
thence U از ان زمان
time-piece U زمان
time of blowing U زمان دم
period U زمان
thitherto U تا ان زمان
tempos U زمان
yet U تا ان زمان
zeitgeist U زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
clocks U زمان ها
whene'er U هر زمان
clock U زمان
timepiece U زمان
away U از ان زمان
periods U زمان
tempo U زمان
synchronous U هم زمان
simultaneously U در یک زمان
time U زمان
time consuming U زمان بر
stroke U زمان
time-consuming U زمان بر
timed U زمان
synchrone U هم زمان
acceleration time U زمان شتاب
timming U زمان گیری
response time U زمان واکنش
retention time U زمان بازداری
run time U زمان اجرا
rise time U زمان خیز
time slice U قطعه زمان
lapse U گذشت زمان
time utility U استفاده از زمان
timeer U زمان سنج
turn around time U زمان برگشت
relaxation time U زمان اسایش
transition time U زمان انتقال
turnaround time U زمان گردش
relief time U زمان استراحت
transit time U زمان عبور
transit time U زمان گذار
transfer time U زمان انتقال
response time U زمان واگنش
turnaround time U زمان برگشت
training time U زمان تمرین
transition time U زمان تحول
prescriptions U مرور زمان
reflex time U زمان بازتاب
response time U زمان پاسخ
reference time U زمان مرجع
past tense U زمان گذشته
standard time U زمان استانده
the secular bird U فرید زمان
solar time U زمان خورشیدی
solar time U زمان شمسی
time dependent U وابسته به زمان
time interval U زمان طی شده
slack time U زمان سکون
time lapse U مرور زمان
the preterite tense U زمان گذشته
statute of limitation U مرور زمان
real time U زمان حقیقی
yesterday U زمان گذشته
system time U زمان سیستم
testing time U زمان ازمایش
scheduling U زمان بندی
the fullness of time U زمان کامل
the past tense U زمان گذشته
standby time U زمان جانشینی
standard time U زمان رسمی
time log U جدول زمان
whenever U هر زمان که هرگاه
time perception U ادراک زمان
searching time U زمان جستجو
scheduling queue U صف زمان بندی
lapses U گذشت زمان
scheduler U زمان بند
time lag U زمان مرده
time lag U زمان تاخیر
time lags U زمان مرده
time lags U زمان تاخیر
seek time U زمان پیگرد
lapsing U گذشت زمان
seek time U زمان پیگردی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com