English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
time lag U زمان مرده
time lags U زمان مرده
dead time U زمان مرده
non productive time U زمان مرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stillbirth U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb U میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillborn U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
dog cheap U مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
dead wool U پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
present U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
seek time U زمان جستجو زمان طلب
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
hearses U مرده کش
hearse U مرده کش
dead U مرده
low spirited U دل مرده
six feet under <idiom> U مرده
extinct U مرده
his heart sank U دل مرده شد
one-man U یک مرده
in the dust U مرده
defunct U مرده
exanimate U مرده
low-spirited U دل مرده
vapid U مرده
one man U یک مرده
at rest U مرده
deceased U مرده
lifeless U مرده
down with him U مرده باد
widower U مرد زن مرده
autopsy U تشریح مرده
autopsies U تشریح مرده
cremations U مرده سوزانی
widowers U مرد زن مرده
cremation U مرده سوزانی
out of play U توپ مرده
pah U مرده شور
dead load U بار مرده
dead as a d. U بکلی مرده
death mask U قیافه مرده
dead space U فضای مرده
dead storage U گنجایش مرده
death's head U جمجمه مرده
death watch U پاسبان مرده
dead storage U حجم مرده
death feigning U مرده نمایی
death day U سال مرده
deadness U حالت مرده
deadball U توپ مرده
dead volume U حجم مرده
dead soils U خاکهای مرده
defunct U مرده درگذشته
playing dead U مرده نمایی
dead rise U فاصله مرده
necropsy U مرده نگری
dead ball U توپ مرده
necrophobia U مرده هراسی
necrophilia U مرده گرایی
necrophagous U مرده خوار
necrophagous U مرده خور
dead band U نوار مرده
necromania U مرده پرستی
necrolatry U مرده پرستی
murrain U گوشت مرده
living corpse U مرده متحرک
swell U موج مرده
slaked lime U اهک مرده اهک مرده
inhumationist U مرده خاک کن
air slaked lime U اهک مرده
still born U مرده بدنیاامده
morgues U مرده خانه
exanimate U دل مرده وبیروح
swelled U موج مرده
swells U موج مرده
saprophage U مرده خوار
lyke wake U پاسبانی مرده در شب
idle turn U کلاف مرده
resurrectionist U مرده دزد
resurrection man U مرده دزد
idle wire U سیم مرده
reliquiae U مرده ریگ
dead as a doornail <idiom> U کاملا مرده
morgue U مرده خانه
stillbirths U مرده زاد
ground swell U موج مرده
dull finish U کالیبر مرده
blate U روح مرده
stillbirth U مرده زاد
parted U درگذشته مرده
dull finish U رخده مرده
death masks U قیافه مرده
cadaveric U دارای رنگ مرده
death masks U ماسک صورت مرده
balefire U اتش مرده سوزانی
death mask U ماسک صورت مرده
inheritances U مرده ریگ وراثت
Speak well of the dead . <proverb> U پشت سر مرده بد نگو.
inheritance U مرده ریگ وراثت
time lags U فاصله زمانی مرده
he seems to have died U ازقرارمعلوم مرده است
time lag U فاصله زمانی مرده
sequestrum U قسمت بافت مرده
gralloch U احشای گوزن مرده
dead-house U مرده شوی خانه
back lash eliminator U تعادل در مسیر مرده
funeral home U مرده شوی خانه
aeropause U منطقه جوی مرده
cirerar yurn U فرف خاکستر مرده
still born U مرده زاییده شده
blast it U مرده شورش را ببرد
plague on it U مرده شورش ببرد
protoxlead U سنگ مرده مرتک
mortuaries U مرده شوی خانه
d. paleness U رنگ ارام مرده
mortuary U مرده شوی خانه
autopsy U تشریح نسج مرده
eloge U ستایش شخص مرده
autopsies U تشریح نسج مرده
departed U مرده درگذشته مرحوم
He is not dead by any chance , is he ? U نکند مرده باشد ؟
necromimesis U خود مرده انگاری
sloughy U شبیه پوست مرده
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
cadaverous U دارای رنگ پریده و مرده
To be crazy about agirl . U کشته مرده دختری بودن
natimortality U امار مرده زاییده شدگان
palls U تابوت محتوی مرده حائل
palling U تابوت محتوی مرده حائل
palled U تابوت محتوی مرده حائل
pall U تابوت محتوی مرده حائل
prosector U تشریح کننده بدن مرده
sciomantic U غیبگو از روی سایه مرده
deathy U مرگ نما مرده وار
heritage U مرده ریگ سهم موروثی
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
f. pile or pyre U توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
ossuary U فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده
ossuary U محل امانت گذاری استخوان مرده
postmortem U مرده رامعاینه وکالبد شکافی کردن
urn U گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
crematory U کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند
sciomacy U غیب گویی از روی سایه مرده
wraith U روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
urns U گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
wraiths U روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
necrotic U دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
funeral pyre U توده هیزم که مرده را روی ان میسوزانند
under hatches U زیر عرشه دوراز نظر مرده
it is not true that he is dead U اینکه میگویند مرده است حق ندارد
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
crematoria U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
zombiism U اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
incinerators U کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
incinerator U کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
obsequial U وابسته به ایین تشیع جنازه باختم مرده
crematoriums U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematorium U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
clavus U میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
lich gate U سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
corn U میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
twicer U حروف چینی که خودش هم چاپ کننده است دو مرده
pyre U توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
pyres U توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
transmigration U حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
But his body was eventually recovered. U اما ممکن بود او [مرد] فقط مرده بازیافته شود.
give someone an inch and they will take a mile <idiom> U اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
gavelkind U تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
hatchment U صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
funeral home U محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
infarct U ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
zombies U روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com