English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
production time U زمان ساخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
work in progress U کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
work in process U کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
Visual Basic U ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
os/ U سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presents U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
seek time U زمان جستجو زمان طلب
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
presented U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
structuring U ساخت
workmanship U ساخت
manufacture U ساخت
manufactured U ساخت
form U ساخت
manufactures U ساخت
structures U ساخت
syntheses U ساخت
synthesis U ساخت
textures U ساخت
texture U ساخت
structure U ساخت
unstructured U بی ساخت
formation U ساخت
make-up U ساخت
forms U ساخت
compositions U ساخت
manufactory U ساخت
substandard U بد ساخت
fabrication U ساخت
formed U ساخت
making U ساخت
make up U ساخت
composition U ساخت
habitus U ساخت
construction U ساخت
generation U ساخت
constructions U ساخت
built U ساخت
performance U ساخت
manufacturing U ساخت
conformation U ساخت
performances U ساخت
fecit U ساخت
designs U ساخت
generations U ساخت
design U ساخت
invenit U ساخت
home-made U ساخت میهن
personality structure U ساخت شخصیت
phrase structure U با ساخت عبارتی
production process U روند ساخت
well made U خوش ساخت
field strcture U ساخت میدانی
mental structure U ساخت ذهنی
grafts U ساخت وپاخت
power structure U ساخت قدرت
population structure U ساخت جمعیت
structuralism U ساخت گرایی
production cost U ارزش ساخت
makes U ساختمان ساخت
make U ساخت ترکیب
make U رسیدن به ساخت
grafted U ساخت وپاخت
graft U ساخت وپاخت
dynamic structure U ساخت پویا
make U ساختمان ساخت
assembly U نصب ساخت
manufacturing U صنعت ساخت
infra structure U زیر ساخت
program structure U ساخت برنامه
factory order U سفارش ساخت
building blocks U کنده ساخت
family structure U ساخت خانواده
building block U کنده ساخت
design and construction U طراحی و ساخت
shop U محل ساخت
unstructured interview U مصاحبه بی ساخت
confection U ترکیب ساخت
simple structure U ساخت ساده
group structure U ساخت گروهی
reconstituting U تجدید ساخت
reconstitutes U تجدید ساخت
home made U ساخت داخلی
reconstituted U تجدید ساخت
tree structure U ساخت درختی
reconstitute U تجدید ساخت
static structure U ساخت ایستا
homemade U ساخت میهن
home made U ساخت بومی
shopped U محل ساخت
shops U محل ساخت
file structure U ساخت پرونده
collusion U ساخت و پاخت
collusion U ساخت وپاخت
prototyping U ساخت یک نمونه
perceptual structure U ساخت ادراکی
formatio reticularis U ساخت شبکهای
reticular formation U ساخت شبکهای
new built U تازه ساخت
brand names U علامت ساخت
manufacture process U فرایند ساخت
brand name U علامت ساخت
new buit U تازه ساخت
newmade U تازه ساخت
confections U ترکیب ساخت
social strcture U ساخت اجتماعی
machine made U ساخت ماشین
control structure U ساخت کنترل
workmanship U کار ساخت
latent structure U ساخت نهفته
covin U ساخت وپاخت
covinous U ساخت وپاختی
elaborated U ساخت استاد
structured U ساخت یافته
structured U دارای ساخت
elaborating U ساخت استاد
production U ارائه ساخت
tectonics U زمین ساخت
structuring U ساختار ساخت
elaborate U ساخت استاد
man made U ساخت بشر
block structured U با ساخت کندهای
block structure U ساخت کندهای
man-made U ساخت بشر
class structure U ساخت طبقاتی
productions U ارائه ساخت
structure U ساختار ساخت
structures U ساختار ساخت
tectonic U زمین ساخت
affect structure U ساخت عاطفه
manufacturing process U پویش ساخت
makes U ساخت ترکیب
manufacture cost U ارزش ساخت
american make U ساخت امریکایی
capital structure U ساخت سرمایه
manufacture process U فراگرد ساخت
structuralist U ساخت گرای
manufacturing cost U هزینه ساخت
rebuilds U تجدید ساخت
manufacturing process U فرایند ساخت
forbade U نا مقدور ساخت
data structure U ساخت داده ها
elaborates U ساخت استاد
agro industry U کشت و ساخت
makes U رسیدن به ساخت
rebuild U تجدید ساخت
structuralists U ساخت گرای
market structure U ساخت بازار
deep structure U ژرف ساخت
productions U کنترل ساخت یک محصول
colludes U ساخت وپاخت کردن
packaging U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
layout U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
colluding U ساخت وپاخت کردن
productions U سرعت ساخت محصول
the lord will provide U خداوسیله خواهد ساخت
structured interview U مصاحبه ساخت دار
colluded U ساخت وپاخت کردن
production U عمل اوری ساخت
make-up U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
structured english U انگلیسی ساخت یافته
productions U عمل اوری ساخت
structured walkthroughs U بررسیهای ساخت یافته
structural psychology U روانشناسی ساخت گرا
style U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
production U کنترل ساخت یک محصول
production U سرعت ساخت محصول
collude U ساخت وپاخت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com