English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
delivery leadtime U زمان تحویل اولین پارتی وسایل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
delivery leadtime U زمان تحویل اولین قسمت وسایل
impact shipment U کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
free carrier U یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
communication security custodian U مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
portcall U زمان رسیدن وسایل به بندر
use age U مدت زمان قانونی استفاده از وسایل
transferring U زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
transfer U زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
transfers U زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
first in first out U صف موقت که در آن اولین عنصر در اولین محل خواندن ذخیره میشود
cumulative delivery diagram U منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
handover U تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
fifo U روش ذخیره سازی خواندن و نوشتن به طوری که اولین عنصر در اولین فراخوانی ذخیره میشود
first strike U اولین ضربت در اولین حمله
fifo U اولین صادره از اولین وارده
batch U یک پارتی
parthian U پارتی
batches U یک پارتی
garden parties U گاردن پارتی
garden party U گاردن پارتی
favoritism U پارتی بازی
party U پارتی متخاصم
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
favouritism U پارتی بازی کردن
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
to pull strings U از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
fifo U که اولین عنصری که وارد صف میشود. اولین عنصری است که خوانده میشود
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
procurement rate U نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
presents U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
presented U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
seek time U زمان جستجو زمان طلب
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
initialing U اولین
initialled U اولین
initialed U اولین
initial U اولین
headmost U اولین
initiatory U اولین
initials U اولین
initialling U اولین
seconds U که پس از اولین می آید
initial U اولین یا در ابتدا
initialed U اولین امضاء
initialing U اولین امضاء
initialed U اولین یا در ابتدا
seconded U که پس از اولین می آید
initialed U اولین قسمت
second U که پس از اولین می آید
seconding U که پس از اولین می آید
initialing U اولین قسمت
initialing U اولین یا در ابتدا
initialling U اولین یا در ابتدا
initials U اولین قسمت
initials U اولین امضاء
immediate destination U اولین مقصد
initials U اولین یا در ابتدا
first generation U اولین سری
first salvo U اولین رگبار
first strike U اولین ضربه
initialling U اولین امضاء
initialled U اولین امضاء
initialling U اولین قسمت
initial U اولین قسمت
betimes U در اولین فرصت
initialled U اولین یا در ابتدا
initialled U اولین قسمت
initial U اولین امضاء
first light U اولین طلیعه خورشید
first ionization potential U پتانسیل اولین یونش
Go to the first crossroad. به اولین تقاطع بروید.
at first light U در اولین روشنایی روز
Go to the first crossroad. به اولین چهارراه بروید.
at your earliest convenience U در اولین فرصت مناسب
straight run pitch U تفاله اولین تقطیر
dday U اولین روزاغاز بکار
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
home U اولین رکورد داده در فایل
standards U اولین مگا بایت حافظه در PC.
standard U اولین مگا بایت حافظه در PC.
alpha U اولین گونه یک محصول کامپیوتری
alphas U اولین گونه یک محصول کامپیوتری
January U اولین ماه سال مسیحی
homes U اولین رکورد داده در فایل
CERN U یس که www اولین آنجا اختراع شد
filo U اخرین صادره از اولین وارده
lifo last in first out U اولین صادره از اخرین وارده
lifo U اولین صادره ازاخرین وارده
primary U اولین یا ابتدایی یا بسیار مهم
for the first [last] time U برای اولین [آخرین] بار
first offender U متخلف برای اولین بار
first offenders U متخلف برای اولین بار
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
initialled U اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
ante-court U [اولین صحن در خانه های بزرگ]
initialling U اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
ash wednesday U اولین روز ایام روزهء مسیحیان
initialing U اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
initials U اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
initial U اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
low sunday U اولین یکشنبه بعد از عید پاک
initialed U اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
drop cap U حرف درشت اولین کلمه پاراگراف
head U اولین عنصر داده در لیست بودن
green run U اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
bailment U تحویل
landing, storage, delivery U تحویل
prehension U تحویل
transter U تحویل
livery U تحویل
delivery U تحویل
utilization U تحویل
liveries U تحویل
free U تحویل
deliveries U تحویل
solstice U تحویل
devolvement U تحویل
freed U تحویل
processes U تحویل
process U تحویل
frees U تحویل
freeing U تحویل
first down U اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
prototype U اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
prototypes U اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
geometric mean U فاصله بین اولین واخرین جمله یک تصاعدهندسی
computed air release point U نقطه پرتاب اولین چترباز یابار از هواپیما
second strike U اولین حمله متقابله یا ضدحمله در یک جنگ اتمی
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
forward delivery U تحویل دراینده
prompt delivery U تحویل فوری
delivered U تحویل شده
period of delivery U دوره تحویل
LSD U نگهداری تحویل
shortchange U کم تحویل دادن
acceptance tests آزمایشهای تحویل
terminal price U قیمت تحویل
transferee U تحویل گیرنده
to hand over U تحویل دادن
catcher's side U سوی تحویل
polytropic U تحویل برزخ
pick up and delivery U بارگیری و تحویل
cargo delivery U تحویل بار
transfer U واگذاری تحویل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com