English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8488 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
delivery leadtime U زمان تحویل اولین پارتی وسایل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
delivery leadtime U زمان تحویل اولین قسمت وسایل
impact shipment U کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
free carrier U یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
communication security custodian U مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
portcall U زمان رسیدن وسایل به بندر
use age U مدت زمان قانونی استفاده از وسایل
transferring U زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
transfer U زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
transfers U زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
first in first out U صف موقت که در آن اولین عنصر در اولین محل خواندن ذخیره میشود
cumulative delivery diagram U منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
handover U تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
fifo U روش ذخیره سازی خواندن و نوشتن به طوری که اولین عنصر در اولین فراخوانی ذخیره میشود
first strike U اولین ضربت در اولین حمله
fifo U اولین صادره از اولین وارده
batch U یک پارتی
parthian U پارتی
batches U یک پارتی
garden parties U گاردن پارتی
garden party U گاردن پارتی
favoritism U پارتی بازی
party U پارتی متخاصم
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
favouritism U پارتی بازی کردن
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
to pull strings U از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
fifo U که اولین عنصری که وارد صف میشود. اولین عنصری است که خوانده میشود
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
procurement rate U نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
presents U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
presented U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
seek time U زمان جستجو زمان طلب
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
initialing U اولین
initialled U اولین
initialed U اولین
initial U اولین
headmost U اولین
initiatory U اولین
initials U اولین
initialling U اولین
seconds U که پس از اولین می آید
initial U اولین یا در ابتدا
initialed U اولین امضاء
initialing U اولین امضاء
initialed U اولین یا در ابتدا
seconded U که پس از اولین می آید
initialed U اولین قسمت
second U که پس از اولین می آید
seconding U که پس از اولین می آید
initialing U اولین قسمت
initialing U اولین یا در ابتدا
initialling U اولین یا در ابتدا
initials U اولین قسمت
initials U اولین امضاء
immediate destination U اولین مقصد
initials U اولین یا در ابتدا
first generation U اولین سری
first salvo U اولین رگبار
first strike U اولین ضربه
initialling U اولین امضاء
initialled U اولین امضاء
initialling U اولین قسمت
initial U اولین قسمت
betimes U در اولین فرصت
initialled U اولین یا در ابتدا
initialled U اولین قسمت
initial U اولین امضاء
first light U اولین طلیعه خورشید
first ionization potential U پتانسیل اولین یونش
Go to the first crossroad. به اولین تقاطع بروید.
at first light U در اولین روشنایی روز
Go to the first crossroad. به اولین چهارراه بروید.
at your earliest convenience U در اولین فرصت مناسب
straight run pitch U تفاله اولین تقطیر
dday U اولین روزاغاز بکار
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
home U اولین رکورد داده در فایل
standards U اولین مگا بایت حافظه در PC.
standard U اولین مگا بایت حافظه در PC.
alpha U اولین گونه یک محصول کامپیوتری
alphas U اولین گونه یک محصول کامپیوتری
January U اولین ماه سال مسیحی
homes U اولین رکورد داده در فایل
CERN U یس که www اولین آنجا اختراع شد
filo U اخرین صادره از اولین وارده
lifo last in first out U اولین صادره از اخرین وارده
lifo U اولین صادره ازاخرین وارده
primary U اولین یا ابتدایی یا بسیار مهم
for the first [last] time U برای اولین [آخرین] بار
first offender U متخلف برای اولین بار
first offenders U متخلف برای اولین بار
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
initialled U اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
ante-court U [اولین صحن در خانه های بزرگ]
initialling U اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
ash wednesday U اولین روز ایام روزهء مسیحیان
initialing U اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
initials U اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
initial U اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
low sunday U اولین یکشنبه بعد از عید پاک
initialed U اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
drop cap U حرف درشت اولین کلمه پاراگراف
head U اولین عنصر داده در لیست بودن
green run U اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
bailment U تحویل
landing, storage, delivery U تحویل
prehension U تحویل
transter U تحویل
livery U تحویل
delivery U تحویل
utilization U تحویل
liveries U تحویل
free U تحویل
deliveries U تحویل
solstice U تحویل
devolvement U تحویل
freed U تحویل
processes U تحویل
process U تحویل
frees U تحویل
freeing U تحویل
first down U اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
prototype U اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
prototypes U اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
geometric mean U فاصله بین اولین واخرین جمله یک تصاعدهندسی
computed air release point U نقطه پرتاب اولین چترباز یابار از هواپیما
second strike U اولین حمله متقابله یا ضدحمله در یک جنگ اتمی
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
forward delivery U تحویل دراینده
prompt delivery U تحویل فوری
delivered U تحویل شده
period of delivery U دوره تحویل
LSD U نگهداری تحویل
shortchange U کم تحویل دادن
acceptance tests آزمایشهای تحویل
terminal price U قیمت تحویل
transferee U تحویل گیرنده
to hand over U تحویل دادن
catcher's side U سوی تحویل
polytropic U تحویل برزخ
pick up and delivery U بارگیری و تحویل
cargo delivery U تحویل بار
transfer U واگذاری تحویل
Recent search history Forum search
1time is prceious it has great
3service times
3service times
3service times
2Once it's downloaded, please run the Kaspersky Malware Scanner software. This might take a moment and involve a few steps.
1filter-based devices
1jenny tried to explain that Barretts had to eat,just like other people
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
1شما چه زمان به مکتب میرید.
1شما چه زمان به مکتب میرید.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com