Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
time lag
U
زمان تاخیر
time lags
U
زمان تاخیر
delay time
U
زمان تاخیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
height delay
U
زمان تاخیر رسیدن هواپیمابارتفاع معین
Other Matches
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
presents
U
زمان حاضر زمان حال
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
presented
U
زمان حاضر زمان حال
present
U
زمان حاضر زمان حال
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
artificial delay line
U
خط تاخیر
latency
U
تاخیر
permutation
U
تاخیر
deferment
U
تاخیر
dilatoriness
U
تاخیر
dilation
U
تاخیر
cunctation
U
تاخیر
demurral
U
تاخیر
delay line
U
خط تاخیر
permutations
U
تاخیر
delaying
U
تاخیر
delays
U
تاخیر
retardation
U
تاخیر
delay
U
تاخیر
subsequence
U
تاخیر
stator
U
تاخیر کن
lead lag relation
U
تاخیر
lagged
U
تاخیر
lag
U
تاخیر
mora
U
تاخیر
supersedure
U
تاخیر
lags
U
تاخیر
non delay
U
ماسوره بی تاخیر
lagged
U
تاخیر زمانی
non delay
U
بدون تاخیر
phase lag
U
تاخیر فاز
lingers
U
تاخیر کردن
lingering
U
تاخیر کردن
lingered
U
تاخیر کردن
linger
U
تاخیر کردن
tardiness
U
تاخیر ورود
retards
U
تاخیر کردن
lag
U
تاخیر کردن
time lag
U
تاخیر زمانی
lagged
U
تاخیر کردن
angle of lag
U
زاویه تاخیر
delayed
U
به تاخیر افتاده
lag angle
U
زاویه تاخیر
time lags
U
تاخیر زمانی
lag
U
تاخیر زمانی
retarding
U
تاخیر کردن
postponer
U
تاخیر انداز
retard
U
تاخیر کردن
delays
U
به تاخیر انداختن
rotational delay
U
تاخیر چرخشی
seek delay
U
تاخیر پیگردی
hold off
<idiom>
U
تاخیر کردن
slow down
U
تاخیر کردن
delaying
U
به تاخیر انداختن
delay
U
به تاخیر انداختن
hindrances
U
سبب تاخیر
hindrance
U
سبب تاخیر
tarrying
U
تاخیر کردن
tarry
U
تاخیر کردن
tarries
U
تاخیر کردن
tarried
U
تاخیر کردن
retardment
U
درنگ تاخیر
retarder
U
تاخیر کننده
dallying
U
تاخیر کردن
dally
U
تاخیر کردن
dallies
U
تاخیر کردن
propagation delay
U
تاخیر پخش
propagation delay
U
تاخیر انتشار
dallied
U
تاخیر کردن
postponements
U
تاخیر اندازی
postponement
U
تاخیر اندازی
postponing
U
به تاخیر انداختن
postpones
U
به تاخیر انداختن
postponed
U
به تاخیر انداختن
postpone
U
به تاخیر انداختن
put over
U
تاخیر کردن
retardation coil
U
پیچک تاخیر
stick
U
الصاق تاخیر
average latency
U
تاخیر متوسط
demurrage
U
جریمه تاخیر
valve lag
U
تاخیر سوپاپ
ignition lag
U
تاخیر احتراق
lags
U
تاخیر زمانی
lingerer
U
تاخیر کننده
delay circuit
U
مدار تاخیر
external delay
U
تاخیر خارجی
tardy
U
دارای تاخیر
magnetic delay line
U
خط تاخیر مغناطیسی
electromagnetic delay line
U
خط تاخیر الکترومغناطیسی
tardiest
U
دارای تاخیر
tardier
U
دارای تاخیر
magnetic lag
U
تاخیر مغناطیسی
inductive retardation
U
تاخیر القایی
lags
U
تاخیر کردن
lag coefficient
U
ضریب تاخیر
ignition delay
U
تاخیر اختراق
lag of phase
U
تاخیر فاز
delay en route
U
تاخیر در حین راه
delay equalizer
U
برابر کننده تاخیر
hang-up
<idiom>
U
تاخیر دربعضی از کارها
arming delay
U
تاخیر در مسلح شدن
delay zction firing
U
عمل احتراق با تاخیر
delay
U
به تاخیر افتادن تاخیرکردن
demurrage
U
تاخیر کردن نگاهداشتن
late payment damages
U
خسارت تاخیر تادیه
suspension of the game
U
تعویق و تاخیر بازی
acoustic delay line
U
خط تاخیر دهنده صوتی
delays
U
به تاخیر افتادن تاخیرکردن
option of delayed payment of the price
U
خیار تاخیر ثمن
delaying
U
به تاخیر افتادن تاخیرکردن
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time
U
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
demurred
U
استثنا قائل شدن تاخیر
magnetic delay
U
تاخیر توسط حافظه مغناطیسی
demur
U
استثنا قائل شدن تاخیر
demurring
U
استثنا قائل شدن تاخیر
demurs
U
استثنا قائل شدن تاخیر
throw back
U
باعث تاخیر شدن رجعت
slippage
U
تاخیر در انجام یک یا چندفعالیت کارگاهی
put off
U
تاخیر کردن طفره رفتن
delayed a.v.c.
U
نافم خودکار صدا با تاخیر
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
demurrage
U
خسارت تاخیر تخلیه کشتی
demurrer
U
تقاضای تاخیر درصدور حکم
decision lag
U
تاخیر زمانی در تصمیم گیری
delay en route
U
تاخیر درحین حرکت در مسیر
summary
U
انجام شده بدون تاخیر
summaries
U
انجام شده بدون تاخیر
prolonger
U
تاخیر دهنده طولانی کننده
Better late then never.
<proverb>
U
تاخیر بهتر از هرگز است .
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
deferred maintenance
U
قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
slow whistle
U
تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
stick around
U
تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
His departure has been postponed for two days.
U
حرکت او
[مرد]
دو روز به تاخیر افتاد.
waiting delay
U
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
Is the train from Leeds late?
U
آیا قطار شهر لیدز تاخیر دارد؟
coding delay
U
تاخیر زمانی مربوط به کشف رمز و پیام
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
acoustic
U
حافظه ترمیم یافته که از خط تاخیر صوتی استفاده میکند
demurrage
U
جهت این تاخیر مسبب ان باید خسارت بپردازد
delayed offside
U
تاخیر در اعلام افساید که بستگی به واکنش مدافع دارد
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
acoustic
U
تاخیر ایجاد میکند و داده نیز در رسانه جریان دارد
hysteresis
U
تاخیر تغییر دانسیته شارمغناطیسی نسبت به شدت میدان مغناطیسی
instantaneous readout
U
سیستمی بدون تاخیر بین گیرنده کمیت موردنظر ونشاندهنده ان
latency
U
تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
cryptoperiod
U
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing
U
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
early time
U
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
tenser
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tense
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
lay up
U
دچار تاخیر کردن یا شدن انبار یاجمع کردن
angular velocity sight
U
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
delayed opening
U
سیستم پرتاب چتر با باز شدن تاخیری سیستم تاخیر در بازشدن چتر
whene'er
U
هر زمان
simultaneously
U
در یک زمان
terming
U
زمان
termed
U
زمان
term
U
زمان
zeitgeist
U
زمان
cotemporaneous
U
هم زمان
synchrone
U
هم زمان
yet
U
تا ان زمان
coinstantaneous
U
هم زمان
synchronous
U
هم زمان
time of blowing
U
زمان دم
contemporaneous
U
هم زمان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com