English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
schedule U زمان بندی کردن
scheduled U زمان بندی کردن
schedules U زمان بندی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
Other Matches
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
scheduling queue U صف زمان بندی
timing U زمان بندی
scheduling U زمان بندی
attack timing U زمان بندی تک
schedule U برنامه زمان بندی
scheduling algorithm U الگوریتم زمان بندی
valve timing U زمان بندی سوپاپ
scheduled U برنامه زمان بندی
event scheduling U زمان بندی رویدادها
schedules U برنامه زمان بندی
project schedule U زمان بندی پروژه
dynamic scheduling U زمان بندی پویا
non scheduled U زمان بندی نشده
time table U جدول زمان بندی
schedule U برنامه زمان بندی فهرست
schedule maintenance U نگهداشت زمان بندی شده
scheduled U برنامه زمان بندی فهرست
schedules U برنامه زمان بندی فهرست
Manchester coding U و نیمه دوم برای سیگنال زمان بندی است
hazarding U خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazards U خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazarded U خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
holds U پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
hazard U خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hold U پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
synchronous U شبکهای که تمام اتصالات آن با یک سیگنال زمان بندی همان شده است
resource leveling U زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
pipelines U زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
pipeline U زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
isochronous network U شبکهای که در آن تمام قط عات شبکه از یک ساعت عمومی استفاده می کنند تا زمان بندی یکسان باشد
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
synchronous U . شبکه ارتباطی که در آن تمام عملیات شبکه با یک سیگنال زمان بندی کنترل میشود
ratings U طبقه بندی کردن درجه بندی
rating U طبقه بندی کردن درجه بندی
grades U درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade U درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
groups U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
timing disc U علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
raced U وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
race U وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
races U وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
Windows Explorer U گونهای از ویندوز که حاوی توابع ابتدایی اشتراک فایل peer-to-Peer است و نیز پست الکترونیکی , فکس و امکان زمان بندی
laggin U اب بندی کردن اب بندی ناوها
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
crystals U قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystal U قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
declassification U از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
force tabs U نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
synchronizes U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronised U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronize U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronises U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronising U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
evaluation rating U درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
revamps U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
rigged U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rig U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
revamped U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
contemporize U هم زمان کردن
bollix U سرهم بندی کردن قاطی پاتی کردن
To do something slapdash. U کاری را سرهم بندی کردن ( سمبل کردن )
overpacking U دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
bumbles U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbled U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumble U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
classifications U طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification U طبقه بندی کردن طبقه بندی
time slicing U قطعه کردن زمان
add time U زمان جمع کردن
waste time U تلف کردن زمان
lose time U تلف کردن زمان
timing U زمان عمل کردن
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
carpet classification U طبقه بندی [درجه بندی] فرش
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
presented U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
seek time U زمان جستجو زمان طلب
present U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
to mull a mull of U سر هم بندی کردن
caulk U اب بندی کردن
to take a snack U ته بندی کردن
to make a mess of U سر هم بندی کردن
to nails up U سر هم بندی کردن
batten down U اب بندی کردن
lacevi U بندی کردن
sealing U اب بندی کردن
to make a muddle of U سر هم بندی کردن
underpins U پی بندی کردن
underpinned U پی بندی کردن
underpin U پی بندی کردن
seals U اب بندی کردن
to pin up U بی بندی کردن
seal U اب بندی کردن
segregation U جدا کردن درجه بندی کردن
types U ماشین کردن طبقه بندی کردن
gradate U درجه بندی کردن مخلوط کردن
to put on U شرط بندی کردن تحمیل کردن
typed U ماشین کردن طبقه بندی کردن
grade U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
vamp U وصله کردن سرهم بندی کردن
type U ماشین کردن طبقه بندی کردن
partitions U جدا کردن جزء بندی کردن
sorted U دسته کردن طبقه بندی کردن
portions U تسهیم کردن سهم بندی کردن
portion U تسهیم کردن سهم بندی کردن
sort U دسته کردن طبقه بندی کردن
resorts U جدا کردن طبقه بندی کردن
partition U جدا کردن جزء بندی کردن
gaduate U درجه بندی کردن تغلیظ کردن
break down U تجزیه کردن طبقه بندی کردن
resorted U جدا کردن طبقه بندی کردن
resort U جدا کردن طبقه بندی کردن
sorts U دسته کردن طبقه بندی کردن
grades U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
categorizes U رده بندی کردن
partitions U جزء بندی کردن
prioritizing U اولویت بندی کردن
triangulation U مثلث بندی کردن
pigeonhole U طبقه بندی کردن
grades U درجه بندی کردن
phrase U کلمه بندی کردن
phrased U کلمه بندی کردن
regimentalation U دسته بندی کردن
compartmentalised U فصل بندی کردن
groupage U دسته بندی کردن
categorizing U دسته بندی کردن
grade U درجه بندی کردن
format U قالب بندی کردن
formats U قالب بندی کردن
partition U جزء بندی کردن
grades U دسته بندی کردن
formulated U فرمول بندی کردن
categorizing U طبقه بندی کردن
formulates U فرمول بندی کردن
compartmentalised U بخش بندی کردن
categorizing U رده بندی کردن
categorizes U طبقه بندی کردن
categorizes U دسته بندی کردن
formulate U فرمول بندی کردن
packing U بسته بندی کردن
formulating U فرمول بندی کردن
grade U دسته بندی کردن
group U دسته بندی کردن
to form into groups U گروه بندی کردن
rally U دسته بندی کردن
to form into groups U دسته بندی کردن
rank U رتبه بندی کردن
classify U طبقه بندی کردن
classify U دسته بندی کردن
to erect into U دسته بندی کردن به
resorts U دسته بندی کردن
break down U تقسیم بندی کردن
groups U دسته بندی کردن
parcels U بسته بندی کردن
resorted U دسته بندی کردن
resort U دسته بندی کردن
classifying U طبقه بندی کردن
classifying U دسته بندی کردن
parcel U بسته بندی کردن
sort U دسته بندی کردن
classifying U رده بندی کردن
ranked U رتبه بندی کردن
packets U بسته بندی کردن
to categorize U رده بندی کردن
classifies U دسته بندی کردن
echelonment U درجه بندی کردن
classifies U رده بندی کردن
echelonment U رده بندی کردن
stripping U بسته بندی کردن
phrases U کلمه بندی کردن
packet U بسته بندی کردن
to categorize U دسته بندی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com