English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
entering angle U زاویه ورود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
graduated circle of an alidade U دایره مدرج زاویه یاب صفحه درجه دار زاویه سنج
longitudinal dihedral U اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
grivation U زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف دستگاه
angle of rotation U زاویه دوران زاویه چرخش
angle of repose U زاویه تعادل زاویه ارامش
angle of convergence U زاویه تقرب زاویه پارالاکس
declination U زاویه انحراف زاویه میل
entering angle U زاویه ورودی زاویه دخول
loss angle U زاویه تلف زاویه تلفات
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
bombing angle U زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
constant angle arch dam U بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
angle offset method U روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
superelevation U تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
parallactic angle U زاویه تقارب نصف النهارات زاویه تقارب
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
apogee U زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
apex angle U زاویه راسی هدف زاویه راسی
angle of traverse U زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
grid magnatic angle U زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف شبکه مغناطیسی
angle of arrival U زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
arrivals U ورود
re entry U ورود
entrance fee U حق ورود
entrance fees U حق ورود
arrival U ورود
entry U ورود
entrances U ورود
entrance U ورود
entrancing U ورود
right of entry U حق ورود
induction U ورود
inductions U ورود
arr U ورود
introgression U ورود
introit U ورود
inning U ورود
ingression U ورود
ingress U ورود
import U ورود
imported U ورود
importing U ورود
infare U ورود
entranced U ورود
re-entry U ورود
accession U ورود
appulse U ورود
importation U ورود
air inclusion U ورود هوا
admitance U ورود
entree U ورود
landding U ورود بخشکی
arrival rate U نرخ ورود
intrant U ورود رسمی
intervance of third party U ورود ثالث
input of current U ورود جریان
acetylation U ورود ریشهء
admittance U ورود دخول
homecoming U ورود بخانه
port of entry U بندرمحل ورود
house-warming U جشن ورود
receipt statement U اعلامیه ورود
house-warmings U جشن ورود
reebtry U ورود مجدد
house warming U جشن ورود
log in sequrity U ایمنی ورود
tardiness U تاخیر ورود
landfall n U ورود بخشکی
homecomings U ورود بخانه
arrival hall U سالن ورود
inlet time U زمان ورود
forcible entry U ورود عدوانی
first in first out U به ترتیب ورود
first in first out U بترتیب ورود
fifo U به ترتیب ورود
cost to entry U هزینه ورود
entry side U جهت ورود
data import U ورود داده
data insertion U ورود داده ها
due in U در شرف ورود
ease of entry U سهولت ورود
energy intake U ورود انرژی
entry point U نقطه ورود
free entrance U ورود مجانی
inlets U ورود دخول
capital inflow U ورود سرمایه
initation U ورود بعضویت
approach ramp U فرازای ورود
import U مفهوم ورود
imported U مفهوم ورود
importing U مفهوم ورود
landfalls U ورود بخشکی
landing U ورود بخشکی
landing U ورود به خشکی
landings U ورود بخشکی
landings U ورود به خشکی
landfall U ورود بخشکی
inlet U ورود دخول
entree U اجازهء ورود
arrival hall U سالن ورود
influx U ورود هجوم
influxes U ورود هجوم
admission U اجازهء ورود
admissions U اجازهء ورود
tokens U بلیط ورود
tokens U اجازه ورود
token U اجازه ورود
on arrival U هنگام ورود
entry U ورود راهرو
when entering U هنگام ورود
token U بلیط ورود
advent ظهور و ورود
visas U اجازه ورود به کشوربیگانه
inflow of foreign funds U ورود وجوه خارجی
inflow of labor U جریان ورود کارگر
gangplanks U تخته ورود به ناو
gangplank U تخته ورود به ناو
entry plan U طرح ورود به بندر
visa U اجازه ورود به کشوربیگانه
clearance inwards U مجوز ورود کشتی
estimated time of arrival U زمان تقریبی ورود
coast in point U نقطه ورود به ساحل
freedom of entry and exit U ازادی ورود و خروج
gold import point U نقطه ورود طلا
fifo U خروج به ترتیب ورود
infare U مهمانی بمناسبت ورود
search warrant U حکم بازرسی و ورود
search warrants U حکم بازرسی و ورود
law of prior entry U قانون تقدم ورود
let someone through U اجازه ورود دادن
ingress U حق دخول اجازه ورود
entranced U حق ورود دروازهء دخول
hailing U اعلام ورود کردن
entrancing U حق ورود دروازهء دخول
subroutine reentry U ورود جمله به زیرروال
raid U ورود ناگهانی پلیس
raided U ورود ناگهانی پلیس
bust [colloquial] U ورود ناگهانی پلیس
raiding U ورود ناگهانی پلیس
raids U ورود ناگهانی پلیس
school readiness U امادگی ورود به مدرسه
entrance U ورودیه اجازه ورود
entrance U حق ورود دروازهء دخول
entrancing U ورودیه اجازه ورود
entranced U ورودیه اجازه ورود
entrances U حق ورود دروازهء دخول
entrances U ورودیه اجازه ورود
round-up U ورود ناگهانی پلیس
police raid U ورود ناگهانی پلیس
gate U وسایل ورود ورودیه
lifo U به ترتیب عکس ورود
last in first out U بترتیب عکس ورود
barrier to entry U منع ورود به صنعت
exhaust gas admission اگزوز ورود گاز
nonjoinder U عدم ورود در دعوا
gates U وسایل ورود ورودیه
hail U اعلام ورود کردن
hailed U اعلام ورود کردن
hails U اعلام ورود کردن
last in first out U به ترتیب عکس ورود
clearance inwards U اعلامیه ورود کشتی به گمرک
docl pass U گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
house warming U جشن ورود بخانه تازه
clearance inwards U ورود کشتی به محوطه گمرک
customs entry U افهار یا اعلام ورود به گمرک
house-warming U جشن ورود بخانه تازه
house-warmings U جشن ورود بخانه تازه
sign-on U ورود به سیستم [رایانه شناسی]
free entry U ورود ازاد بنگاهها به صنعت
to announce one's arrival U ورود خود را اعلام کردن
time table U جدول زمانی ورود و عزیمت
we watched for his arrival U منتظر ورود او شدیم یا بودیم
gangways U محل ورود و خروج از ناو
gangway U محل ورود و خروج از ناو
street inlet U دریچه ورود فاضلاب سطحی
rje U ورود برنامه ازراه دورEntry ob
demurring U ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurs U ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
velocity stacks U لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
prep schools U دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
prep school U دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
burglary U ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
demurred U ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demur U ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
pound breach U هتک حرز یا ورود غیرقانونی به چراگاه
burglaries U ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
port of entry U مرز ورود کالا یا فرد به کشور
postulancy U تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
snug down U امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
Open to the publice. U ورود برای عموم آزاد است
Upon his arrival , he delinered a speech . U به محض ورود نطقی ایراد کرد
immediate U روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
to refuse somebody entry [admission] U اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
check-in U نام نویسی کردن مراسم ورود
check in U نام نویسی کردن مراسم ورود
single sign-on U ورود یگانه به سیستم [رایانه شناسی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com