English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 99 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
occurence U رویداد واقعه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
post mortem dump U رونوشت پس از واقعه روگرفت پس از واقعه
occurrence U واقعه
event U واقعه
occurrences U واقعه
post mortem U پس از واقعه
rede U واقعه
incident U واقعه
incidents U واقعه
events U واقعه
postmortem dump U روگرفت پس از واقعه
post mortem dump U روگرفت پس از واقعه
circumstantial event U واقعه ضمنی
logging U واقعه نگاری
setting U صحنه واقعه
settings U صحنه واقعه
logger U واقعه نگار
loggers U واقعه نگار
miracle U واقعه شگفت انگیز
miracles U واقعه شگفت انگیز
anecdotal method U روش واقعه نگاری
log drum U طبله واقعه نگاره
landmark U واقعه برجسته راهنما
landmarks U واقعه برجسته راهنما
accident U سانحه واقعه ناگوار
accidents U سانحه واقعه ناگوار
latest event time U دیرترین زمان وقوع یک واقعه
early event time U زودترین زمان وقوع یک واقعه
shannon U انتخابی بین دو واقعه بااحتمال یکسان
a stitch in time saves nine <proverb> U علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
incidents U رویداد
occurence U رویداد
incident U رویداد
event U رویداد
circumstances U رویداد
happenings U رویداد
trends U رویداد
trend U رویداد
happening U رویداد
occurrence U رویداد
occurrences U رویداد
events U رویداد
mishaps U رویداد ناگوار
misadventure U رویداد ناگوار
subsequent to that event U پس ازان رویداد
mishap U رویداد ناگوار
decades U ده موضوع یا رویداد
decade U ده موضوع یا رویداد
occurrences U تصادف رویداد
occurrence U تصادف رویداد
a life full of incidents U زندگی پر رویداد
contretemps U رویداد ناگوار
circumstance U تفصیل رویداد
commentaries U گزارش رویداد
commentary U گزارش رویداد
exogenous event U رویداد برونی
event horizen U افق رویداد
endogenous event U رویداد درونی
misadventures U رویداد ناگوار
air pollution episode U رویداد الودگی هوا
balances U احتمال رویداد خطا
balance U احتمال رویداد خطا
mischance U رویداد بد حادثه ناگوار
uneventful U بدون رویداد مهم
passage U رویداد کارکردن مزاج
passages U رویداد کارکردن مزاج
As events unfolded I realized that ... U درطی رویداد ها پی بردم که ...
mischances U رویداد بد حادثه ناگوار
rummy start U رویداد شگفت انگیز
in qviries r. to the accident پرسش هایی درباره آن رویداد
non-event U رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
non-events U رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
black swan event U رویداد نادر و پیش بینی ناپذیر
collision detection U تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
real time U داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
natives U رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
The incident set off a debate. U این رویداد بحثی را به راه انداخت [برانگیخت] .
native U رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
event focus U که در حال دریافت پیام از یک عمل یا رویداد است
parachronism U اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
generates U رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
generated U رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
generate U رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
generating U رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
maintenance U مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
This new frontier incident probably means war. U این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
latest event time U دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
messages U پنجره کوچک که روی صفحه نمایش نشان داده می شوند و از یک رویداد یا وضعیت یا خطا خبر میدهد
message U پنجره کوچک که روی صفحه نمایش نشان داده می شوند و از یک رویداد یا وضعیت یا خطا خبر میدهد
dead U دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
conditional U دستور برنامه سازی که کنترل برنامه را طبق خروجی یک رویداد غیر مستقیم میکند
alerts U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerted U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alert U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
warn U بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned U بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warns U بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
main U مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
ems dispatch U تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com