Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
compression
U
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tax friction
U
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
U
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
anti wear
U
مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
decreased
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
gaps
U
نوار مغناطسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک داده بعدی
gap
U
نوار مغناطسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک داده بعدی
logic
U
سیستم کاهش نتیجه از داده دودویی
inferences
U
کاهش نتایج داده طبق قوانین خاص
inference
U
کاهش نتایج داده طبق قوانین خاص
data reduction
U
تقلیل داده ها کاهش داده ها
compact
U
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacted
U
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacts
U
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacting
U
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
aliasing
U
روش کاهش اثر لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها. 2-
anti-
U
روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
decrease
U
کاهش دادن کاهش
decreases
U
کاهش دادن کاهش
decreased
U
کاهش دادن کاهش
inference
U
مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
inferences
U
مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
aircraft arresting hook
U
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
crops
U
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
cropped
U
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
crop
U
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
retardation
U
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
ieee
U
که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
interblock gap
U
نوار مغناطیسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک بعدی
accelerationists
U
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
texts
U
کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
text
U
کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
slingshots
U
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshot
U
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
acid reduction
U
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
asynchronous
U
در یک شبکه با استفاده از خانههای داده با اندازه ثابت
hinting
U
در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
processor
U
پردازندهای که بین منبع ورودی و کامپیوتر مرکزی است , کار آن پردازش داده دریافتن برای کاهش بار کاری کامپیوتر اصلی است
block size
U
اندازه بلاک
checkerboarding
U
سازمان حافظه که در صفحات قدیمی یا بخشهایی از حافظه پر شده است ودر بین این فضاها محلهای استفاده نشده قرار دارد
redundant
U
بیت یا داده بررسی اضافه شده به بلاک داده برای تشخیص خطا که هیچ اطلاعی به همراه ندارد
iron law of wage
U
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
shrinkage
U
کاهش
spoiled
U
کاهش
decreased
U
کاهش
spoil
U
کاهش
falling-off
U
کاهش
diminution
U
کاهش
acceptance
U
کاهش
acceptances
U
کاهش
falling off
U
کاهش
concession
U
کاهش
devaluation
U
کاهش
reductions
U
کاهش
attenuation
U
کاهش
abatement
U
کاهش
reduction
U
کاهش
declines
U
کاهش
declining
U
کاهش
depreciatory
U
کاهش
imminution
U
کاهش
subrtraction
U
کاهش
subraction
U
کاهش
subtraction
U
کاهش
decreases
U
کاهش
rebate
U
کاهش
rebates
U
کاهش
declined
U
کاهش
relief
U
کاهش
slowdown
U
کاهش
slowdowns
U
کاهش
degression
U
کاهش
reduce/enlarge
U
کاهش
mitigation
U
کاهش
decrement
U
کاهش
downturn
U
کاهش
downturns
U
کاهش
decline
U
کاهش
dampest
U
کاهش
dampers
U
کاهش
wastage
U
کاهش
deduction
U
کاهش
scale down
U
کاهش
decrease
U
کاهش
slow down
U
کاهش
spoils
U
کاهش
spoiling
U
کاهش
damp
U
کاهش
depreciation
U
کاهش بها
clemmensen reduction
U
کاهش کلمنسنی
decrease in value
U
کاهش ارزش
decrement
U
میزان کاهش
extinction
U
کاهش نور
reductions
U
کاهش احیاء
decrease
U
کاهش یافتن
slakes
U
کاهش فرونشستن
slaked
U
کاهش فرونشستن
monetary contraction
U
کاهش پول
decrementation
U
کاهش پلهای
mark down
U
کاهش قیمت
decreased
U
کاهش یافتن
logarithmic decrement
U
کاهش لگاریتمی
lapse time
U
زمان کاهش
dishoarding
U
کاهش اندوخته
minuend
U
کاهش یاب
dishoarding
U
کاهش ذخیره
devaluation
U
کاهش نرخ
indiminishable
U
کاهش ناپذیر
intensity decrease
U
کاهش شدت
anaphrodisia
U
کاهش شهوت
mitigative
U
مایه کاهش
mark down
U
کاهش قیمتها
reduction
U
کاهش احیاء
lapse rate
U
اهنگ کاهش
detraction
U
کاهش توجه
slake
U
کاهش فرونشستن
deduction
U
کاهش تفریق
disinflation
U
کاهش تورم
prereduction
U
کاهش اولیه
shrinks
U
کاهش یافتن
shrinking
U
کاهش یافتن
shrink
U
کاهش یافتن
wane
U
کاهش یافتن
waned
U
کاهش یافتن
reduction of armamentes
U
کاهش تسلیحات
wanes
U
کاهش یافتن
waning
U
کاهش یافتن
reduction ratio
U
نسبت کاهش
drive reduction
U
کاهش سائق
deceleration
U
کاهش سرعت
abatement
U
کاهش الودگی
price reduction
U
کاهش قیمت
depopulation
U
کاهش نفوس
reductional
U
تبدیل کاهش
wany
U
کاهش یافته
reductionism
U
کاهش گری
lessening
U
کاهش دادن
lessens
U
کاهش دادن
decreases
U
کاهش یافتن
tax deduction
U
کاهش مالیات
reduction factor
U
ضریب کاهش
tax cuts
U
کاهش مالیات
speed reduction
U
کاهش سرعت
taper off
U
کاهش یافتن
rebates
U
تخفیف کاهش
lessened
U
کاهش دادن
lessen
U
کاهش دادن
waney
U
کاهش یافته
wage cuts
U
کاهش دستمزد
detraction
U
کاهش کسرشان
scale down
U
کاهش تدریجی
scale down
U
کاهش مقیاس
fall in temperature
U
کاهش دما
rebate
U
تخفیف کاهش
abatable
U
کاهش پذیر
palliator
U
کاهش دهنده
abatement
[of pain]
U
کاهش درد
relief
[from pain]
U
کاهش درد
alleviation
U
کاهش درد
easement
U
کاهش درد
palliation
U
کاهش درد
disinflation
U
کاهش ورم
drop in temperature
U
کاهش دما
easing
U
کاهش درد
reduces
U
کاهش یافتن
reducing
U
کاهش یافتن
disinvestment
U
کاهش سرمایه
reduce
U
کاهش یافتن
palliation
U
کاهش دادن
decreases
U
کاهش یافتن یا کم شدن
to peter out
U
تدریجا کاهش یافتن
abate
U
بزورتصرف کردن کاهش
redox potential
U
پتانسیل اکسایش- کاهش
break in share prices
U
کاهش قیمت سهام
decrease endorsement
U
تصدیق یا تائید کاهش
depreciation
U
کاهش بها استهلاک
oxidation reduction reaction
U
واکنش اکسایش- کاهش
correction for attenuation
U
اصلاح برای کاهش
brown out
U
کاهش جریان برق
flashing
U
کاهش حوزه مغناطیسی
decreased
U
کاهش یافتن یا کم شدن
oxidation reduction potential
U
پتانسیل اکسایش- کاهش
irreducible representation
U
نمایش کاهش ناپذیر
to cut something
U
چیزی را کاهش دادن
credit squeeze
U
کاهش دادن اعتبار
credit squeeze
U
کاهش مقدار اعتبار
credit squeeze
U
کاهش حجم اعتبار
currency depreciation
U
کاهش ارزش پول
cut back
U
کاهش ناگهانی تولید
abating
U
بزورتصرف کردن کاهش
to cut back
[on]
something
U
چیزی را کاهش دادن
devalution
U
کاهش ارزش پول
to cut down
[on]
something
U
چیزی را کاهش دادن
hypoxia
U
کاهش اکسیژن بافت
capital loss
U
کاهش ارزش سرمایه
hypoglycemia
U
کاهش قند خون
abated
U
بزورتصرف کردن کاهش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com