English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
leap day U روز اضافه در سال کبیسه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overtime U وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
bissextile U کبیسه
intercalary U کبیسه
leap years U سال کبیسه
bissextile U سال کبیسه
bissextile U کبیسه دار
leapyear U سال کبیسه
intercalary year U سال کبیسه
leap year U سال کبیسه
leap years U سال های کبیسه
leapyears U سال های کبیسه
intercalary years U سال های کبیسه
embolismic U کبیسه ازحیث ماه
checksum U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
overplus U اضافه
plussage U اضافه
in a. to U به اضافه
plusage U اضافه
increscent U اضافه
increases U اضافه
excesses U اضافه
additions U اضافه
spare U اضافه
spared U اضافه
extras U اضافه
increase U اضافه
extra- U اضافه
increased U اضافه
extra U اضافه
surplus U اضافه
surpluses U اضافه
augmentation U اضافه
addition U اضافه
excess U اضافه
in addition to <prep.> U به اضافه
special <adj.> U اضافه
extra <adj.> U اضافه
beyond that <adv.> U اضافه بر این
what is more <adv.> U اضافه بر این
eke U اضافه کردن بر
besides <adv.> U اضافه بر این
forby <adv.> U اضافه بر این
furthermore <adv.> U اضافه بر این
further [moreover] <adv.> U اضافه بر این
possessives U حالت اضافه
possessive U حالت اضافه
in addition <adv.> U اضافه بر این
moreover <adv.> U اضافه بر این
on top of this <adv.> U اضافه بر این
over and above <adv.> U اضافه بر این
overloads U اضافه فرفیت
overloads U اضافه بار
affixed U اضافه نمودن
affix U اضافه نمودن
adds U اضافه کردن
adding U اضافه کردن
add U اضافه کردن
excesses U اضافه مازاد
affixes U اضافه نمودن
affixing U اضافه نمودن
overload U اضافه بار
on top of that <adv.> U اضافه بر این
on to <adv.> U اضافه بر این
overloaded U اضافه فرفیت
overload U اضافه فرفیت
overloaded U اضافه بار
also [moreover] <adv.> U اضافه بر این
overtimer U اضافه کار کن
overproduction U اضافه تولید
overpotential U اضافه ولتاژ
over load U اضافه بار
margin product U اضافه محصول
imburse U اضافه کردن
exeed U اضافه شدن از
overvoltage U اضافه ولتاژ
add U اضافه کردن
append U اضافه کردن
gen U حالت اضافه
superimposable U اضافه شدنی
superimposable U قابل اضافه
subjoin U اضافه کردن
step up U اضافه کردن
salary increase U اضافه حقوق
excess price U اضافه قیمت
excess luggage U اضافه بار
genitive U حالت اضافه
overcharging U اضافه هزینه
overcharges U اضافه هزینه
overcharged U اضافه هزینه
overcharge U اضافه هزینه
surtax U اضافه مالیات
additionally <adv.> U اضافه بر این
added U اضافه شده
preposition U حرف اضافه
confession and avoidance U به ان اضافه میکند
aside from that <adv.> U اضافه بر این
budget surplus U اضافه بودجه
added to that U اضافه بران
service charge U اضافه کار
prepositions U حرف اضافه
overshoots U اضافه جهش
access U الحاق اضافه
overpopulation U اضافه جمعیت
per U حروف اضافه
accessed U الحاق اضافه
accesses U الحاق اضافه
premiums U اضافه ارزش
overshooting U اضافه جهش
overshoot U اضافه جهش
overloading U بارگذاری اضافه
overloading U اضافه بارگذاری
overloading U اضافه بار
overloading U اضافه فرفیت
accessing U الحاق اضافه
premium U اضافه ارزش
overtime U اضافه کاری
overtime U اضافه کار
widening U اضافه پهنا
overdrafts U اضافه برداشت
overdraft U اضافه برداشت
surcharges U اضافه بار
surcharge U اضافه بار
surcharges U اضافه بها
excess U اضافه مازاد
surcharge U اضافه بها
effusion U اضافه جریان بزور
overbreak U خاکبرداری اضافه برنیمرخ
postpositive preposition U حرف اضافه الحاقی
overdraw U اضافه برداشت کردن
overload circuit switch U فیوز اضافه بار
play down U بازی در وقت اضافه
overload principle U اصل اضافه باری
effusions U اضافه جریان بزور
over time pay U پول اضافه کار
over time pay U مزد اضافه کاری
gerunds U اسمی که از اضافه کردن
gerund U اسمی که از اضافه کردن
overload circuit breaker U فیوز اضافه بار
import surcharge U حقوق گمرکی اضافه
perquisite U عایدی اضافه برحقوق
perquisites U عایدی اضافه برحقوق
over reinforcement U اضافه ارماتورگذاری شده
prepositionally U بطور حرف اضافه
additional bed [accommodation of persons] U تخت خواب اضافه
capital gains U اضافه ارزش سرمایه
superelevation U بلندی بر اضافه ارتفاع
run up <idiom> U به مقدارچیزی اضافه کردن
throw in <idiom> U اضافه دادن یا گذاشتن
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
not to mention ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
not to say ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
extra bed U تخت خواب اضافه
add in memory اضافه کردن به حافظه
repositional U مانند حرف اضافه
height money U اضافه بهای کار در ارتفاع
forfeiture of premiums U ضرر اضافه ارزش سهام
overshoots U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
unjustified U که با کامپیوتر اضافه شده است
overshoot U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
collection of premiums U وصول اضافه ارزش سهام
overshooting U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
overtime pay U مزد یا حقوق اضافه کاری
ad U حرف اضافه لاتینی بمعنی
cost plus U اضافه بر بهای تمام شده
premium statement U صورت اضافه ارزش سهام
subjoin U در پایان افزودن اضافه کردن
toincrease any one's salary U اضافه حقوق بکسی دادن
repositional U با حروف اضافه اغاز شده
overhead personnel U پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
let off steam <idiom> U ازدست دادن انرژی اضافه
pad the bill <idiom> U اضافه شدن هزینههای کاذب
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
latent U اضافه ازفرفیت بار موجود
net worth tax U مالیات بر اضافه ارزش دارائی
ring up <idiom> U اضافه کردن آمار پولی
accession U شیی ء اضافه یا الحاق شده
over issue U اضافه براعتبار رواج دادن
inseparable preposition U حرف اضافه لازم یا جدانشدنی
producer surplus U اضافه ارزش تولید کننده
augmenter U مقداری که به دیگری اضافه میشود
inset U افزودن اضافه کردن گذاشتن
raise U ترقی دادن اضافه حقوق
raises U ترقی دادن اضافه حقوق
spare U ذخیره اضافه براحتیاج انی
ads U حرف اضافه لاتینی بمعنی
insets U افزودن اضافه کردن گذاشتن
spared U ذخیره اضافه براحتیاج انی
entremets U غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
additional U آنچه جمع شده یا اضافه است
cost and frieght U قیمت کالا به اضافه کرایه حمل
increment U مقدار عدد اضافه شده به ثبات
We have two books extra. U دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
overdrafts U دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
surcharge U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
overweight U تحمل وزن اضافه از طرف اسب
shore up <idiom> U اضافه کردن چیزی که ضعیف است
increments U مقدار عدد اضافه شده به ثبات
surcharges U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
overdraft U دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com