English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
zombie U روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombies U روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombi U روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
apartheid U نفاق و جدایی بین سیاه پوستان و سفید پوستان افریقای جنوبی
zombiism U اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
transmigration U حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
reincarnate U تجسم یا زندگی تازه دادن حلول کردن
melanic U از سیاه پوستان ملانزی
voodooism U ایین مذهبی سیاه پوستان افریقایی که شامل طلسم و جادو میباشد جادوگری
newlywed U تازه ازدواج کرده
hatchment U صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
pullets U مرغ تازه تخم کرده
pullet U مرغ تازه تخم کرده
The boy is fresh from school. U پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
keb U میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillbirth U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillborn U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
dog cheap U مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
formfitting U چسبان ببدن
in my opinion U بعقیده من
full fashioned U کشباف چسبان ببدن
in my poor opinion U بعقیده ناقص من
under the notion of U بعقیده بفکر بعنوان
acetabulum U محل اتصال پای حشرات ببدن لولهء
dead wool U پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
reincarnations U حلول
penetration U حلول
reincarnation U حلول
incarnation U حلول
transduction U حلول
incarnations U حلول
transpiration U نشر حلول
exosmosis U حلول برونی
endosmosis U حلول داخلی
infusible U غیرقابل نفوذ یا حلول
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
skills U سودمی بخشد
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
enactory U دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
new blood <idiom> U جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
basalt U نوع سنگ چخماق یا اتش نشانی سیاه مرمر سیاه
fetish U اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
fetishes U اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
silhouette U نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouettes U نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
metempsychosis U حلول روح متوفی در بدن انسان یا جانوردیگری
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
melanin U رنگ سیاه ولکههای سیاه روی پوست
new coined U تازه بنیاد تازه سکه زده
crape U نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
enhancer U وسیله یا نرم افزاری که یک فرآیند یا محصول را بهبود می بخشد
transubstantiation U اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
pachyder mata U ستبر پوستان
teepee U چادرسرخ پوستان
tom tom U طبل سرخ پوستان
crustacean U رده سخت پوستان
wigwams U کلبه سرخ پوستان
crustaceans U رده سخت پوستان
teepee U خیمه سرخ پوستان
pueblo U دهکده سرخ پوستان
wigwam U کلبه سرخ پوستان
crustaceous U رده سخت پوستان
R & D U سازمانی در یک شرکت که محصولات , کشفیات آوری جدید را گشترش توسعه می بخشد
newlywed U تازه داماد تازه عروس
tepee U خیمه مخروطی سرخ پوستان
calumet U نوعی چپق سرخ پوستان
tepees U خیمه مخروطی سرخ پوستان
smutted whcat U گندم سیاه یا زنگ سیاه
black holes U حفره سیاه چاله سیاه
ethiops U سیاب سیاه جیوه سیاه
sable U رنگ سیاه لباس سیاه
black hole U حفره سیاه چاله سیاه
sables U رنگ سیاه لباس سیاه
bold face U طرح سیاه حرف سیاه
haustellum U الت مکنده حشرات یاسخت پوستان
white supremacy U تفوق سفید پوستان برنژادهای دیگر
tunica U نام قبیلهای ازسرخ پوستان امریکا
extending U خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
extend U خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
extends U خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
groundhog day U روز دوم فوریه که بعقیده عوام اگرافتابی باشدنشانه انستکه اززمستان شش هفته مانده است و اگر ابری باشد نشانه اوایل بهار استwoodchuck
wickiup U کلبه حصیری مخروطی شکل سرخ پوستان
EIDE U مشخصات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده و دریافت آن به دیسک سخت را بهبود می بخشد
endless knots U طرح گره بدون انتها [که حالتی از پیچش نخ را بصورت متقارن و ستاره ای شکل به نگاره می بخشد.]
add-ons U سخت افزار یا نرم افزاری که به سیستم کامپیوتری اضافه شده است تا آنرا بهبود بخشد
add-on U سخت افزار یا نرم افزاری که به سیستم کامپیوتری اضافه شده است تا آنرا بهبود بخشد
hobbledehoy U کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
shout song U سرودهای مذهبی خیلی بلندسیاه پوستان جنوب امریکا
travois U ارابه یا وسیله نقلیه قدیمی سرخ پوستان امریکا
kinnikinic U برگ وپوست گیاهانی که سرخ پوستان امریکایی باتنباکوبکارمیبرند
kinnikinnick U برگ وپوست گیاهانی که سرخ پوستان امریکایی باتنباکوبکارمیبرند
truckmaster U شخصی که مامور خریدوفروش میان سرخ پوستان است
macrurous U مربوط به دسته دم درازان از سخت پوستان وابسته به خرچنگهای دریایی
spectral U روحی
spiritual U روحی
inanition U بی روحی
mental U روحی
psychic U روحی
psychical U روحی
psychiatry U طب روحی
intrinsic U روحی
wampumpeag U صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
pale face U سفید پوست لقبی است که گمان می کنندسرخ پوستان امریکایی بمردم سفیدپوست
wampum U صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
prefix U کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
prefixes U کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
psychic force U قوه روحی
numinous U اسرارامیز روحی
emotional and physical U روحی وبدنی
analeptic U محرک روحی
panpsychism U روحی نگری
inner U روحی باطنی
anagogy U تعالی روحی
psychasthenia U ضعف روحی
anagoge U تعالی روحی
psychic force U نیروی روحی
verve U سبک روحی
obsessions U عقده روحی
obsession U عقده روحی
gaiety U سبک روحی
supersensible U روحی روانی
spiritually U معنوی روحی
psychotherapy U تداوی روحی
to raise a ghost U روحی راحاضرکردن
to lay a ghost U روحی راناپدیدکردن
wetzel U عنصر تصویری که به تصویرروی ترمینال نمایش اضافه شده و دقت نمایش را بهبودمی بخشد
backlight U چراغ پشت صفحه کریستال مایع که شدت حروف صفحه را بهبود می بخشد وآنها را خوانا تر میکند
congenial <adj.> U دارای تجانس روحی
congenial U دارای تجانس روحی
psychic U واسطه پدیده روحی
to sustain a trauma U ضربه روحی خوردن
invigorate U تقویت روحی کردن
insalutary U تاثیر روحی بد اب و هوا
anagogic U وابسته بتعالی روحی
anagogical U وابسته بتعالی روحی
psycho analysis U تجزیه و تجلیل روحی
lanolin U لانولین [ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
totem poles U تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
totem pole U تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
psychotherapy ortherapeutics U معالجه بوسائل روحی یاهیپنوتیزیم
obsessing U ایجاد عقده روحی کردن
obsesses U ایجاد عقده روحی کردن
obsess U ایجاد عقده روحی کردن
trauma U ضربه روحی روان اسیب
obsessed U ایجاد عقده روحی کردن
to be dashed to the ground U از نظر روحی خرد شدن
traumas U ضربه روحی روان اسیب
to empower somebody U به کسی قدرت [روحی] دادن
to be devastated U از نظر روحی خرد شدن
to be shattered [British E] U از نظر روحی خرد شدن
to hit rock bottom U از نظر روحی خرد شدن
to walk U به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
haunts U دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
haunt U دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
to haunt U به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
syupersubstantial U مافق وجود یا جوهر مادی روحی
black body radiation U تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
orthopsychiatry U تداوی روحی اختلالات فکری وروحی اطفال
paper white monitor U صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
totems U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totem U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
six feet under <idiom> U مرده
at rest U مرده
low spirited U دل مرده
low-spirited U دل مرده
his heart sank U دل مرده شد
extinct U مرده
lifeless U مرده
defunct U مرده
one man U یک مرده
one-man U یک مرده
exanimate U مرده
in the dust U مرده
hearses U مرده کش
hearse U مرده کش
vapid U مرده
dead U مرده
deceased U مرده
structuralism U بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
resurrection man U مرده دزد
resurrectionist U مرده دزد
reliquiae U مرده ریگ
swell U موج مرده
time lags U زمان مرده
swelled U موج مرده
death feigning U مرده نمایی
playing dead U مرده نمایی
death watch U پاسبان مرده
necrophagous U مرده خور
time lag U زمان مرده
death's head U جمجمه مرده
swells U موج مرده
death day U سال مرده
saprophage U مرده خوار
inhumationist U مرده خاک کن
murrain U گوشت مرده
cremations U مرده سوزانی
autopsy U تشریح مرده
living corpse U مرده متحرک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com