English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
spiritual U روحانی معنوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sederunt U جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
anagogic U معنوی
incorporate U معنوی
spiritual U معنوی
incorporates U معنوی
incorporating U معنوی
virtual U معنوی
metaphsical U معنوی
moral U معنوی
immaterialist U معنوی
intellctual right U حق معنوی
abstracts U معنوی
abstract U معنوی
abstracting U معنوی
syllepsis U مطابقه معنوی
incorporeal U مجرد معنوی
spiritually U معنوی روحی
constructive coercion U اجبار معنوی
moral damage U خسارت معنوی
moral damage U ضرر معنوی
unliquidated damages U خسارات معنوی
spiritusoity U کیفیت معنوی
immaterial U معنوی جزئی
emblem U [تصویر سمبل معنوی]
mystique U جذبه وشهرت معنوی
spiritualize U بطور معنوی تفسیر کردن
anagoge U بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
anagogy U بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
metaphysically U از روی علم ماورای طبیعت بطور معنوی یا مبهم
unworldly U روحانی
anagogic U روحانی
herdsman U روحانی
spiritually U روحانی
spiritual U روحانی
heavenly U روحانی
spiritualists U روحانی
spiritualist U روحانی
sacred U روحانی
herdsmen U روحانی
marabou U روحانی
clergymen U روحانی
marabout U روحانی
ethereal U روحانی
clergyman U روحانی
etherean U روحانی
unfrocked U روحانی
unwordly U روحانی
spiritualize U روحانی کردن
spirilual nutriment U غذای روحانی
copartnership U ردای روحانی
temporal U غیر روحانی
residentiary U روحانی مقیم
prelacy U حکومت روحانی
etherealize U روحانی کردن
heavenliness U روحانی الوهیت
hierarch U رئیس روحانی
laywoman U زن غیر روحانی
pastorate U پیشوایی روحانی
spirituality U عالم روحانی
pastors U پیشوای روحانی
pastor U پیشوای روحانی
pater U پدر روحانی
padres U پدر روحانی
lay U غیر روحانی
padre U پدر روحانی
charisma U جذبه روحانی
hymns U سرود روحانی
lays U غیر روحانی
perdition U مرگ روحانی
hymn U سرود روحانی
secularize U غیر روحانی کردن
secularized U غیر روحانی کردن
hiearchic U وابسته به سران روحانی
spiritualization U جنبه روحانی دادن به
apostles U عالیترین مرجع روحانی
gnosticism U فلسفه عرفانی یا روحانی
pneumatology U مبحث موجودات روحانی
secularising U غیر روحانی کردن
secularises U غیر روحانی کردن
laicism U غیر روحانی بودن
secular songs U سرودهای غیر روحانی
secularised U غیر روحانی کردن
inquisitional U وابسته به دادگاه روحانی
apostle U عالیترین مرجع روحانی
priest U روحانی کشیشی کردن
secularizes U غیر روحانی کردن
secularizing U غیر روحانی کردن
spirituous U دارای حالت روحانی
goddaughters U دختر خواندهی روحانی
priests U روحانی کشیشی کردن
laymen U شخص غیر روحانی
rapture U شعف وخلسه روحانی
rapture U وجد روحانی ربایش
raptures U شعف وخلسه روحانی
raptures U وجد روحانی ربایش
religious U تارک دنیا روحانی
goddaughter U دختر خواندهی روحانی
layman U شخص غیر روحانی
subdeacon U معاون گماشته روحانی
deconsecrate U غیر روحانی کردن
twice born U تولدتازه روحانی یافته
heaven U خدا عالم روحانی
heavens U خدا عالم روحانی
single track U فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
unfrock U از کسوت روحانی خارج شدن
regenerated U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerate U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates U زندگی تازه و روحانی یافته
minor order U صفوف روحانی پایین درجه
regenerating U زندگی تازه و روحانی یافته
gnostic U دارای اسرار روحانی نهانی
disfrock U ازکسوت روحانی خارج شدن
charism U عطیه الهی جذبه روحانی
reborn U تغییر حالت روحانی یافته
spiritual U غیر مادی بطور روحانی
gnosis U دانش رازهای روحانی عرفان
defrock U خلع کسوت روحانی کردن
laity U مردم غیر روحانی ناشی
hierarchies U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
laicize U بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
despiritualize U فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
hierarchy U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
revest U جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
officiant U کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
major seminary U دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
godmothers U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmother U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
primate of all england U سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
impropriate U حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
lay deacon U شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
hierarchies U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchy U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
imposition of hands U هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
simony U خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
to take orders U منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
procuratrix U زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
godchild U طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
godchildren U طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
churchwardens U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwarden U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
limitarian U کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
presbytery U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbyteries U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
totem U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
psalms U سرود روحانی سرود
psalm U سرود روحانی سرود
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com